سلام مامانا ❤️
بیاین راه حل بدین ..
مهرزاد تازگیا از بچه هایی که خوشش نیاد ، اگه بیان طرفش میگن من باهات دوست نمیشم . یا اگه دوستش ب حرفش نباشه میگه دیکه دوستت نیستم ..
چند روز پیش یه پسر بچه گف باهام دوست میشی ، مهرزادگف نه . حالا اون پسر بچه از اون بچه حساسا گریه و هم اینکه ب مامانش گف دوستم نمیشه ..مامانش میگف برو با یکی دیگه دوس بشو گوش نمیکرد
من اونشب اصلا خودمو دخالت ندادم گفتم بزارباهم کناربیان ، اخه دوست هم ندارم ب مهرزاد تحمیل کنم باهاش دوست بشو و اینا ..
حالا امروز داشتیم رد میشدیم ، باز اون پسر بچه رو دید و مهرزاد گف من باهات دوست نمیشم ، مادرشم برگشته با اخم گفته که خب دوس نشو چرا هر دفعه اینو میگی پسرمو ناراحت میکنی .. من اون موقع پیش مهرزاد نبودم اینو دوستم گف که خانومه اینحوری گفته
حالا نمیدونم چجوری برای مهرزاد توضیح بدم که دیگه این جمله رو به کسی نگه ؟
الان انقد ناراحتم حتی دیگه نمیخوام به اون خانومه سلام کنه ، چون همو میشناسیم .
قبول دارم مهرزاد هم کارش اشتباعه

تصویر
۱۳ پاسخ

الان که فک میکنم منم جای اون مادر بودم همینو به بچت میگفتم

چیز بدی نگفته بخوای ناراحت بشی اونم برا روحیه ضعیف بچش ناراحته ودوس نداره کسی از نقطه ضعف بچش سواستفاده کنه.

اون خانومه باید ب بچش یاد بده ک ممکنه بعضیا نخوان باهات دوست بشن و این اصلا چیز بد و مهمی نیس
راستش چند وقت پیش پدرشوهرم با ی اقایی دعواش شده بود مقصر هم اون اقا بود و پدرشوهرم اون اقا رو میزنه
بعد توی محرم پسرم میره از ی پسری شربت بگیره. هرچی دنبال پسره میره و صداش میزنه بهش شربت نمیده در حالی ک میشنوه و ب بچه های دیگ میده (پسر همون اقا بوده ک پدرشوهرم زده بودش)پسرمم اومد خونه تا چند ناراحت بود بعد گفت اینطوری شده منم رفتم دوتا بطری از همون شربت خریدم و هرروز براش درست میکنم هر روز بهش میگفتم ک ممکنه بعضیا رفتار بدی داشته باشن و این بخاطر این نیس ک تو ادم بدی هستی
تقریبا دو سه روزیه کمتر دربارش حرف میزنه
شما هم ب پسرت بگو تو میتونی دوستاتو خودت انتخاب کنی و میتونی با هرکس ک دوست نداشتی دوس نشی ولی کار خوبی نیست ک هردفع ب اون پسر یا دختر بگی باهات دوست نمیشم همون یکبار کافیه
ب اون خانومم (اگ خودش حرف زد اگ ن ک شما هم نگو) بگو دیگ بچه ها بزرگ شدن نباید تو کارشون دخالت کرد و اخم کرد

کار مهرزاد اشتباه نیس ما پدر مادرا بی منطق هستیم اتفاقن من چند روز پیش تویه اینستا خوندم که خیلی بچه ها بتونن بگن نوشته بود حتی بچه هارو اجبار نکنید به مهمون اسباب بازیاشونو بدن یا حتی به زور بازی کنن

قربونش برم خب دوس نداره دوس بشه دیگه زوره مگه😁😁

من هم حس شمارو درک میکنم هم اون مادروو.دنیای بچه ها مثل ما ادم بزرگا نیست ولی واقعیتش هم در نقش شما بودم ناراحت میشدم هم نقش اون ماادر‌و میدونم این ناراحتی به هیج وجه درست نیست.واسه همین میگند برای بچه هاتون دوستای خوب پیدا کنید.من ک هنوز موفق نشدم دوستی انچنان بیابم‌تا وقتی کسی باااش دوست نشد بگه من بازم دوست دارم دوست خوب دیگه دارم و مهم نیست تو باهام دوست نشی.چون اون گریه کردم مهرزاد بیشتر میگه اگه نمیکرد باهاش بازی میکرد

اول اول ی قصه تعریف کن از ۲تا بچه ای که تو پارک باهم آشنا میشند و به یکی میگه بااهام دوست میشی اونیکیم میگه نه و‌...بعد از مهرزاد بپرس به نظرت چرا باهاش دوست نشد؟ یا به نظرت اونیکی چه حسی داشت وقتی دید طرف مقابل باهاش دوست نمیشه!؟ بزار حسی ک داره رو بگه با قصه انتقال بده بهش ک ناراحت میشه اون نفر دوم.در بخش دوم بگو مهرزاد پیش اومده شماهم بگی به کسی ک باهات دوست نمیشم! ببین چی میگه.بگو اگه یکی بهت بگه باهات دوست نمیشم چه حسی میگیری؟.....

اون خانومه احتمالا زن داداش من بوده اون لحن حرف زدنش اینجوریه فقط😂😂😂😂😂

زهره سخت نگیر خواهر
بچه ن دیگه
اون مادر هم نباید بهش بربخوره والا🙄

ببین منم پسرم اوایل یکی میگفت که باهات دوست نمیشم بهش میگفتم که هرکی گفت برو یه دوست دیگه پیدا کن اوایل ناراحت میشد میرفت به اون بچه گیر میداد که نه باید دوست بشی خب اذیت میشد چندبار اتفاق افتاد و ناراحت شد تا یاد گرفت همه قرار نیست باهاش دوست باشن
بعدم اون خانم باید یاد بچه اش بده که قرار نیست همه چی طبق خواسته بچه اش پیش بره
مهرزاد هم کارش اشتباه نیست فقط یادش بده ما با حرفامون تلاش میکنیم محترمانه با بقیه صحبت کنیم همین

اصلا همیشه ب بچه هات یاد بده ک لج بچه ای رو در نیاره میدونم بچه ن ولی عادتش نشه من مسر عمو های پسرم اینطوری میکنن ب قول خودت پسر منم از اون گریه کن ها به دل میگیره مثلا اسباب باری دستشونه میگن ببین من دارم ب تو نمیدم یا من نمیام باهات بازی کنم پسر منم ناراحت ک ببین چی میگن ب من من الان دقیق جای اون مادر هستم ک چقدر ناراحت شده خودت توی بازی بهش بفهمون مثلا بازی کنین خودت چند بار اینکار رو بکن ک مثلا لجش در بیاد بعد بگو دیدی چ کارت بد بوده دیگ تکرار نکن

بنظرم اصلا جلوشو نگیر خوبه که نه گفتن رو بلده و وقتی باب میلش نیست انجامش نمیده
من اگر بجای اون خانوم بودم به پسرم میگفتم هرکسی میتونه دوستیتو رد کنه یا قبول کنه
به پسر شما هم میگفتم باشه عزیزم متوجه شدم
رفتار شما کاملا درست بوده ک دخالت نکردین

دو تاتون هم حق دارین واقعا......منم اگر جای شما بودم ناراحت میشدم.اما خب اگر جای اون خانوم هم بودم شاید ناراحت میشدم.چون دختر منم حساسه یکم

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
خانما مدت هاست که با پسرم یه مشکلی پیدا کردم نمی‌دونم شما هم بچه هاتون اینجوری هستن یا نه ، مثلا تو فریزر چند تا بستنی داشتیم یه مدلشو پسرم اصلا دوست نداره شوهرم از اون مدل دوتا خریده بود یکی برای خودش یکی برای من ، اومد تو اتاق گفت برای پسرمون یه بستنی که دوست داره بهش دادم بخوره خودمم اون مدلی که دوست داریم خوردم تو هم برو بخور ، من گفتم باشه رفتم بخورم پسرم تا تو دست من دید گفت منم این مدلی می‌خوام گفتم عزیزم تو که از اینا نمیخوردی گفت نه می‌خوام بخورم منم بهش دادم بستنی خودشم نصفه نیمه گذاشت کنار ، یا مثلا یه میوه هوس میکنم میگم پسرم تو هم میخوری میگه نه وقتی من برای خودم میارم میاد میوه منو برمیداره، یا مثلا هر روز عصر بهش یه لیوان شیر میدم که تازه با کلی اصرار میخوره علاقه نداره ولی چون براش مفیده با هر ترفندی که شده بهش میدم ، حالا اگر من برای خودم یه لیوان شیر بریزم میگه نخور الان تمام میشه میگم خوب تمام بشه دوباره میخریم میگه نه نخور ، جالب اینجاست که فقط هم در مورد من اینطوریه کاری به باباش نداره، چند روز پیش دلم هوس گیلاس کردم دیگه آخراش بود، برای پسرم ریختم تو بشقاب بهش دادم برای خودمم جدا ریختم تو بشقاب رفتم بشینم بخورم ، میگه مامان نخور تمام میشه میگم خوب تمام بشه میوه و خوراکی برای خوردنه دوباره میخریم ، حالا هیچ وقت هم شوهرم یا پدرم یا پدر شوهرم اصلا خسیس نیستن که بگم یاد گرفته نمی‌دونم این چرا اینقدر خسیسه ، بخدا هر خوراکی که تو خونمون میخواد تموم بشه تا قبل از این که تمام بشه میخریم میزاریم شاید الان شما بگید خوب بچست بزار بخوره ، نوش جونش بخوره اما قرار نیست من همیشه از حق طبیعی خودم بگذرم و بیشترم برای آیندش نگرانم که نکنه ای خصلت تو وجودش بمونه