۶ پاسخ

عزیزم بچه دوسال هم بچس ..مادر باید مراقب باشه
اشکال نداره بچه تا نیوفته زخمی نشه بزرگ نمشه

این اتفاقی ک خیلی خیلی زیاد قراره ازاین ب بعد برامون پیش بیاد....اونم بچه بوده متوجه کاری ک میکرده نبوده.خودتو سرزنش نکن

عزیزم خودت و حساس نشون نده. همینه متاسفانه … مخصوصا بفهمن حساس هستی بیشتر تو مهمونی ها اذیتت میکنن

قطعا اگه من بودم با مادر اون بچه برخورد میکردم🙂البته اگر تو اون جمع بود و کاری نکرد

می‌دونی من اون وقت که آیه کوچولو بود و بدنش بی جون بود مثلاً تازه نشستن یاد گرفته بود اما نمی‌تونست خودشو نگه داره خیلی دلم می سوخت براش.
یه دفعه کمرش خسته میشد یه طرفی کپ میفتاد نمیتونست بلند بشه دلم می‌سوخت . یا از این موارد .
شما هم بقول اصفهانیا پی دل واکن عزیزم ،گریه نکن اینجور وقتا ، قوی شدن مامانا از همینجاهاس.

😐😐😐😐 الان بچه منم تقریبا دو سالشه انقدری زور ندارن تو این سن که آنچنان زخم عمیقی ایجاد کنن روی بدن بچه دیگه‌ای.

سوال های مرتبط

مامان سید ایلیا مامان سید ایلیا ۹ ماهگی
امشب خونه مادر شوهرم دعوت بودیم و تا الان که ساعت ۲ و نیمه اونجا بودیم
الان دوماهه خواهر شوهرم با دو تا بچه ۵ ساله و ۱ سالو نیم اومده قهر
البته نزذیک سه ماهه که اونجایت و همه وستیلشم اونجاست
خونه مادر شوهرم ۳ تا خواب داره و دوتاش بچه ها داشتن باری میکردم و من بردم اتاق خواب مادر شوهرم که همیشه ساکتع پسرمو خوابوندم
یکی دو ساعت بعدش
رفتم بهش سر بزنم دیدم داره بیدار میشه
دراز کشیدم پیشش تا بهش شیر بدم و بخوابه
اقا داشت میخوابید مه خواهر شوهرم با بچه کوچیکه اومد تو
حالا بچه کوچیکه عقل نداره که هی میاد رو ایلیا!!!
فکر کن
اورده بود بچشو بغل ایلیا بخوابونه!!!!!!
گفتم بنظرت میتونن اینا کنار هم بخوابن
گفت سرشو میزارم اونور
گفتم پس ما میریم
گفت نه!!
خواهرشوهرم یه اخلاقی داره برای اینکه بچه هاش شبای مهمونی بخوابن و بیدار نشن بهشون کتف میده که خواب اوره!!!!!!!!!!!!!!!!
خلاصه من بچم‌ایلیا رو بغل کردم و بردم توی یه اتاق دیگه
هم خواب از سرش پرید و بد خواب شد هم اون یکی بچه خواهر شوهرم اینقدر داد و بیداد میکردنمیزاشت ایلیا بخوابه
با این حال خیلی خودمو کنترل کردم سر تا پاشونو قهوه ای نکنم
فقط به شوهزم گفتم خیلی کارش بد بود
تو که به بچت دارو دادی بیدار نمیشد یه جا دیگه میخوابوندیش
بنظرتون حق داشتم ناراحت شم؟؟
مامان هیما💕 مامان هیما💕 ۸ ماهگی
امروز دوستم که یه بچه ۳ ساله داره اومد خونمون
اولش گفتم بزار راحت باشم و اجازه بدم هیما با دخترش بازی کنه
یکی دوبار ک دور بودم ازشون دیدم بچش با ی وسیله زد تو سر هیما و هیما جیییغ و گریه
دفه بعدی دیدم ی اسباب بازی رو محکم از دست هیما کشید
دفه بعدی ی چیزی رو ب زور میکرد تو دهن هیما
و دیگه آروم نشدم ، رفتم بچمو بغل خودم نگه داشتم و تا آخر که اون خونمون بود از کنارش تکون نخوردم و حواسم کامل بهش بود !
حالا سوالم اینجاست
چجووووری هیما باید اجتماعی شه؟!
من این رفتارا رو از بچه یه ساله یه دوست دیگه هم دیدم که چند بار هم هیما رو زد ، با اونم تا جای ممکن رفت آمد نمیکنم ک اذیت نکنه بچمو
امروز واقعا داشتم فکر میکردم خب تا کی؟! هیما چجوری باید یاد بگیره از خودش دفاع کنه یا چجوری با بچهای دیگه بازی کنه؟!
نمیشه من همیشه کنارش باشم و نزارم کسی اذیتش کنه که!
این یادگیری از کی باید اتفاق بیوفته؟! از همین الان یا یکم بزرگ تر شه بعد مستقلش کنم؟!
گیجم
میترسم بچم نتونه ارتباط بگیره چون من انقد مراقبشم....