۳ پاسخ

منم رفته بودم خونه مامانم ( یه شهر دیگه ن )
علی روزای آخر خیلی بی تابی میکرد تا زنگ میزدم همسرم صداشو می‌شنید آروم میشد

اره دختر منم باباش میاد انگار بمب شادی میاره با خودش😍😂

اره عزیزم من یک هفته مهمون داشتم مامانم اینا اومده بودن داداشم خیلی با دخترم بازی میکرد از صبح تا شب تو بغل و بازی بود وقتی رفتن دو روز بغض میکرد گریه میکرد تا بازی میکردم آروم میشد فهمیدم ک دلش تنگ میشده

سوال های مرتبط

مامان آدرین♡ مامان آدرین♡ ۱۱ ماهگی
سلام خوشگلا ما خداروشکر آدرین رو ختنه کردیم تموم شد، خودم از اول تا آخر بالا سرش وایستادم ولی مامانمو همسرم دور وایستاده بودن دلشون نمیومد،موقع آمپول بی حسی یکم گریه کرد و موقع ختنه هم خیلی کم گریه کرد ولی من حواسشو پرت میکردم کلی براش شعر خوندم اسباب بازی موزیکالشو بردم گرفتم بالا سرش همزمان بهش شیر هم میدادم خداروشکر خیلی خوب گذشت، همسرمو مامانم باورشون نمیشد همش میگفتن محدثه خودتی که اینقدر خونسرد داری براش شعر میخونی؟ منشی هم تعجب کرده بود به دکتر میگفت دکتر از این به بعد ایشون رو بیاریم بالا سر بچه ها موقع ختنه چقدر خوب بچه رو سرگرم میکنه😂 و اینکه دکترش خیلی خوش اخلاق بود من بهش میگفتم عیبی نداره بالا سرش شعر بخونم یا این اسباب بازی موزیکال روی تمرکزتون تاثیر نداره عصبی نمیشید؟ گفت ن اصلا اتفاقا خیلی خوبه داری سرگرمش میکنی، گفت آفرین بهت اولین مامانی هستی که میبینم انقدر قوی هستی😍 گفتم دکتر بخدا اولین بارمه من خیلی استرسیم همیشه اینجور مواقع گریه میکنم، ولی اینبار به خودم قول دادم صبور وقوی باشم، تا آخر ختنه دیگه بچم خوابش برد اومدیم خونه یهو شروع کرد جیغ زدن وگریه کردن هلاک شد بچم بالا هم اورد نگو بچم میخواست جیش کنه بعدش جیش کرد و آروم شد الانم خوابید بچم🥲ان شاالله که زودتر حلقه اش بیفته و خوب بشه🥰 اینم از تجربه ختنه آدرین جونم بمونه به یادگار ۱۴۰۳/۲/۲۳