۹ پاسخ

حالا بچه من طفلی ادیتی نداره من خودم از اطراف خسته میشم سر طفلی خالی میکنم،وگرنه قشنگ‌میدونه باید به چی دست نزنه،مثلا اصلا بلد نیست یخچال یا کمد یا کابینت باز کنه،اصلا آشپزخونه نمیره

هممون این روزارو داریم میگذرونیم، من یه مدت افسردگی شدید گرفته بودم بچم خیلی اذیت شد، البته دخترم خیلی شیطون و بازیگوشه ولی اون تایم تحمل حتی راه رفتنشو نداشتم، حالم خوب شد و الان با اینکه شیطون تر شده ولی راحتتر کنار میام

عزیزم به این فکر کن که آسیبی که دعوا کردن به بچه میزنه صد برابر بیشتر آسیبی که میکروبه به جسمش میزنه... البته منم خودمو یه وقتهایی نمیتونم کنترل کنم. به خصوص وقتهایی که بچه هام با هم دعواشون میشه

منم مثله شمام حساسم وسواسم.دخترمم دستشو همه جا میزنه.ولی بهش یاد دادم ک دست نزنه ولی برا دست شستن چون قدش نمیرسه آرنجش ب روشویی میخوره یا چونشو میزنه.باید خودمونو کنترل کنیم من گاهی وقتا عصبانی میشم

اوه دختر من انقد از این کثافت کاریا داره😂😂بیخیال پاستوریزه بارش نیار
وسواس میشی

بخدا ما هم آدمیم خسته میشیم
عذاب وجدان کیلویی چند خواهر من😂

عیب نداره گلم. به اعصابت مصلت باش مخصوصا وقتی میخواد بخوابه یا غذا بخوره . بچه ها گناه دارن

دمپایی بود دیگه کثیف و چرک نبود ک روزی صدبار شسته میشه
ادم بچه دار باید وسواسش رو کنار بزاره چون پیش میاد این چیزا
عیب نداره دیگه خودتو سرزنش نکن

بااین رفتارات از بچه ات یک بچه لجباز میسازی

سوال های مرتبط

مامان فسقلیا مامان فسقلیا ۲ سالگی
مامانا بنظرتون من با این اخلاق بد شوهرم چیکار کنم
مثلا هر وقت بچه اولمو بزرگه تقریبا دعوا میکنم بخاطر کار بدش که انجام میدم جلو بچه با من دعوا می‌کنه
حالا بچمم یاد گرفته تا من هر چی بگم زود میدوه میره جای باباش که مثلا به من چیزی بگه
مثلا دیروز اینا انقد خونه رو ریخته بودن خدا شاهده من از وقتی اومدم خونه تا یک شب داشتم جمع میکردم تموم نشده بازم(شوهرمم دراز دست نزده سرش گوشی)
امروز صبح زود بیدار شدم تمیز کردم کرد گیری کردم جارو کشی کردم مرتب
باز الان جا نیست پا بزاری تا پشت مبل ریختن حالا این دومی کوچیکه بچم بچه اولم که بزرگه میگم مامان جان نریز تروخدا جمع کن حداقل
الان دعواش کردم رفته یک ساک پر خالی کرد وسط حال بعد میگم مگه من صبح همه اینا رو جمع نکردم بابا منم خستم بقران دعواش میکردم
باباش از اون طرف میگه خوب نریز دیگه مجبور باشی حرف زدن اونو یعنی من تحمل کنی میگه به بچم میبینی که چیکارتون می‌کنه در صورتی که من هیچی نگفتم و کاری نکردم همینو که گفت بچم صدای گریشو برد بالا که باباش منو دعوا کنه که دعوامون هم افتاد گفت گوهی تو به من
گفتم آره صبح پاشو تمیز کن گرد گیری کن غذا بزار جارو بکش بالکن تمیز کردم این وسط بچم کلی مشق داشته نقاشی داشته کاردستی داشته
غذا بیار بخورن برم بشورم اومدم دراز بکشم میبینم تا پشت مبل ریخته وسط خونه مداد هاشو همشو بخش کرده تراش کرده تو ظرف چپه شده به خودش نیاورده
بعد باباش به من میگه گوهی تو جلو بچم که من گفتم چرا تمیز نمیکنی وسایل خودتو