پارت دوم

اولش حالم خوب بود که بخاطر ۴ سانت بودنم گفتن با توپ ورزش کن و بزار دردت بگیره
یکم ورزش کردم خسته شدم رفتم دراز بکشم که یهو انگار یه چیزی تو کمرم خالی شد و یه درد عجیب که هیچوقت نداشتم ساعت ۴ بود که کم کم درد من شروع شد و زدم زیر گریه
اومدن و آمپول فشار بهم زدن تا ساعت ۵ درد هام کم بود
از ۵ عصر خیلی خیلی شدید درد داشتم جوری که حتی صدام در نمیومد‌ هم خجالت می‌کشیدم هم واقعا جون نداشتم تا ۷ عصر درد کشیدم که دیدن من اصلا حالم خوب نیست مامانم رو صدا کردن و اون کمرم رو ماساژ میداد که آروم شم ولی دریغ از به ذره آروم شدن
اومدن معاینه تحرکی کردن که واقعا درد داشتم در حد مرگ حدودا ۲ دقیقه هم طول کشید تا اون موقع چندین بار معاینه عادی کردن خیلی درد نداشت ولی معاینه تحرکی اذیت شدم خیلی

با کلی سختی با توپ ورزش کردم و دوباره ۹ شب معاینه کردن شده بودم ۷ سانت که گفتن یا باید کلی زور بدی یا اینکه تا فردا صبح درد میکشی
من که مرگ رو با چشم دیده بودم گفتم باشه هرجوری شده زور میدم اولش گفتن دراز بکش بهم دوباره آمپول فشار زدن و آن اس تی وصل کردن که من دراز کشیده اصلا نمیتونستم دردو تحمل کنم خودم دستگاه رو‌جدا کردم و اومدم زمین نشستم
کلی زور دادم کلی اذیت کشیدم کلی آمپول درد اذیتم کرد تا ۱ شب که گفتن شدی ۹ و ۱۰ سانت
ولی بالای بیست بار معاینه ام کردن و ۲ باز معاینه تحرکی شدم
۱ و ۱۵ دقیقه رفتم اتاق زایمان که یه لحضع از درد زمین نشستم که گفتن پاشو پاشو کله بچه اومده بیرون

۱۱ پاسخ

دهنتو سرویس کردن که🙄خودت خوب سرویکست باز شده بود اینا چه معاینه تحریکی ای داشتن دیگه

دل پاررره🫠🥲😭

لایک کن ادامشو بخونم

چقد معاینه کردن
من کلا ۴ بار معاینه شدم

ادامه نداره

فقط اینکه چه توصیه ای داری چیکار کنیم که راحت بیاد

اخخخ چقد سخت🫠

قبلش ورزش داشتی یا پیاده روی؟

خداروشکر بسلامتی زایمان کردی 🌺🥹

وایییی مادر 😰

اشکال نداشت ک کیسه آب پاره شده بود بعد اینهمه تا شب صبر کردن آخه بچه تو خشکی مگه اذیت نمیشه ؟حس خفگی نمیگیره

سوال های مرتبط

مامان جوجو مامان جوجو ۳ ماهگی
پارت ۲ زایمان طبیعی 🥲
همون ماما ساعت ۹ اومد آمپول فشارمو زد تا ۹ و ربع دردام کم کم خیلی خفیف شروع شد اولاش دردام هر ۱۰ دقیقه یکبار بود بعدش ساعت ۱۰ معاینه شدم یک سانت و نیم بودم و دردم هر ۵ دقیقه یکبار شد تا ساعت ۱۱ ۲ سانت شدم و دردام هر ۲ دقیقه یا ۳ دقیقه بود دیگه تا ساعت ۱۲ دردام اصلا مکثی نداشتن و اومدن معاینه کردن گفتن ۲ سانت تحت فشاره آمپول فشار خاموش کردن و گفتن دیگ از الان به بعد فقط دردای خودته ساعت یه ربع به ۲ بود ک بازم معاینه شدم البته درد شدید داشتم و ۳ سانت بودم دیگه دردام هی بیشتر می‌شد ساعت ۲ و ۴۰ دقیقه بود صداشون زدم گفتم من درخواست ماما همراه میخام دیگه تحمل این همه درد ندارم و بازم معاینه شدم ۵ سانت باز بودم ک گفتن هزینه الکی نده تا یه ساعت دیگه زایمان میکنی نصف راه اومدی و کیسه آبم رو ترکیدن واسم ولی بعد از هر معاینه من خونریزی داشتم
ساعت ۴ و نیم من احساس مدفوع داشتم میخواستم برم دستشویی ولی گفتن رو تخت کار خودتو بکن لگن درد شدید داشتم وقتی دردم میگربت تمام بدنم به لرزش میوفتاد بعد ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه شب واسم گاز بی حسی آوردن ک بتونم درد تحمل کنم و معاینه شدم ۹ سانت بودم تو همین لحظه فهمیدن صدا قلب بچه ام اف کرده زود اکسیژن بهم وصل کردن و گفتن نفس عمیق بکش تا اینکه صدا قلب بچه ام درست شد
ادامه پارت بعدی🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۱ ماهگی
# 2
تا ساعت ۴ و ۵ اینا همونجور میومدن گاهی معاینه میکردن میرفتن اون وسط با مامانم میگفتم شوخی میکردم 😂 ((خیلی خوبم من وسط درد با مامانم و ماما و دکتر شوخی میکردم😂))
ساعت ۵ و ۴عصر بود که ۴ سانت شده بودم ،بعد از این ک ۴ سانت شده بودم اومدن امپول فشار معروف رو تزریق کردن ،منم دردام فاصله اش کمتر شده بود و شدتش کمی بیشتر
گذشت تا این که ساعت ۶ و نیم اینا اومدن معاینه کردن ۵ سانت بودم
تا این که ساعت ۷ شب شیفت تغییر کرد و مامای دیگه ای اومد و شیفت رو تحویل گرفت اونا هم موقع تحویل شیفت معاینه کردن گفتن همون ۵ سانت ،دکتر هم اون وسط دو دفه اومد معاینه کرد
ساعتای ۸ و خورده ای نزدیک ۹ شب بود که همراهی هارو بیرون فرستادن دلیلشم گفتن ک بخش شلوغ شده و ی مریض با فشار بالا آوردن ..
ماما اومد گفت بیا پایین رو توپ ورزش کن راه برو ،دانشجوی مامایی اومد گفت بهت گفتن راه بری ؟ گفتم آره، خودش اومد بهم ورزش و حرکت روی توپ داد که حدودا تا ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه ورزش کردم و راه رفتم تا اینکه خودشون گفتن کافیه بخواب رو تخت
ماما اومد کیسه آبم رو زد ی دریای آب خارج شد ازم🤭.
کمی ک گذشت دردام ب شدت زیاد شده بود و وسط همین دردا بهم ورزش داد بازم تا ساعت ۱۱ و نیم ،ساعت ۱۱ و نیم شب ماما اومد گفت بخواب معاینه ات کنم معاینه کرد گفت وقتی دردت شروع شد زور بده که خداروشکر زورای خوبی میدادم ولی خب باز از اون طرف بديش این بود ک سر بچه داشت دیر میومد توی لگن و همین اذیتم می‌کرد ، خلاصه که تا ساعت ۱۲ شب هر چند دقیقه میومد معاینه می‌کرد و می‌گفت زور بده
۱۲ و ربع ی چنتا حرکت بهم داد و خودشم واستاد تو اتاق گفت همزمان ک دردت گرفت زور بده
مامان فندوق مامان فندوق ۵ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان لیمو مامان لیمو روزهای ابتدایی تولد
مامان ماهان و هامین💙 مامان ماهان و هامین💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان(طبیعی)
خب من ۲۱ ام معاینه شدم ۱ سانت بودم بعد دکتر برام معاینه تحریکی انجام داد که بعدش خونریزی گرفتم گفت برو بیمارستان شبش رفتم بیمارستان که باز معاینه کردن گفتن ۲ سانتم و چیزی نیست برم خونه گذشت تا دیشب من درد داشتم ولی نه خیلی شدید حرکات بچم هم نسبت به روزای دیگه کمتر شده بود دیگه باز رفتم بیمارستان که گفتن همون ۲ سانتم و ضربان قلب بچه هم خوب بود و دردام هم ثبت شد ولی گفتن درد زایمان نیست خلاصه ما باز برگشتیم خونه که از نصف شب دیگه دردام هی شدید شد که نمیتونستم نفس بکشم از صبح تایم گرفتم فاصله شون زیر ۸ دقیقه و ۵ دقیقه بود ولی نرفتم بیمارستان گفتم خوب دردامو خونه خودم بکشم بهتره دیگه ساعتای ۱۴ رفتیم بیمارستان تا معاینه کرد گفت ۶ سانتم و پذیرش شدم ساعت ۱۵ رفتم زایشگاه اونجا کیسه آبمو پاره کرد با یه میله فک کنم پلاستیکی بعد گفت ۷ سانتم دیگه مامایی که برا من بود بهم ورزش داد ولی تا خواستم انجام بدم دردام خیلی شدید بود احساس زور داشتم معاینه کرد گفت فول شدی همونجا رو تخت کمک کردم با معاینه و تحریک تا سر بچه اومد پایین پایین بعد دیگه بردنم اتاق زایمان اونجا چند تا زور زدم که پسرم دنیا اومد ساعت ۱۶ کلا با اومدنش سبک شدم بعد جفتمو دراوردن که دیگه بشدت سبک شدم حس خوبی بود بعد اون همه درد بعد رحممو ماساژ داد و رسید به بخیه که من گفتم بیحسی برام زدن ولی فقط برا داخلیا چون بیرونیا گفت چون پوسته بی حس نمیشه (۲ تا بخیه بیرونی خوردم و همینم گفتن که میخواستیم اصلا بخیه نخوری ولی خودم اشتباه یجا داشتن بهم میگفتن زور نزن من فک کردم دارن میگن زور بزن که نتیجش شد دو تا بخیه)
مامان مهراد مامان مهراد ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲🥳
خلاصه از ساعت یک ظهر ان اس تی و کارای مربوطه رو انجام دادن و سرم فشار رو از خیلی کم شروع کردن ، تا ساعت سه درد خاصی نداشتم انقباض و خیلی کم گرفتگی ، کم کم زیاد می کردن که اذیت نشم ، تو این بین ورزش می کردم تو اتاق یکم دردام بیشتر شد شبیه درد پریود ولی قابل تحمل بود برام نفس عمیق میکشیدم و رد می کردم ، بعد بهم گفتن بشین رو نوپ درد اومد بالا پایین شو ول کرد قر بده رو توپ ، حدود یک ساعت رو توپ بود و دردام بیشتر شد ولی همچنان با ماساژ که همسرم می داد و نفسای عمیق رد می کردم ، معاینه شدم ۵ سانت بودم ، وان رو آماده کردن و دراز کشیدم تو وان به همسرم گفتن آب گرم و بگیر رو شکمش و کمرش ، یکم که گذشت دردام شدت گرفت و کم کم صدام در اومد ولی بازم سعی می کردم با نفس کشیدن کنترل کنم ، ( اینم بگم که من می‌خواستم اپیدورال بگیرم ولی دکترم گفت چون زایمان اولی تا ۷سانت تحمل کن ) برای خودت و بچه بهتره و من تحمل کردم (درد. زایمان آخرا سخت هست ولی یکسره نیست نترسید اون بین تایم ریلکس کردن دارید) من مرتب خرما و مایعات می‌خوردم که ضعف نکنم،هفت سانت که شدم برام بی حسی رو زدن و کم کم پاهام گرم و شد تمام دردا رفت بعد بی حسی در عرض یه ربع دقیقه از هفت سانت کامل فول شدم ( در حال که دکترم می گفت یه ساعت تا فول شدن داشتی) در واقع بهم کمک کرد بی حسی که زود فول شم ،
مامان نِلین🌼 مامان نِلین🌼 روزهای ابتدایی تولد
❌تجریه زایمان من
اقا من اول انتخابم سزارین بود ولی خب حالا قسمت بود یا چی هیچ دکتری قبول نکرد که سزارینم کنه
منم تو ماه ۹ تصمیم گرفتم طبیعی بیارم از ۳۴ هفته پیاده روی کردم ورزش کردم تا۳۷ هغته معاینه تحریکی شدم ۱ سانت باز شدم ۳۸ هغته ازمایش دفع پروتیین دادم و مثبت شد چون فندم داشتم بهم ختم بارداری دادن و ۹ شب بستری شدم بهم یه سوند زدن که سرش یه چیز توپی داشت گذاشتن تو رحمم که با اون انقاباضتم شرو شد ساعت ۲ شب شدم ۱ و نیم سانت و اون‌سوندم در اومد
اقا دیگ درد نداشتم تا ۵ و‌نیم صب اومدن کیسه ابمو پاره کردن بعدش امپول فشار زدن و‌ من دردام شرو شد هعی میگرف ول میکرد اولش قابل تحمل بود اقا ۱۰ صب شدم ۵ سانت با درد شدیییدددد با هزار تا معاینه و بدبختی
چونکه اصلا بچه پایین نیومده بود بالا بود و سرشم تو لگن نبود حتی
هرچی میگفتم دارم میمیرم باور نمیکردن فک‌ میکردن الکی میگم داشتم درد الکی میکشیدم بچه هیچ‌پیشرفتی نمیکرد
ادامه‌ تاپیک‌بعد...
مامان فاطمه مامان فاطمه ۸ ماهگی
تجربه زایمانم 💫🤍❤💖
من روز دوشنبه ۱۴ اسفند ماه رفتم پیش دکترم معاینه تحریکی کرد و گفت سه سانت اندازه دو انگشت باز شدم بعد از معاینه لکه بینی گرفتم تا عصر شب درد داشتم نه در حد درد پریودی و نامنظم
رفتم حموم ورزش کردم دوش آب گرم گرفتم قر کمر رفتم
فردا ساعت ده صبح که بیدار شدم هیچ درد ی نداشتم فقط کمر درد پریودی که چند روزی بود داشتم
ساعت ۱۱ ی تیکه حالت ترشح غلیط و خونی
بیشتر شبیه لخته خون بود ازم اومد کارمو کردم ساعت ۱ رفتم بیمارستان
دکتر اومد معاینه کرد گفت همون دو انگشت دیروز
اولش نمی‌خواست بستری کنه و گفت هنوز دو انگشتی من گفتم درد دارم
آن اس تی وصل کرد و متوجه شد که من درد دارم بستریم کرد تا ساعت ۴ دردام خیلی کم بود ساعت ۴ اومد امپول فشار وصل کرد بهم
دردام‌زیاد تر از قبل شد و داشت منطم‌میشد ولی خیلی شدید نبود قابل تحمل بود
ساعت ۷ دکترم‌ اومد و کیسه آب و ترکوند ی آب داغ و زیادی ازم خارج شد
از اون موقع به بعد دردام منم تر و شدید تر شد ساعت ۹ تا ۱۰ توی اتاق راه رفتم بهم توپ داد روی توپ ورزش کردم
کمی غذا خوردم
ساعت ۱۰ و رب اومد معاینه کرد گفت ۵ ۶ سانتی ی ۵ دیقه ای دوباره راه رفتم. بعد ردی تخت دراز کشیدم و امپول و دوباره بهم وصل کرد ی دفعه انگار بدنم واکنش نشون داد ی درد شدیدی منو گرفت و احساس مدفوع زیاد داشتم. دکترم و صدا کردم گفت اون مدفوع نیس سر بچته اومد و با تعجب گفت فول شدی
همین الان معاینه کردم ۵ ۶ سانت بودی
خلاصه اومد و با چند تا زور دختر نازم به دنیا اومد🥰 ۴ تا هم بخیه خوردم
دخترم ۱۵ اسفند ماه❤ ساعت ۱۰ و نیم 💜۳۹ هفته و ۵ روز 🩵با وزن ۳۶۵۰ 🧡
مامان پارسا👶 مامان پارسا👶 ۲ ماهگی
ادامه تایپیک قبلیم(تجربه زایمان)

به دستورِ دکترِ شیفت شبم توی زایشگاه بستریم کردن تا فردا صبحش چندبار ان اس تی گرفتن بازم انقباض نشون داده بود ،ساعت ۱۱ صبح ۱۷ اُم بود که همون دکتر شیفت شبم دستور آمپول فشار داد ،سِرُم(آمپول فشار) رو وصل کردن بهم تا ساعت ۴ عصر اولین سرم تموم شد من از ساعت ۲ بعد از ظهر کم کم دردام شروع شده بود هی زیر شکمم میگرفت ول می‌کرد دردشم یکم از پریودی بیشتر بود ولی نا منظم بود،بهم گفتن تا آمپول فشارِ بعدی کنار تختت یکم اسکوات بزن و راه برو منم انجام دادم ،سرم دوم رو ساعت ۷ شب وصل کردن بهم ،از ۹ شب به بعد خیلی درد داشتم که ساعت ۱۰ معاینه ام کردن گفتن شدم ۳ ' ۴ سانت ،دردام منظم شده بود که اومدن کیسه آبمو پاره کردن یهو ازم کلی آب گرم خارج شد و طی یکی دو ساعت ۹ سانت دهانه رحمم باز شده بود،ساعت ۱۱ و نیم دیگه حس فشار و زور بهم دست میداد، به مامام که گفتم گفت هر وقت حس زور داشتی تکنیک تنفسی انجام بده خیلی کمکت میکنه نفس عمیق بکش هوا رو تو شکمت جمع کن بعد فوت کن بیرون و همزمان با قدرت زور بزن ،منم همینکارو انجام میدادم،واقعیتش خیلی کمک کرد بهم آروم تر میشدم؛یهو به همراه اون دردا و حس زور یه حس دیگه توم بوجود اومد قشنگ حس میکردم که بچه داره میاد بیرون و دیگه آخر راهه🥹