🔹🔸✳️تجربه سفر✳️🔸🔹
اول اینکه بگم خدارروشکر قم زندگی میکنم بااینکه همه مسخره میکنن ولی حالا قدر شهرمونو میدونم..
من یمدتی پنیک میشم براهمین تصمیم گرفتیم بریم سفر بلکه حالم عوض بشه
باوجود دوتا بچه و خستگی و ضعف، پنیکم بهتر نشد ک هیچ بدترم شد.. یبار تو سمنان حالم بد شد یبارم وقتی رسیدم مشهد ک مستقیم رفتم درمانگاه.. خداروشکر درمانگاه و دکتر خوبی داشت ولی شهر ب اون بزرگی ی دارو خونه ای ک اپتامیل داشته باشه نداشت داروخانه شبانه روزیشم کم بود یا شاید من بلد نبود در کل برای مسافری ک میاد این امکانات فراهم نبود ماهم خب غریب بودیم نمیدونستیم باید چیکارکنیم. تا آزاد شهر رفتیم هیچ داروخونه ای شیر خشک نداشت اصلا،، بیچاره مادرهای اون شهر ها باز حداقل تو مشهد ببلاک و نان بود ک ب بچه من نمیساخت،، تو ازاد شهرم ب زور یه سوپرامیل یک پیداکردیم.. ازاین بگذریم بریم شمال و سواد کوه ک شب تو جاده بودیم مه سنگین شد بچه مریض بود تب کرده بود ما جایی رو نمیدیدیم خطر ناک بود ومن همونجا پنیک شدم شوهرم ب زور تا تهران رفت و منطقه ۴تهران بودیم ک نه داروخونه پیدا میکردیم نه درمانگاه.. بالاخره رفتیم درمانگاه قائم و اونجا کارم راه افتاد ولی اون منطقه و قسمتی ک من توش بودم ساعت دوازده شب هیچکسسسس نبود ب دادمون برسه خیابونا و کوچه ها الکی پیچیده و زیاد و شلوغ و سرسام اور بود ولی بی فایده..
قم حداقل خیابوناش روشنه مردم شهرم همیشه شادو فعالن
درمانگاه تمیز شیر خشک پیدا میشه
البته نمیدونم شاید این نظر من باشه ولی تجربه خوبی نداشتم🤷🏻‍♀️

تصویر
۱۶ پاسخ

درسته عزیزم منم خیلی شهرمون دوست دارم ، دو روز که میریم سفر شدیدا احساس غربت میکنم

اره واقعا منم هرجا میرم میگم هیچ جا قم نمیشه

واقعا قم از هرلحاظ بهتره

وای چ داغون شدین
تجربه سفر من با بچه شیرخوار اینه قبل از سفر دوبرابر حالت عادی شیرخشک و پوشک همراه خودم ببرم که تو اون شهر دنبال شیر خشک نگردم اگر هم همچین اتفاقی پیش اومد گوگل مپ بزنید داروخانه شبانه روزی یکی یکی با توجه به مسافت برید بپرسید حضوری یا تلفنی استعلام بگیرید تهران کلا همیشه شلوغ ما که به شلوغیش عادت کردیم جاهای خلوت برامون سخته😁

وای عزیزم چقدر سخت گذشته بهتون😨
انشالله بچه ها بزرگتر بشن یه مسافرت عالی باهم تجربه کنید

الهی عزیزم به بخاطرهمون پنیک میشدی بهت سخت گذشته، وگرنه ماشالله همه استانها داروخونه زیاد داره
گلم ماگرگان بودیم، یه تایپ میزاشتی آدرس بهت میدادم میومدید خونمون استراحت می‌کردید، خوشحال می‌شدیم
عزیزم قم شما خیلی تابستان‌های گرمی داره من سالی یه بارمیام، ولی همیشه سعی میکنم پاییز وزمستان بیام

واقعا قم خوبه، اگر گرمای شدید روفاکتوربگیریم منم همیشه میگم راضی ام ازقم
برای پنیک پیش کدوم دکترمیری؟

عزیزم نمیدونم کجای منطقه ۴ بودی ولی خونه ما منطقه ۴ فقط ۴ تا داروخانه شبانه روزی هست، هر کس محل زندگیش و بهتر میشناسه، شاید ماهم بیایم قم جایی و بلد نباشیم سخت بگذره

اتفاقا مشهد همه چی داره چجوری پیدا نکردی

سلام عزیزدل
الهی بگردم ک مسافرت خوبی نداشتی
من مشهدی میگم مشهد بهترین شهره
شما میگی قم
واس هرکسی ی جایی خوبه
آب و هوا، مختصات جغرافیایی، دلبندیاش، وابستگیاش، علایقشوو ووووووووو

شما باس تو این گهواره کوفتی میپرسیدی احتمال این ک جواب میگرفتی بود
یا مثلا انجمن اون شهری که میری
ما ی انجمن داریم زده انجمن مشهدیا

خدا به سر دشمن هم نیاره این پنیک رو. من هم پنیک میشم گاهی اوقات حس میکنم الانه که از استرس و تپش قلب بیهوش بشم.
خیلی وحشتناکه خیلی

منم هرجا برم ولی بازم شهر خودمون زندگی میکنیم دوست دارم

بخاطر همینه که قم جز اون شهرهایی که شبش زنده است

یعنی همیشه آدم داره تو خیابون و جنب وجوش هست

عزیزم هر کی شهر خودشو بهتر میشناسه، یا حداقل شهری که ساکنه رو همه جاشو بلده، بعد کسی که میره مسافرت باید به اندازه کل مسافرت شیرخشک با خودش ببره، از یه طرفی شما که همچین مشکلی داری، خیلی حساسه، باید یه شهر رو واسه مسافرت چند روزه انتخاب کنی و بری و برگردی، تا حدامکان مسافرت کوتاه باشه، چون شما هر ان ممکنه حالتون بد شه

چقدر درسر
شوهر منم زیاد مسافرت دوست نداره به خاطر همین چیزا
میگه تنها نریم دسته جمعی بریم

پنیک چیه؟

سوال های مرتبط

مامان کایانی مامان کایانی ۱۲ ماهگی
تو این مدت میومدن دیدن بچه ی شخصی سرما داشت میدونست ولی باز بچمو بوس کرده بود بغل کرده بود بچم بیقرار بود همش جیغ میکشید بردیمش دکتر متوجه شدیم گوشش عفونت کرده برای همون گریه میکرد حالا این سختی هم گذشت بابام هنوز نیومده بود دیدن منو بچم سیسمونی هم کامل نشده بود مامانم دید خبری از بابام نیست روز جمعه بود باهم رفتیم کل شهر و گشتیم و بهترین تخت کمد و برای پسرم خرید و اتاقشو چیدیم چقد تشکر کردم چقد برای بودنش خداروشکر کردم مامانم همجا باهام بود همیشه کمکم کرد بهترین هارو برام فراهم کرد تو ماشین ازش تشکر کردم و دستشو برای اولین بار بوسیدم 🥺بخاطر شرایط کاریش نتونست همیشه پیشم باشع کمکم کنه تا دوازده شب سرکار بود برای همین منم تنها بودم وگرنه مامانم اگ کمکم بود اذیت نمی‌شدم خلاصه گذشت و منو شوهرم این روز های سخت هم پشت سر گذاشتیم تونستیم درسته یوقتایی عصبی میشیم سرش داد می‌زنیم ولی همش بخاطر شرایط و تنهایی ک بود کشیدیم خیلی عصبی و خسته شدیم
ولی خداروشکر ک پسرمو دارم
قدر اون روزهاتون و بدونین ک کمکی داشتین سختی نکشیدین
من کل روز های قشنگمو تو بیمارستان گذروندم هیچ لذتی نبردم و برام ی حسرت شده آدم های زندگیمو تو همون بیمارستان شناختم فهمیدم جز مامانمو شوهرم هیچکس واقعی نیست همه فیکن
از همه ناراحتم ک ادعای بودن داشتن مادرم ب همه گفت ک باید بودین ولی نبودین خودتونا ثابت کردید و ازهمه کم کم دور شد و همینطور من تو روزای سخت نبودن الآنم نباشن👌🙂
مامان کایانی مامان کایانی ۱۲ ماهگی
خلاصه چند روزی خونه مادرشوعرم بودم و بماند مادرشوعرم بعد دروز منو گذاشت رفت سرکار
بخاطر شرایط مادرم تا شب سرکار بود پیشش نموندم خلاصه ده رو زدم مامانم اومد دنبالم و دو سه روز موندم پیشش بعدش باز اومدم خونه مادرشوهر و دو سه روزی موندم بازم گقت دیگ ده رو زدی من میرم سرکار من موندم و بچه و ی خونه تنها انقد گریه کردم انقد گریه کردم اصلا استراحت نداشتم خسته بودم ب شوهرم گفتم بریم خونمون اینجا ک اینطوریه مادرمم ک نیست من ک ازاول تنها بودم الآنم روش بریم مستقل بشیم رفتیم خونه با ی بچه کولیکی ن شب داشتیم ن روز ی ساعت در طول شبانه روز میخوابیدیم یا تا پنج صبح با ماشین دور میزدیم بخوابه دیگ ی شب تو گهواره بودم گفتن بچه گریه می‌کنه ی سوره هست اونا بخونین.سوره ج.ن من تا خوندم حس کردم تو تلویزیون همش سایه میبینم و ترسیدم و زدم زیر گریه و شوهرم اومد رو تلویزیون روسری انداخت و آرومم کرد من میترسیدم همش تا ی مدت گریه اینا دیگ ی شب پدربزرگم زنگ زد ب ی آقایی برام کد نوشت اونا خوندم
تا سه چهارشب تا می‌خوابیدم نفسم نمیومد یکی داشت خفم‌میکرد کم کم خوب شدم دیگ ولی اون ترس تو دلم موند می‌گفت تو بیمارستان چون زن زائو بود تنها بود اینطوری شدش خلاصه گذشت و این وسطا هر سه روز بچمو میبردم تست زردی بده تا ۲ماه بچم خیلی اذیت شد خیلی همجاش کبود بود درد کولیک این وسط رفلاکس گرفته بود من بودم و شوهرم دوتاادم بی تجربه ک هیچی بلد نبودیم همراه بچه منم گریه میکردم