یادش بخیر میومدم اینجا با گریه و افسردگی شدید تاپیک میزاشتم. یاسین از صب ساعت ۸ ک بیدار میشد گریه مبکرد تا اخر شب و بخدا ک با هیچی اروم نمیشد ن با کالسکه ن با ماشین ن تو تابش ن تو بغل و راه بردن ن رو پا .خیلیییی بد بود جوری ک وقتی لباسشو کثیف میکرد من گریه میکردم اخه وقتی میخواستم عوضش کنم دور از جونش بچم میمرد از بس گریه میکرد دکترا میگفتن ساید ناحنجاری داره تو مفاصلش یا در رفتگی و سنو دادو عکس گرفت هیچیش نبود‌ نمیتونستم جایی برم همش حسرت میخوردم همش گریه .هی میگفتم خدایا اخه چرا بچم باید اینقد پر گریه باشه. مامانایی ک بچه دوماهونیمه و ۳ماهه داربن بخدا روزای سختش تموم میشه یاسینه من بدترین بود تا حالا مثلش ندیده بودم تو دوستو اشنا . کثیف ک میکرد میخواستم بسورمش تا تموم بشه نفسش میرفت از گریه. همه اینا تموم شد .الان بچم اینقد شیرین شده تو مهمونیا یه دقیقه زمین نمیزارنش همش نیشش بازه. بخدا این روزا تموم میشه .شما فاصله ای تا خوشبختی و خنده های شیرین کوچولوتون ندارین

تصویر
۱۳ پاسخ

خدا حفظش کنه عزیزم ❤

عزیزم خدا حفظش کنه♥️

ایییی جونم چقد نمکه🥰😍
ما هر وقت میبینیمش دلمون آب میشه براش
من یه دختر بزرگم دارم عاشق یاسینه هر سری میگه عکسشو ببینم😉

ولی بچه من همچنان گریه میکنه...

تا اون روز بیاد ما دق مرگ شدیم😂اول میگفتن ده روزش شه راحت میشی بعد گفتن بعد چله راحتی بعد گفتن یه ماهش شه راحتی الان میگن بعد سه ماهگی به امید اون روز💪🏻😩😂

خداروشکر عزیزم انشالله همیشه بخنده و تنش سالم باشه

خدااااااااا از دهنت بشنوه
ینی میشه بچه منم آروم شه؟
راحت بگیرع بخوابه

😅😅 دقیقا من یبار یاسین اینقد جیغ میزد و گریه میکرد بردمش دکتر تو مطب اینقد جلو دکتر گریه کرد که دکتر براش نامه بستری نوشت 😂 گ

ای خدا قربون ریختت که انقد مامانو اذیت کردی .دختر منم مهمونی دست هیچکس جز خودم اروم نمیشه. خیلی گریه. و جیغ بنفش میکشه ولی مامانم میگه توهم کوچیک بودی بیرون میرفتیم انقد گریه میکردی الان دخترت داره جبران میکنه.میدونم ک میگذره

ای جانم ماشالله بهش
نوشتی یاسین من... اول یا سینه ی من خوندم🤭

خداحفظش کنه براتون

عزیزم یادمه از تاپیکات
خدا حفظش کنه 🤲🏻💜

ای جان چ متن دلی قشنگی
مرسی از انگیزه دادنت

سوال های مرتبط

مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۸ ماهگی
سلام خداقوت ب همه مامانا من اومدم از تجربم تو شیردهی ب یاسین بگم
خیلی دیره ولی واقعا تا الان فرصت نشده تعریف کنم
تا این درد اومد سراغم
من روز اول توبیمارستان اغوز داشتم و راحت دادم یاس خورد ولی شبش بخاطر درد زیاد و استراحت نکردن خیلی شیرم کم شد ک از یکی از مامانا ک شیر خشک برا بچش اورده بود ۳۰تا گرفتم و یاسین ی نفس خوردش
از فرداش ک اومدم خونه ب قدری شیرم زیاد بود ک قابل کنترل نبود .یاسین تا شروع میکرد ب میک زدن شیرم ۳تا فواره ای میشد تو دهنش و اونم نمیتونست اینقد تند بخوره و جیعععع میکشید من تو شیشه شیرش ۱۲۰تا میدوشیدم و باز میدیدم قطره ای شده میزاشتم سینمو دهنش تا دوتامیک میزد دوباره همین اوضاع بود و واقعا گریه میکرد تا کبود میشد چاره ای نیود مجبور میشدم بدوشم ۱۵۰یا۱۸۰تا از هر سینم میدوشیدم و باشیشه راحت میخورد. شبا هم اوضاع همین بود من خونه مامانم اینا بودم فکر کن ساعت ۳شب من داشتم میدوشیدم چون پد شیردهیم و لباسام و پتوم خیس شده بود و باز نصف شد فواره تو دهن یاسین و گریه های شدید ک همه رو از خواب بیدار میکرد. وقتی میرفتم حمام اصلا دست بهشون نمیزدم با این حال یادمه دوتا کاسه میگرفتم زیرشون میومدم بیرون ک ب خودم نریزه . شاید خنده دار باشه ولی من خونه گریه میکرد ک این همه شیر دارم و یاسین نمیخوره . اینقد شیرم چرب بود ک تا دوشیدنم تموم میشه شیر دوش و روی شیشه شیرش چربی سفت میشد و میزاشتم تو اب ولرم تا رقیق بشه. از بس گریه داشت و نااروم بود شیره خشک برام راحت تر بود درست میکردم بهش میدادم و شیرمم با شیر دوش دستی میدوشیدم و میریختم دور .همون دوماهی ک تکوتوک شیر خودمو خورد خیلی خوب قد و وزنش رشد کرد با اینه خیلی کم میخورد .ادامه تو کامنتها