۴ پاسخ

عزیزدلم شرایطت سخته می‌دونم ، آدم وقتی مشکلی برا بچه ش پیش میاد بهم میریزه ، ولی بخدا توکل کن. انشالله درست میشه ، با دارو خوب میشن دیگه ، بچه ت زیاد تو گوشی نیس ؟

عزیزم دخترت واسه تنبلی روده چی مصرف میکنه دارو ؟؟؟مال منم تنبلی روده داره

عزیزم به شماره ۰۹۳۵۲۹۱۰۷۰۸ تو روبیکا پیام بده بگو مامان گهواره ای و تنبلی روده ، بهت چندتا راه کار میگم هر دوتا دخترت دیگه دارو احتیاج پیدا نمیکنن

درکت میکنم انشاالله خدا خودش بهتون کمک کنه به دخترمنم کمک کنه. عزیزم چجوری دختر شش سالتون رو ازپوشک گرفتید باوجود تنبلی روده. دخترمنم از بدو تولد تنبلی داره و دارو باید بدم بهش دارو ندم شکمشکارنمیکنه😔😪😪😮‍💨😮‍💨😮‍💨

سوال های مرتبط

مامان سارا مامان سارا ۳ سالگی
ازتون خواهش میکنم با دقت بخونید شاید زیاده ولی کمکی میشه به من خسته
سارا چند وقت پیش روز یکی دوباز شاید کمتر یا بیشتر حس میکردم مردمک‌چشمش حالت انحرافی یهو میره با پلک زدنش درست میشه
منم بردم بینایی سنج که خیلی خیلی وسواسه کفنم بهتره
گفتن کمی انحراف داره و آستیگمات هست و رو ۲ هست و صدرصد باید عینک بزنه
بهم نامه داد نوشته بود داخل نامه خانم سارا مشکوک یه انحراف چشم برم شیراز که تا شیراز ۵ ساعت راه دازم از هفته قبل مدام با ۴تا دکتری ک معرفی کرد تماس گرفتم هیج کدوم نوبت ندادن
یکیش گفت باید حتما بجه انحراف شدید داشته باشه که با عکس معلوم باشه ویزیت میکنم درصورتی که دختر من تا حالا یک نفر هم متوجه نشده انحرافه منم به زور شک بودم هست یا نه چه برسه به عکس
مدرسه باز میشه و دختر بزرگم میره کلاس اول و از مهر محاله بتونم برم شیراز
یه نوبت اینترنتی به زور واسه ۲هفتا دیگه گرفتم اونم هم پولشو به بدبختی باید جور کنم هم دخترم مدرسه نره
امشب به محض اطمینان بردم فوق تخصص چشم
که ایتقدر شلوغ بود همه هم نوبت عمل آب مروارید لیزیک اینا داشتن
به زور نوبتم شد معاینه کرد گفت یه انحراف مخفی داره که لازم به هیچ کاری نیست چون کسی متوجه نمیشه و گفت حتی دکتر هم عمل نمیکنه چون کمه چشمش هم گفت آستیگمات هست ولی نیاز به عینک نیست چون لب مرزه و هنوز کوچکه ممکنه خودش رفع شه فقط توضیحات رو نوشت گفت شش ماه دیگه بیا ببینم اگه شمارش بالا رفته عینک بدم گفت انحراف هم چک میکنم گفت بخدا اکه نیاز میدیدم خودم ارجاع میدادم شیراز گفت منم میدونم مادری نگرانی ولی نیاز نیست
به نظرتون صبر کنم و نرم شیراز
آخه قبلی بینایی سنج وسواسی بود شاید بخاطر وسواسش منو ترسوند
توروخدا شما یه جیی بگید
مامان asemon مامان asemon ۴ سالگی
سلام. شب قشنگتون بخیر.
شما هم وقتی به خاطراتتون فکر میکنین، یه نکات ریزی ازشون پیدا میکنین که اون موقع اصلا به نظرتون نیومده بود؟
داشتم به شب زایمانم فکر میکردم. من ساعت ده شب اورژانسی سز شدم، و تو اتاق تنها بودم. فردا صبحش یه خانمی اومد که بره برای سزارین. اولش که بنده خدا داشت سکته میکرد و کلی برای سوند اه و ناله کرد. بعد از اینکه از اتاق عمل اوردنش هم همینطور. بیچاره گویا درد داشت. قسمت عجیبش اونجا بود که در اوج کرونا، در حالی که پدر همسر من رو حتی توی بیمارستان!!! راه نداده بودن به خاطر تدابیر بهداشتی، کل خانواده‌ی این خانم تو اتاق بودن. مادرش، دخترش، خواهرش، و حتی همسرش🤦🏻‍♀️ هی هم میومدن میرفتن. داشتم فکر میکردم چطور واقعا؟ بعد من وقتی از اتاق عمل اوردنم همسرم رفت پایین که بابام بیاد دو دقیقه ببینتم. رمز میزنن بقیه ایا؟ و اینکه یه زن زائو‌ی دیگه تو اتاقه که باید به بچه شیر بده خیلی موضوع مهمی نبود ایا؟ که همسرش هی میومد و می‌رفت ؟ البته ذوقشون رو درک میکردم واقعا. یه دختر ۱۶ ساله داشت و این گل پسر براشون خیلی جذاب بود. جذاب تر اینکه در حالی که من داشتم سوپ بی مزه‌ی بیمارستان رو به زور میخوردم اون خانم داشت شیرینی خامه‌ای میخورد😂😂 همینطوری هم اه و ناله میکرد برگ های من خزان میشد😂😂

پ.ن:پسر اون خانم ۳۷۰۰ بود بعد دختر من ۲۸۰۰. کنار هم که دراز کشیده بودن انگار اون بابای این یکی بود😂 هنوز که هنوزه من به خاطر این تفاوت دارم به مامانم اینا جواب پس میدم😂😂
پ.ن۲:دعا کنین این یکی یکم تپل تر باشه. یکممم👌🏻👌🏻 که مادر جانم دست از سر کچل ما برداره.
پ.ن۳:دخترک، پیچیده در پتو، هنگام ترخیص.😁
مامان همتا 👨‍👩‍👧💟 مامان همتا 👨‍👩‍👧💟 ۴ سالگی