۱۳ پاسخ

شاید تنهابی بتونی به شکلی آینده بچتو بسازی، اما مردی ک مواد روان‌گردان مصرف میکنه آینده روشنی برای شما نمیتونه بسازه

من باشم جدایی و انتخاب میکنم خداروشکر میکنم پدرو مادری دارم حتا با این ک شاغل هم باشن اما امیدی دارم ک‌سقف و سایه بزرگ تری روی سرم هست و دلسوز تر از پدرو مادر هیچکس وجود نداره طلاقت رو بگیر بزار بچت بزرگ تر شد خودت سر کار برو مهد بزار بچتو مطمعن باش میتونی چون سختی کشیدی میتونی با جون و‌دل از بچت مراقبت کنی حالا ی سریا میان الان ب من میگن چرا راهنمایی اشتباه میکنی بازم تصمیم با خودته

طلاق بگیر راحت

اول اینک شما با اینکار داری جوون بچتو هم توخطر میندازی بقول خودتون توهم زا اگ اومدو خدایی نکرده بچه رو میخای چیکار کنی خودتو میبخشی بخاطر حماقت خودت داری آینده یه بچه رو هم تو خطر می ندازی میگی خونه داری چ بهتر بهترین راه طلاقه تنهایی بچتو بزرگ کن بهتر ازاینکه بچه دوروز دیگ بشه یکی مث باباش یا زبونم لال بلایی سرش بیاد منطقی فکرکن زندگی باهمچین ادمی هیچ آینده ای نداره

هرجور باشه از این وضعیت بهتره
الان فک میکنی بمونی تو این زندگی آینده و تربیت بچت گل و بلبله
خونه مهمه که داری همون با بچت شده به سختی میری کار میکنی زندگی رو میگردونی
حداقل بچتم افتخار میکنه که یه مامان قوی داشته

عزیز دلم خدا کمکت کنه ولی خیلی مواظب خودت بچه باش کسی که توهم زا استفاده می‌کنه خطرناکه

تو تنهایی بزرگ کردنش شک کن ولی تو ادامه زندگی با این مرد اصلا شک نکن وجدا شو دورازجون بلایی سرتون میاره

باید جدا شی...اجاره خونه ک نمیدی ...بچرو میزاری مهد میری‌سرکار پدر مادرتم مالی کمکت میکنن چون شاغلن...اون شوهر فقط سرباره...یه روز میای میبینی توهم زده بچتو با جاقو زده هیچ کاری‌نمیتونی بکنی هیج شکایتی هم نمیکنی چون پدرشه حقشو داره..طلاق بگیر ب اون بجه ظلم‌نکن

واقعا زندگی با این آدم رو میگی آینده ساختن؟
طلاق بگیر
راه خودتو پیدا کن
گناه داره اون بچه

کمپ اجباری بفرستش، ۶ ماه کمپ بره درست میشه اومد زد یکسال بفرستش

جداشو خدا کمکت میکنه ب فکراینده بچه ت باش

لعنت ب این زندگیا بخدا
قربون خدا بشم مگه این شرایطو نمیبینه ک باز دامن ادمو سبز میکنه

خب الان وضع مالی تون خوبه؟کار میکنه؟ ک میترسی بعدها بی پولی باشه

سوال های مرتبط

مامان مسدود شدم💔 مامان مسدود شدم💔 ۱ سالگی
سلام خانوما شما بکید من چیکار کنم بچه ی برادرشوهرم فلج مغزیه خیلی ناجوره ۱۳ سالشه نمیتونه حرف بزنه و راه بره همش جیغ میزنه و صداهای ناجور در میاره همه رو کتک میزنه گاهی اوقات من و بچمم میزنه و رفتارش خیلی روی بچم تاثیر میزاره بچه منم یاد گرفته همش جیغ میزنه و عصبی شده هرچند اونا یه شهر دیگه هستن ولی ما ماهی یه بار میریم یه هفته خونه مادرشوهرم برادرشوهرمم هر روز از صب تا شب بچه ش رو میاره اونجا الانم ک اومدن اینجا من قشنک حس میکنم از دیروز تا حالا رفتار بچم عوض شده داره از اون الگو میگیره اینم بگم ک هیچ جوره من نمیتونم ارتباطمو باهاشون قط کنم چون شوهرم همین یه برادر رو داره و خیلی رو خانواده ش و مخصوصا بچه ی برادرش حساسه تا جایی ک وقتی اونا باشن تمام کارای بچه برادرشو انجام میده بهش غذا میده پوشکش رو عوض میکنه ولی برای بچه خودمون هیچ کاری نمیکنه من از این موضوع خیلی ناراحتم واقعا بچم داره این وسط اسیب میبینه برادرشوهرم و زنش هم خیلی بیخیال هستن با وجود اینکه جاریم دکتره ولی از دهنیه خودش و بچه ش میزاره دهن بچه ی من جرات هم نمیکنم چیزی بگم ک ناراحت نشه ولی واقعا دارم عذاب میکشم با همچین مسائلی نمیتونم کنار بیام شوهرمم که کوچیک ترین محبتی بهم نمیکنه پول درست حسابی هم بهم نمیده نمیدونم چیکار کنم دیگه
مامان رادمهر.رادوین مامان رادمهر.رادوین ۱ سالگی
خانما ی سوال دارم بچه هاتون رو‌چجوری تربیت میکنید من از صبح که بیدار میشم تا شب باید به این بچه بگم چیزه نکن بشین گاهی وقتا دعواش میکنم اما خیلی لج‌میکنه خیلی . چیکار کنم مدام بهانه میگیره که اب نیخواد بعد لیپانو بهش میدم میریزه روی زمین ی چیزی پرت میکنه میزنه منو .ی چند روزی شده خیلی این رفتارش بد شده خیلی جوری که منو همسرم به تنگ‌اومدیم قبلن هم دست بزن داشت نه تا این حد میگفتم دست به سیم نزن حرف گوش میمرد اما الان هیچ حرف شنوی نداره .نمیدونم سخت گیری زیاد کردم اینجوری شده یا بیشتر درگیر کارای خونه هستم و خودش که همه چیز انجام بشه و عقب نیوفتم از زندگی یا کمتر میبرمش بیرون نمیدونم اما خیلی چس سغید شده میام بهونه جیغ گریه .امشب هم ی حرف شنیدم خیلی منو بهم ریخت من عیدی هرجا رفتم مهمونی بچم به وسیله های خونه مردم دست نمیزد چون کلمه نه رو از شیش ماه بهش یاد دادم و موقع اذیت کردن منعش میکردم وحرف گوش میکرد بعد خانواده شوهرم پشت سرم حرف زدن که زهره بچشو دعوا میکنه و میزنه خیلی ناراحت شدم در صورتی که اونا اصلا جلو بچه هاشون نمیگیرن حتی ی دعوا خشک خالی نمیکنن .الان دیگه امشب با شنیدن این حرف خالی کردم و اصلا نمیدونم چی درسته چی غلطه و‌واقعا کم اوردم با این رفتار پسرم و اصلا توقع همچین رفتاری رو ازش نذاشتم اصلا نمیدونم باید باهاش چیکار کنم .میگم مامان بالشت روی مبلارو ننداز توی چشمای من نگاه میکنه پرت میکنه بالشتو اگه چیزی دم دستش هم باشه میشکنه راحت جرعت نمیکنیم ی ظرف چینی لیوان شیشه ای بیاریم سر سفره