۴ پاسخ

میشه از گذاشتن سوند بگی و آمپول بی حسی دردش چطور بود ؟

خیلیم عالی عزیزم

قدم نو رسیده مبارک

خدانگهدارش باشه عزیزم انشاالله قدمش پرخیروبرکت باشه وسیرپدرومادربشه

سوال های مرتبط

مامان نیهان مامان نیهان ۴ ماهگی
تجربه زایمان سزارین من
صب ک بیدار شدم رفتم پیش دکترم کارای بستریم انجام داد نامه و برگه خام آماده کرد کله آزمایشات و سونو هارو پرونده کرد داد. بردم بخش بستری اونجا ام کارام انجام دادیم رفتم بخش زنان زایمان شوهرم رفت برام لباس اتاق عمل گرفت و دمپایی
لباسام عوض کردم یه پرستار اومد ازم آزمایش گرفت برد ک جواب آزمایش بیاد ببرنم اتاق عمل ولی چون دکترم همه وضعیت منو چک می‌کرده تو ماه ها میدونستم نیاز نیس تا جواب بیاد گفتن سریع آماده اش کنید بیارید
یه پرستار دیگه اومد برام سوند وصل کرد یکم درد داشت ولی خودتو شل کنی نفس عمیق بکشی درد و احساس نمیکنی چون من یکم لوسم دردم اومد😂
بد منو گذاشتن رو یه تخت دیگه بردن ریکاوری اتاق عمل دوباره شوهر و یه پرستار آقا جا بجام کردن رو یه تخت دیگه آقا و یه پرستار خانوم منو بردن داخل اتاق عمل
بعد گذاشتم رو تخت اتاق عمل کمک کردن نشستم سوند اذیتم میکرد یکم
نشستم یه دکتر بیحسی و بیهوشی آقا بود کمرم ضد عفونی کرد و بهم گفت صاف وایستا سرتو بنداز پایین اصلا هیچی نفهمیدم انگار یه سوزن کوچولو زدن بعد گفت تموم شد دراز بکش دستام بستم به بغل های تخت جلو پرده کشیدن
مامان نفس خانم🌰❤️🩷 مامان نفس خانم🌰❤️🩷 ۸ ماهگی
مامان علیرضا مامان علیرضا ۸ ماهگی
منم اومدم از تجربه زایمانم بگم🤭
دوشنبه هفته ی چهلم کامل میشد دکترم با وجود فشار خون بالا اصرار داشت به طبیعی ولی من اصلا درد و انقباض نداشتم گفت ناشتا بیا شاید سزارین بشی..منم ناشتا رفتم بیمارستان و تا کارام انجام شه ساعت ۹ بستری شدم ساعت ۱۰ سرم زدن و امپول فشار...معاینه هم شدم کامل بسته بودم‌و بدون درد...تا ساعت ۱۲ یه سانت باز شدم دکتر گفت ابمیوه و خرما بخور که قوت داشته باشی...دو ساعت بعد دوباره اومد معاینه کرد گفت همون یک سانتی تا فردا طول میکشه زایمان کنی و راه برو اینجا...پاشدم راه رفتم و اومدم دراز کشیدم‌ان اس تی رو دوباره وصل کردن ده دقیقه گذشت پرستار اومد نوار رو نگاه کرد رنگش پرید بدو رفت دکترو صدا کرد و دوتایی رفتن بیرون از اتاق ...منم خیلی ریلکس داشتم نگاه میکردم😂🤦‍♀️پرستار با دوتا ماما اومدن یکی سوند وصل میکرد اون یکی سرم رو کشید یکی سرم جدید زد منو نشوندن رو ویلچر و گفتن باید سریع بریم اتاق عمل قلب بچه اومده زیر ۱۰۰ تا ....با این حال من خیلی ریلکس و اروم بودم رفتیم‌اتاق عمل و بی حسی زدن و شروع کردن ساعت ۳:۴۵ ظهر علیرضای من بدنیا اومد قدش ۵۰ سانت و وزنش ۳۱۸۰🤗
مامان دلماه کوچولو🩷 مامان دلماه کوچولو🩷 ۱ ماهگی
سلام من اومدم با تجربه زایمان سزارین اختیاری با دکتر حقی در موسی بن جعفر
پارت اول
اول از همه بهم گفتن ساعت۹پزیرش بیمارستان باشم تا کارای بستریو کردیم رفتم بالا ساعت ۱۰شد بیمارستان بشدت شلوغ بود جوری که تخت نبود بستری بشیم هرکسیو توی بخش های مختلف بستری میکردن تا زمان عملشون برسه منو زایشگاه بستری کردن جایی که طبیعیا درد میکشیدن و زایمان میکردم وقتی رفتم داخل لباس اتاق عمل دادن تنم کردم و هیچی نزاشتن با خودم ببرم از ساعت ۱۰دیگه خونوادمو ندیدم بشدت کلافه شده بودم چون فقط صدایه جیغ میشنیدم توی اون بخش و نمیزاشتن با بیرون ارتباطی بگیرم،بلاخره ساعت یرب به۲ اومدن گفتن میخوان سوند بزارن و برم اتاق عمل با یه نفس عمیق اصلا سوند درد نداشت سوار صندلی چرخدارم کردن و اوردنم بیرون در حدی که صدا بزنن گفتن همراهی مریض درجریان باشید داره میره اتاق عمل تویک نگاهمامانو فقط دیدم و سوار آسانسورم کردن رفتیم اتاق عمل یه اتاق سبز با یه تخت باریک دکتر گفتن اتاق عمل کناریه کارش تموم شه میاد منو رو تخت دراز کردن و مسئول بیهوشی اومد گفتم میخوام بیهوش کامل بشم قبول کرد یکم بعد دکتر حقی اومد با لبخند سلام کرد و گفت اماده ای تا گفتم اره دکتر بیهوشی گف خب خانم دکتر شروع میکنیم بسم الله الرحمان رحیم برگشتم سمتش گفتم من بیهوش نیستم گفت واقعا گفتم اره فقط گوشام داغ شد دیگه هیچی نفهمیدم وقتی چشامو باز کردم توی ریکاوری بودمحدود پنج تا تخت کنار هم همه تازه بهوش اومده بودیم
مامان نورا مامان نورا ۵ ماهگی
اومدم از روز زایمانم براتون بگم البته با تاخیر
اولاش به روال بود تا ان اس تی گرفتن گفتن دردات شروع شده
زود برو بلوک زایمان تا آماده عمل بشی
از شانس من تخت ها پر بود توی یه اتاق بهم انژیکت وصل کردن دستگاه ان اس تی دو ساعت زیر دستگاه بودم
میومدن سر میزدن دستگاه رو نگاه میکردن میگفتن تو که درد نداری
چرا نوار قلب قبلی درد نشون داده خلاصه با هزار مکافات سوند وصل کردن ساعت ۴ و ۴۰ به اتاق عمل رفتم از شب ساعت ۱۲چیزی نخورده بودم از ضعف کل بدنم میلرزید تا داخل انژیکت چند تا سروم وآمپول زدن بهتر شدم دختر ۴ و۵۵ دقیقه بعد از ظهر به دنیا اومد حس خیلی عالی بود ان شالله خدا دامن همه ی مادرایی که چشم انتظار بچه هستن سبز بشه
در حین عمل دکترم گفت که چسبندگی مثانه شدیدی داری که عمل اونم برام انجام داد به خاطر اون عملم طول کشید تو ریکاوری به دخترم شیر دادم به کمک پرستار وبعد از مدتی به بخش منتقلم کردن
ولی واقعا بعد از رفتن بی حسی درد زیادی داشتم به خاطر دوتا عمل
دکترم گفته بود باید سوند ۲۴ ساعت بهم وصل باشه
ادامه👇👇