۲۱ پاسخ

والا همینایی که روان شناس و روان پزشکن و میگن اینکارو نکن خودشون با زور و کتک نه بابا بار اومدن
من کلا مخالف زدنم و تنبیهم ولی واقعا مغز ادم کوبیده میشه همش مدارا و سازش

بچه همینه همه هم هر روز مطمئن باش دعواشون میکنیم کم و زیاد داره سوخت و سوز نداره

مقصر خودمانیم چون روی بیش از اندازه به بچه ها دادیم به وقتش عزیزم به وقتش اذیت خرابکاری دعوا ولی متاسفانه اینجا میگن از بر گل نازکل تر به بچه نگو تو داری بچه رو‌تربیت میکنی بقیه برات تصمیم میگیرن تو این گروه مامان میگه بچه ام از قصد تو‌خونه پی پی می‌کنه بچه چهار ساله که همه چیز می‌فهمه بعد من بهش گفتم تنبیهش کن بندازش تو حمام وای یک مامان دیگه میگفت برا ببینن مامانه چی میگه بندازش تو حمام والا ادامه بدین ببینین با عزیزم و چشمم بچه‌ها چی میشن

من ک یدونه دارم و واقعا روزی نیس ک سرش داد نزنم چون یکارایی میکنه ک واقعا از حد خارج میشه البته منم خیلی ظرفیت و اعصابم کمه.

دختربزرگتو مهد بفرست هم واسه خودت هم خوبه هم خودش

هر موقع اینجوری میگی یاد خودم میافتم
من احتمالا ناخواسته بودم چون کسی با وضع اقتصادی خراب تو سن ۸ ماهگی بچه نمیخواد
بعدشم مامانم میگه هی نق نق میکردی بچه بودی
هیچ وقت دوستم نداشت . بابام برادرم رو میزد ازش دفاع میکرد با بابام دعوا میکرد
سر من سکوت میکرد انگار دلش خنک میشد
سعی کن نذاری ماهلین که آرومتره هی پیشت عزیز بشه و اون یکی ازش متنفر بشی

عزیزم . ناراحت نباش. یه کلاس بنویسش چند ساعا هم اون ازت دوره استراحت میکنی هم بچه حال و هواش عوض میشه

وای ببخشید راحله جون من به اون قسمت قیافش به بابای احمقش رفته اخلاقش همینطور کلی خندیدم😂😂😂😂😂

تازه شدی مث من.ی مدت دخترم مگ میزد مارو دختر نابودمون کرده بود.هی ما گفتیم بچه اس و فلان و ی مدت زیادی تحمل کردم.ی شب چنان گوشی رو‌کوبید تو سرم چشام سیاه شد منم از خجالتش ‌دراومدم چنان زدمش ک بماند بعدم گذاشتمش پشت در هال گفتم نمیخامت😐خدا من ببخشه یه ۵ دقه هم درو باز نکردم نذاشتمم شوهرم بره.بعدش دگ خودم رفتم اوردمش فقط میگف مامان دوستت دارم .اخ بچه ام.دگ زدنش همون شد زدن یادش رفت

دختر من خیلی خانوم و حرف گوش کن بود الان یکی دو ماهه خیلی داره اذیتم میکنه ینی خيليا
همش چسبیده بمن و ی لحظه امون نمیده بهم جرف گوش نمیده و سر هر چیز بیخود گریه و زاری رله میندازه
ینی قبلا برای خودش تو اتاقش نقاشی میکرد بازی می‌کرد
صبح دو سه ساعت میره مهد هی میگه مامان دلم برات تنگ میشه زود بیا دنبالم در صورتیکه قبلا مهد میرفت تا هشت شب میموند
مهدشو دوست داره چون میگه مامان خاله ها رو دوست دارم مهد رو عوض نکن
قبل از این چن وقت من اصلا نمیفهمیدم مشکلات بچه چیه

ببین دوتا بچه سخته الکی میگن اوناهم ولی واقعا خیلی آسیب میبینن من خودم بخاطر رفتارای مامانم واقعا آسیب دیدم و الان یه آدم عصبیم
بزار بچهارو مهد نگهداریشون سخته دوتاهستن تو یکسره میبینیشون خسته میشی بزار رو اوناهم تاثیر داره آروم میشن متین میشن تکلومشون خوب میشه خودت استراحت میکنی تو داغون شدی بسکه به خودت فشار میاری

بنظرم بخاطر اینکه همه فکرو دغدغه ات شده پوشک گرفتن اون یکی،برای همین اذیت کردنای دلوین برات سختتت شده ،حس میکنی اون خیلی داره اذیت میکنه،بهت حق میدم واقعا، منم وقتی اعصابم ازجای دیگه خورد باشه اصلا حوصله صدای بچمو ندارم مثل یه خوره میمونه

دختر من امروز شد چهار سال ..وقتی که خودم عجله دارم یا حوصله ندارم باهاش مهربون نباشم اونم دو برابر من لج میکنه ..اما وقتی صداش میکنم دخترم گلم داداشتو اذیت نکن آفرین به تو قربون صدقه اش میرم .بخدا اینقد رفتارش خوب میشه..من درکت میکنم بچه که اذیت میکنه چقد سخته ..اما این رفتار منو پیش برو شاید دختر خانم شما هم مثل دختر من رفتارش خوب شد

به خدا من همش معده درد عصبی دارم دیروز رفتم مهمونی همش پسرم بچه را هول میداد دست بچه دو ساله را گرفته میگه دستش بشکنم تو خونه همش دهنش باز سر درد دارم همیشه گریه میکنم میگم خدایا من بمیرم راحت شم چقدر این بچه عذابم میده

وای توروخدا نگو ایسان منم همینه اصلا گوش نمیده غذانمیخوره همه چیومیریزه زمین ولی ایدا بگی نگی انجام میده ایسان جمع میکنه ایدا نمیکنه ولی ازدست ایسان کلافه شدم

خوبش کردی
من درکت میکنم
دوستش داشته باش اما رو بهش نده ک سوارت بشه

ای وای
چه سخت
واقعا بچه‌ها گاهی زیاده روی میکنن
اینا ک ماشالله بزرگن چرا اذیت میکنن

خخخخ بخدا هیچکس تو دنیا به بچه ی جیغ جیغو من نمیرسه توخونه قناری داریم دقیقا عین قناری جیغ میزنه بعضی وقتا انقدرومخم سردرد می‌گیرم کافی فقط بگم جیغ نزنه دیگه اصلا کم نمیاره نمی‌دونم چطور گلودرد نمیگیره من خودم یه ذره صدامو بالا ببرم گلودرد میگیرم بخاطر همین هیچی نمی‌گم بخدا بعضی وقتا دوتامسکن میخورم

چه موقع هایی اذیت میکنه؟سرچه موضوعی دادمیزنه؟

بچه هات دوقلوان؟یا شیره به شیره

انقد ناشکری نکن عزیزم.

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
هر روز خدا بچه هام به خصوص دلوین اذیت می کنه با گریه و اینکه میگه نمی خوان لالا کنم می خوابونمش بعدش کلی عذاب وجدان
ولی امروز به طرز عحیبی این دلوین اذیتمون کرد خیلی خواهرشو می زنه دست بزن داره من نمی دونم با این بچه باید چی کار کنم تهدید دعوا کتک هیجی فایده نداره قشنگ پوره کرده منو🥴🥴🥴
امشب دیگه از باباشم کتک خورد شامشون رو کشیدم براشون پشت میز میشینند قشنگ غذاشون رو می خورن کاری به منم ندارن
ولی دلوین وسط کار میره کنار ماهلین اینقدر این بچه رو سوک می زنه اذیت می کنه که با دهن پر گریه می کنه قشنگ زهرمارش میشه هرجی میگم دلوین نکن بیا این طرف شامتو بخور تو چی کار به اون داری گوشش بدهکار نیست امشبم با این کارش از باباش کتک خورد با اینکه تا حالا دست روش بلند نکرده بود ولی عرصه رو به هممون تنگ کرد این بچه
پن نمی دونم اقتًای سنشه باید باهاش مدارا کنیم یا ببرمش مشاوره
خیلی خودخواه و زورگوعه و لجباز
هرچی هم می خواد باید همون باشه صبح پاشه اگه بگه عسل می خوام ندم بهش قیامت می کنه
فقط دعا کنید خدا صبرم بده 😭
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام‌مامانا از دیشب دوبار تاحالا مادرشوهرم‌گفته برا ناهار بیاین الانم شوهرم زنگ‌زد گفت باز زنگ‌زده که بیاین من به خاطر ماهلین که جیش و پی پیشو نمیگه خواستم بعد ازظهر برم که کمتر اذیت بشم و استرس بکشم قضیه رو شوهرم‌گفته بهش میگه اشکال نداره پاشین بیاین یه کاریش می کنیم‌میرند تو حیاط اینا بچه رو اذیت نکن اخه مادرشوهرم وسواس داره میترسم بندو آب بده این بچه 😬😬😬بخوام پوشک کنم که تا آخر شب اونجاییم تمام تلاشم به باد میره به نظرتون چی کار کنم ؟؟گفتم خوبه نوار بهداشتی بزارم داخل شورت آموزشی یه شلوارم بپوشونم روش اسیر شدم به خدا از دستش اصلا نمیگه 😬😬سعی می کنه جیش نکنه تو خودش پاشو که ضربدری می کنه وایمیسه من می فهمم‌جیش داره می دوعم‌می برمش الان ۹ روز شده ولی اصلا نمیگه 😑🤦🏻‍♀️پی پی رو هم یه گوشه میشینه تکون نمی خوره
به نظرتون چی کار کنم من الان زشته تا کی بگم‌ من نمیام ناراحت میشن
این بچه هم‌که یا نمیگیره 😬می ترسم از دستم‌در بره اونجا
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
واقعا مادرایی که بچه های آرومی دارن باید سجده ی شکر بکنند من هر چقدر ماهلینم آروم و مظلومه همون قدرم دلوین به شدت لجباز حرف گوش نکن و جیغ جیغو و گریه و نق نق کنه وحشتناک یهنی یه چیزی میگم یه چیزی می شنوید تازگی ها بیرون خونه و تو خونه هم نداره
عصریه برا اینکه بشینه پای تمرین هاش گفتم انجام بده و بعدش با هم نقاشی می کنیم اومدم یه کم بشینم استراحت کنم به خدا کمردرد دارم گفت مامان نقاشی بیار گفتم باشه یه کمی صبر کن هی نق نق که باید بیای هرچی گفتم یه کمی صبر کن قبول نکرد آخر با همون وضعم بلند شدم رفتم براش بیارم یهو شروع کرد جیغ داد و گریه گفتم چته چرا اینجوری می کمی خوب دارم‌میارم دیگه اعصابمو خورد کرد یکی زدم دره کونش گفتم حالا که صبر نداری جیغ و داد می کنی اصلا برات نمیارم خلاصه شوهرم اومد افتاد به جونم تا خوردم منو زد همه ی مداد رنگی هارو پخش زمین کرد این بچه آخرش منو و شوهرمو به جون هم انداخت تازگی ها گیر هم میده به گوشی من مرتیکه ی پفیوز آشغال اصلا هیچی از من نمیبینه از گرد راه نی رسه میگه تو همش سرت تو گوشیته بابا به خدا صبح تا حالا به کار بودم بهش گفتمم گوه خوریش به تو نیومده منم آدمم انسانم خوب یه کمم تو به این بچه ها برسم از صبح تا شب با منن ان تو بمیری برامن خیلی بهتره تا وقتی بود و نبودت یکیه 😭😭😭من چه گناهی کردم آخه نه از بچه شانس آوردم نه از شوهر به خدا نصف کمرمم گرفته از حرص و جوش نمی تونم از چام تکون بخورم
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
امروز نوه ی صاحب خونمون تو حیاط بود ۷ ماه از بچه های من کوچیکتره من رفتم لباسارو از رو بند جمع کنم یهو اومد گفت چرا اینقدر بچتون اذیت می کنه 😀همش جیغ می زنه منو بگو هاج واج نگاش می کردم 😂گفتم تو جیغ نمی زنی گفت نه گفتم پسر خوبی هستی پس گفت آره حالا صبحش صدا گریه هاشو شنیدم 😀😀ولی بازم با اینکه پسره از بچه های من آروم تره خداوکیلی میبینی بعدشم میگن مقایسه نکن خوب آدم میبینه می فهمه جقله بجه اومده اینو میگه اونوقت منه بدبخو هنوز درگیر حیش و پی پی و حرف زدن افاضاح بچه هامم 😥😥درسته سالمن باز خداروشکر ولی به خدا این حرف زدنشون واسه من شده حسرت بعد ۴ ماه هنوز اونجوری خوبم حرف نمی زنند به خصوص دلوین خیلی قر و قاطی میگه البته بهتر شدنا ولی بازم اونجور که می خوام نیست همیشه من تو زندگیم واسه به دست آوردن ساده ترین چیزا هم باید سختی بکشم 😥😥بچه هام چند روز دیگه تولد ۴ سالگیشونه به خدا غبطه می خورم خیلی 🥺🥺🥺نمی دونم تو بارداریم چه کوتاهی کردم که بچه هام همه کاراشون اینقدر زیاد دیر شد چه کوتاهی کردم در حقشون منی که ۹ ماه رو کامل استراحت مطلق بودم ۳ بارم نزدیک بود از دستشون بدم 😥😥
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام می دونم با سوال های تکراریم خستتون کردم ولی به خدا بعضی ها اینچا خوب آدمو راهنمایی می کنند آدم انگیزه میگیره
خیلی هم همه مهربون و با شخصیت 🥰
میگم دیشب می خواستیم بریم خونه مادرشوهر و چون خیلی حساسه مجبور شدم ماهلینو پوشک شورتی پاش کنم امروزم روز سومه که باز اقدام کردم دیگه باید تلاشمو بکنم چقدر آخه پا پس بکشم 🥺🥺
بعد دیشب مادرشوهرم بهش گفته جیش داری بیا تا ببرمت دستشویی اونم‌گفته من پوشک دارم 😑😑من قیافم ابنجوری بود😳😳😳این بچه خیلی کلکه تو این ۳ روزم یه بارشو موفق شدم بقیشو همه رو تو خودش کرده اگه خیلی وقته نرفته باشه دستشویی هر یه ربع ۲۰ دقیقه می برمش اگه تازه کرده باشه ساعتی یه بار می برم خودشم یه وقتا میگه ولی وقتی می برم نمی کنه 😑😑😑بعدشم میگه الکی الکی و می خنده الکی میگه درواقع اونوقت که جیش داره و باید بگه نمیگه زرتی تو خودش می کنه 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
کسی بوده بچش مثل من یعنی با این شرایط من می تونم موفق بشم ؟؟دیشبمو مجبور شدم شورتی پاش کنم ولی گفتم دیگه به هیچ عنوان چون خیلی بچه ی باهوش و زیرکی کاش همون پارسال با دلوین با هم گرفته بودمش خودمو راحت می کردم اسیر شدم 🥴🥴🥴
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا خوبید؟
همیشه شوهرم می گفت به خدا این ماهلین همه چی می فهمه همه چی حالیشه فقط خیلی زیرک و باهوشه و خیلی موزمار و کلک
ولی من هیچوقت باور نکردم می گفتم نه بابا بچه ضعیفه فلانه ولی امروز همین امروز همین ساعت بهم ثابت شد این بچه هیچیش نیست فقط خیلی کلکه من چند روزه دارم قصه های مربوط به ترک پوشک و کثیف بودنش و اینا رو براش می خونم‌ تو این ۱۰ ماه هم که دلی رو از پوشک گرفتم میره میبینه و کامل کاملا دیگه فهمیده جیش و پی پی چیه فقط تنبلی می کنم امردز که شستمش یهو بعدش گفت مامان پوشک می خوام 😑گفتپ چی گفتی تکرار کن فهمید کارش خوب نیست هرچی گفتم تکرار نکرد و فقط خندید بعد اون موقع تا حالا دارم ازش می پرسم دلوین اگه حیش داشت باید بره کجا گفت دستشویی 😀بعد دوباره پرسیدم گفت بره دستشویی بعد گفتم اگه ماهلین جیش داشت باید بره کجا هیچی نمی گفت فقی می خندید هرچی گفتم خندید بعد گفتم خیلی کلکی دیگه اگه پوشک شورتی پات کردم خیلی هم علاقه نشون میده بعد شلوارشد درآورد رفت قشنگ سرپا نشست کنار دستشویی 😑😑ولی جیش نکرد فقط مشکل من همینه که تو دستشویی جیش نمی کنه اصلا یه بارم نکرده اصلا اصلا که حتی جیش خودشو ببینه حالا نظرتون چیه باز دست نگهدارم یا این بچه تنبلی می کنه سفت وایسم پاش و هرنیم ساعت به نیم ساعت ببرمش ؟؟؟یه بار جیش کنه تو دستشویی بقیش واسم کاری نداره
تا الام هزار بار اقدام کردم فایده نداشته 😬😬😬😬بچه ای که تنبله فکر می کنه فقط قراره تو پوشک جیش کنه اینم بگم هفته ای دوبار حتما باید ببرم گفتار درمانی اون موقع چی کار کنم‌؟؟
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
خیلی زورمیگه ها خیلی این همه زحمت برا بچه هات بکشی بزرگشون کنی آقا بشینه کیفشون رو ببره ۴ ماهه دارم می برم گفتار درمانی خداشاهده که چقدر سخته باهاشون تمرین کردن اینقدر باید فک بزنم بزنم که حد نداره بعد الان حرف زدنشون خیلی بهتر شده آقا کیفشو می کنه زحمتای منو نمیبینه میگه به خاطر پولایی که من دادم 😑😔
اونوقت که شانسو تقصیم می کردن به من نرسید بچه هرکار بکنه آخرش بچمو پاره ی تنمه در آخر میگم بچس سعی می کنم تحمل کنم ولی مرد خونه خیلی زور میگه همچین حرفایی بزنه بهم میگه چرا داد می زنی سر بچه و فلان میگم خوب منم آدمم خسته میشم میگه منم خستم 😑میگم‌ببخشید از ظهر تاحالا که اومدی فقط لم دادی بعد خسته ای 🙄میگه چرا این اخلاقو داری عصبی هستی میگم می دونی چرا اینا همش به خاطر ۴ سال دست تنها بزرگ کردن دوتا بچه اس که توی نامرد یه ذره کمکم نکردی بعد پوز خند می زنه میگه آره دست تنها 😏😏فکر کردی کاره شاقی کرده این حرفاس که آدم به درد میاره تحمل آدمو کم می کنه اگر نه بچه داره بچگیشو می کنه مرتیکه با ۴۱ سال سن شعور هیچیو نداره تازه لم داده میگه میوه بیار شام بیار خدا نبخشه مادرشو که اینو اینجوری تربیت کرده
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
میگن تو دوران ترک پوشک سعی کنید بچه رو دعوا نکنید اصلا ولی من تو کتم نمیره بچه ای که بزرگ شده و کاملا می فهمه کارش اشتباهه و نمیاد و نمی خواد بگه جیش و پی پی داره و تو شلوارش می کنه رو اگه نخوای هیجی هم نگی فکر نی کنی کار بدی نکرده و ادامه میده من امردز دیگه از در دعوا وارد شدم 😑😑😑حالا نه خیلی بدها ولی دعواش کردم گفتم یعنی چی به من نمیگی می ددنی چند روزه روزی هزار بار دارم می برمت دستشویی و چقدر دارم برات تکرار می کنم که اگه جیش داشتی باید بگی ولی بازم کار خودتو می کنی ماهلین فقط نگام کرد و هیجی نگفت سری بعد ه بردمش دستشویی گفتم اگه تو خودت جیش کنی دعوات می کنما گفت مامان دعوا نکن گفتم پس همکاری کن تا دعوات نکنم تا عصر برم کلی جایزه برات بخرم دیشب در حد انفجار خودشو گرفته بود دیگه داشت میریخت که بردمش دستشویی ولی می ترسه دیگه ناچارا حیش کرد بعدش گفتم ببین چقدر راحته اصلا ترس نداره
می دونم حالا حالاها باید صبر کنم و صبور باشه تا دیگه بهم بگه ولی احساس می کنم وقتی جیش می کنه من چیزی نگم فکر می کنه کارش درسته و ادامه میده حالا دیگه نمی دونم