ینی من بعد سه ماه اومدم شهرمون خونه مامانم اینا
اول ک رفتیم خونه مادرشوهرم اینا من ک کلا سنگین بودم باهاشون سه ماهه نه بچه رو ختنه کردیم زنگ زدن نه واکسن اصلا کلا نه رنگ ردن نه پیام دادن پشت منم ک میشینه همه حا حرف میزنه عوض تشکره وقتی میومد خونم با بچه ازش پذیرایی میکردم یکم خواست غر بزنه شوهرم جوابشو داد گفت اگه خیلی دلت تنگ میشه ی پیام ک میتونی بدی بگی عکس بچه رو ببینم میگه هیچ وقت نمیگم شکا وظیفتونه عکس بچه رو برام بفرستید 😐جلو من نمیگه وگرنه دارم براش بعد بچه چون بزرگ شده غریبی میکنه هی خودشو کج و کوله ک اره بچع مارو نمیشناسه
از اونور برادر شوهرم دو تا بچه کوچیک داره ک انقد شیطون و ادیت کنن ک حد نداره میگه اره بچه رو بگیر بیا خونه ما بذار آدم ببینه خونشون کجاست غرب تهران گفتم شما نگران یونا نباشید از ماه دیگع میریم کلاس مادر کودک هر روزم میبرمش بیرون دور میزنیم میگه نه ببار با بچه های من بازی کنن🙄یچه رو حبس کردی تو خونه گفتم الان این آدمایی ک شوهراشون بخاطر کار میرن شهر دیگه تک و تنهان چکار میکنن؟؟؟؟میگه اونا استثنان
واقعا نمیدونم ب کسی چ ربطی داره واقعا نمیفهمم حالم بهم میخوره از همشون
همه هم تقصیره مامانمه همششششششش

۲ پاسخ

ببین دایورت کن همین، منم شهر غریبم کسی رو نمیبینم، بچه های الان تا بزرگ شن آنقدر کلاس میرن که از رییس جمهور اجتماعی تر میشن. بچه تو جز به تو و پدرش به کسی ربط نداره.

چرا مامانت؟

سوال های مرتبط

مامان آراد مامان آراد ۶ ماهگی
چقدر بدم میاد و متنفرم از این ادمایی ک فک میکنن فقط خودشون بچه داری بلدن بابا قلق هر بچه ای فرق داره، خواهر شوهر و مادر شوهرم امروز خونمون بودن گفتم اره فردا اراد نوبت دکتر داره کم کم میخوام غذا کمکی شروع کنم ولی چون با بعضی از غذاها ک میخورم رفلاکسش خیلی زیاد میشه و کلا هم یکم رفلاکس داره باید از چیزای خاص شروع کنم بعضی چیزا اولش خوب نیس و دیگ ببینم نظر دکتر چیه، برداشتن میگن حالا چون بچه اولته، چمدونم تلقین میکنی، مگ. بچه های ما بالا نمیاورون الکی خودتو اذیت نکن خواهل شوهرم میگ منک بچم کلیم بالا می آورده باز همه چی میخوردم، اینا برمیگرده ب تلقین کردن، تلقین کن خوب میشه خودش خوب میشه میگم بابا بعصی غذاها اشید معده رو زیاد مسکنه ربطی ب تلقین نداره میگ حالا بچه اولته، باز مادر شوهرم میگ ماک دکتر نمیرفتیم چمدونم اینا، حالا با لحن خوب میگفتن ن با بدی ولی کلا اعصابم خورد میشه هی نظر میدن یا میگن تو بچه اولته خیلی ناز داری و اینا، جای اینک همراهی کنن ک اره خب بچه طفلی واقعا اذیت میشه هی بالا بیاره:/یا سر واکسناش مامانم میاد پیشم ک شبش تنها نباشم چون هی باید تبشو چک. کنم چن بار گفته ماک قدیما همه رو تنهایی انجام میدادیم بچه های الان فرق کردن و این چرتا، دلم میخواد سرشو بگیرم شترق بزنم ب دیوار خفه شه هی میاد از قصد ی نظراتی میده انگار من بلد نیستم، یا بچه مو بیرون نمیبرم چمدونم اینا