توام منی..عزیزدلم ..بعدیه مدتی دیگه حوصله هیچ جاندارم همش خونه باشم... باهیشکی ارتباط نداشته باشم
عزیزم خیلی سخته، خدا بعت صبر بده ، با بچه تو خونه باشی صبح تا شب باید هر ساعت یه کار جدبد کنی سرش گرم بشه، منم هیچکی و ندارم کمکم باشه، فقط خوب چون تهران زندگی می کنم هر روز میبرمش بیرون، اگه بررون نبود دیوونه میشدم ولی خوب ببین دیگه به خودم برسم و استراحت و خواب آسایش و ... همه اینا یک سال و اندی هست که دیگه نیست، راستش دیگه آدم سابق نیستم...ولی میبینم همه میگن ما هم تا سه سال اول همین بود وضعیتمون، حالا گذشته و بچه ها سر و سامون گرفتن و بزرگ شدن،بلاخره میگذره، من خیلی وقته دیگه به بزرگ شدن دخترم فکر نمی کنم، دیگه به گذشته فکر نمی کنم...وقتی برام باقی نمی مونه که حتی فکر کنم🥲
چقدر منی
منم بوشهرم باشرایط شما
مهدکودک بزار ساعتی شاید قبول کنن
کنگان کجا میشه ؟ . سعی کن ماهی یک هفته بری پیش خانواده خودت بمونی تو اون تایم فقط بهخودت برس . خرید . تفریح .حالت عالی میشه
هیچکس مثل من نمیفهمه چی میگی زندگی تو کنگان خیلی سخته نه اب و هوای خوبی داره نه جای گشتن هیچی نداره از طرفی تایم کاری شرکتی ها واقعا زیاده همسر من ۷ صبح میره تا برسه خونه میشه ۷ و نیم شب من دیگه مجبورم یا خونه باشم یا برم خونه دوستامون تا زمان بگذره مخصوصا اینکه خانواده پیش ادم نباشن سخته دست تنها هستی همش هیچکس نیست بهت سر بزنه بعضی وقتا فکر میکنم میگم اگه یه وقت تو خونه حالم بد بشه مریض بشم از هوش برم هیچکس نمیفهمه کسی نیست به داد ادم برسه 🥲
دقیقاوضعبت منم همینه همش ب شوهرم غرمیزنم
فقط بلدن ببرن خونه مادرش
یه استخری جایی ادم بره برای خودش
همینجوری فقط روزا میگذره
عصرا یا صبحا ببرش بیرون منم مثل توام جای تاصیم نمیرما همینجوزی کوچه خیابون سیر میکنیم هم بچه کیف میکنه هم خودم
دقیقا حس و حال منو داری من خانوادم پیشمن ولی چه فایده هر کس سرگرم زندگی خودشه راستش دلم برا زمانی که بچه نداشتیم خیلی تنگه بی دقدقه به خودم و زندگیم میرسیدم ولی الان هیچی دیگه مثل قبل نیس دیروز دخترم مدام بهانه میگرفت عین چسب دوقلو بهم چسبیده بود و منم واقعا کلافه بودم موقع خواب انقد گریه کرد که منم کم آوردم و داد زدم سرش و بعدش انقد خودمو زدم که سر درد شدم و کلی گریه کردم ولی باز به خودم میگم صبور باش تموم میشه این روزا تو هم قوی باش و صبور میگذره
اره میفهمم
خیلی بده
منم همش گیر کردم به بچه و حتی یه ارایشگاه نمیتونم برم موهامو کوتاه کنم چون کسی رو ندارم بذارمش پیشش برا یکی دو ساعت
همه چی هم تکراری میشه
فقط میتونم هر دفعه کمی برم بیرون بگردم
دلمم برای کارم تنگ شده ولی هنوز نتونستم برگردم. حداقل یه تنوعی بود
بچم هم ب شدت شیطون
درکت میکنم گلم منم گاهی وقتها واقعا کم میارم بخصوص توی شهر غریب. ولی پذیرفتم چاره ای نیست.
پیشنهاد میدم شب که هوا بهتره و خنک تره برید پارک.
۵صب تا۵عصر سر کاره
شوهرم تک فرزند دور ورش شلوغ نیس
من تهرانم خونوادم اهواز
عین من
من ک همش میرم خونه مامانم و خواهرم زیاد خونه نمیمونم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.