نمیدونم حقیقتا عزیزم بستگی به شرایط خودت داره
ولی من اگر شوهرم همچین حرفی بهم میزد دوساعت گریه میکردم
چون علاوه بر بچه من بچه اونم هست و وقتی قرار باشه مامانم بره وظیفه اونه که کمکم کنه
بالاخره كه بايد كنار بياي عزيزم تا كي مامانت نگه داره بچه رو اوايل سخت ميشه برات اما به مرور عادي ميشه
من ١٠ روزگي كه بخيه هامو كشيدم هم مامانمو فرستادم خونه اش هم مادرشوهرمو چون بالاخره بايد كنار ميومدم چه زود چه دير پس هرچه زودتر بهتر
اوايل حتي ميشستم گريه هم ميكردم از كم خوابي اما عادي شد روال كار اومد دستم
منم مامانم تا چهل روزگی شبا اومد پیشم ولی الان یک ماهه نمیاد منم عادت کردم منم همش استرس میگرفتم که نکنه از پسش برنیام ولی الان عادت کردم
من از روز اول تنها بودم
من از ۶ روزگی تنها موندم😫چ روزای سختی داشتم
۶ماه مامانم کنارم بود دقیقا شدم وابسته وابسته بهش
ولی چون داداشیم داشت میخوند برا استخدامی نمیتونسم بیشتر بگم وایسه چون اونم نیاز داشت یکی براش غذا بپزه و کاراش کنه کنارش
نمیتونسم هم برم باهاش چون اگه میرفتم بخیه خواهر و داداشام میومدن ک نینی بببینن مزاحم درس خوندن داداش میشدن بلاخره موندم تنهایی تا٢٠ روز بعد رفتم
از پس براومدم عادی شد برام ولیییییی اگه شرایط عادی بود حتما باهاش میرفتم
منم مث تو دل نازک بودم فکرش کن ناف نینی شبی ک میخاس بیافته تا صبح گریه میمردم و میترسیدم
ادم بره کنار مادرش هم خوب تقویت میشه هم با شرایط بچه داری کنار میاد
منم همینجور بودم بعد از 25 روز اومدم خونمون و اولش سخته ولی کم کم یادمیگیری من الان حمومم میبرمش
برو عزیزم الان احتیاج ب آرامش داری منم یماه رفتم واقعا حالم بهتر شد
اگه حال روحیت خوب نیست، برو..چون تنها بمونی، بدنت هم مستعده، خدایی نکرده افسردگی میاد سراغت. ولی بازم خودت و همسرت شرایط دقیق خودتونو میدونید..باهم تصمیم بگیرید
اگه حالت خوبه بمون با ترست مقابله کن
برو طوری نیس
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.