پارت ۲
بعد بردن ریکاوری ، اونجا هم اصلا صحبت نکردم سرم رو تکون ندادم ، بعد اومدن فشار دادن شکم که واقعا سخت بود ،سه بار تو اتاق عمل ، و چند بار هم تو بخش این کار رو انجام دادن که خیلییی دردناک بود 🥲
بچه ها از اتاق عمل رفتن دستگاه به خاطر اکسیژن گرفتن و اینکه زود به دنیا اومده بودن.

پارت ۲
آوردن بخش و دارو زدن و شیاف اینا گذاشتن ، لحظات اول از اتاق عمل خیلی سخته واقعا دردناکه، بعدش کم کم بهتر میشه ، گفتن ۸ ساعت چیزی نخورم بعدش هم من با نسکافه اینا شروع کردم خداروشکر سردرد اینا نگرفتم، راه رفتن بعد عمل اولش خیلی سخته ولی خب با کمک همراه تون سعی کنید راه برید من لیوان آبمیوه رو گذاشتم رو میز هی یه کوچولو میخوردم که فشارم نیفته و هی آروم آروم با کمک مامانم از تخت اومدم پایین و راه رفتم خودشونم شربت دادن برای مدفوع و من مشکلی نداشتم😁
حتما ساک تون رو به موقع جمع کنید الخصوص دوقلوها ،من هنوز جمع نکرده بودم😅 و ااخر سر خواهرم جمع کرد و آورد.
روکش توالت فرنگی و نسکافه و خوراکی و آبمیوه حتما بعد عمل همراه داشته باشین
موهاتون رو ببافید اینجوری راحتره
باز سوالی دارین بپرسید اکه چیزی یادم رفته😅

۱۲ پاسخ

ای جانم عزیزم مرسی که تجربیاتتو گذاشتی گلم با نی نیا چطوری میخابن🤭🥰وای ک من از الان هرشب خواب زایمان و عمل و میبینم همش تو فکرشم میگم اون موقع برش همه چیو میفهمم دیونه میشم

دقیقا موبافتن خیلی خوبه من شب دادم خواهرم از جلو سرم بافت تا آخر کلا تا مرخص بشم راحت راحت بودم

مبارکه عزیزم
منم چند روزه خیلی شکمم سفت میشه معاینه کرد گفت دهانه رحم نرم شده خیلی از زایمان میترسم🥲

چرا انقباض گرفتی گلم
فشارت بالا بود یا یهویی بود ؟؟من خیلی دلشوره دارم

از استرس امکان داره درد تو عمل متوجه بشی؟!
بعد اینکه هر دو سفالیک بودن بیمارستان گیر نداد بهت طبیعی زایمان کنی؟!

بعد از مدفوع کردن مرخص میکنن عزیزم؟

به سلامتی عزیزم😍😍😍
خدا رو شکر صحیح و سلامت بغلشون کردی
اسماشون رو همون پناه و هانا گذاشتی؟

عزیزم ب منم دعا کن تا ماهای بالاتر سالم و سلامت برسونم

به سلامتی عزیزم مبارکت باشه

انگار تنها کسی که درد نداشته بعد عمل من بودم 🤣🤣🤣🤣
یه عمل عالی و بی نقص داشتم
فقط الان شکمم جای خالی بچه ها درد میکنه

عزیزم ایشالله که قدم کوچولوهات پر از خیر و برکت باشه برات خداروشکر که سالم و سلامت بغلشون کردی
ما لره وقتی یه خانوم زایمان میکنه میگیم چله داره و دعاش گیراس یعنی تا ۴۰ روز بعد از زایمان
میشه اگه برات امکان داره واسه من دعا کنی دوقلوهامو صحیح و سلامت بغل بگیرم🥺
پارسال ۲۰ هفته دوقلوهامو از دست دادم الان همش نگرانم اگه میشه واسم دعا کن ممنون میشم ❤️🌹🫂

نی نی ها چند روز دستگاه بودن؟

سوال های مرتبط

مامان مهرسانا💖 مامان مهرسانا💖 روزهای ابتدایی تولد
بعد هم بردنم ریکاوری بهم مسکن زدن و سرم و این چیزا خواب آور هم بود ولی از شوق دیدن بچم خوابم نمی‌برد‌ دیگه یادم نیست خوابم برد نبرد 🤣 ولی بچه ۸ و چهل دقیقه دنیا اومد
من رو ۱۱ بردن بخش زنان اینجا ها رو زیاد یادم نیست چون گیج بودم
خلاصه رسیدم اتاق اونجا برام پنپرز بزرگ گذاشتن و شیاف و سرم و آمپول مسکن خود کادر و منو رو تختم گذاشتن
پاهام رو بستن با باند تا زانو برای اینکه لخته نشه خون
و یه دوز آمپول هپارین زدن برای لخته نشدن
و شیاف دیکلوفناک هم دوتا میدادن هر ۴ ساعت
کم کم حس ها داشت بر میگشت ولی خوب چندین ساعت طول کشید
من تا ۶ ساعت سرم رو بلند نکردم بعد از اون بهم گفتن فقط آبمیوه و ژله و آب و چای و نسکافه میتونم بخورم
بعد از ۸ ساعت هم گفتن آروم آروم بلند شم رو تخت بشینم و راه برم
از سختی زایمان سزارین باید اینجا بگم وحشتانک ترین زمان ممکنه که بخوای بلند شی از تخت با اینکه من سه تا همراه داشتم کلی هم گیر میدادن به همراه ولی آخر چیزی نگفتن بعضی پرستارها دعوا میکردن بعضی هم نه
خلاصه خاله و مامانم کمک کردن کم کم بلند شدم نشستم لب تخت خیلی سخت و دردناک بود با گریه بلند شدم بعد بهم آبمیوه و شربت به لیمو دادن که سرم گیج نره بعد از ۱۵ دقیقه آروم آروم اومدم پایین
و بعدم کم کم راه رفتم خیلی دردناک بود خیلی بعد از چندتا قدم راه رفتن هم درد پیچید تو بخیه هام و کمرم خیلی گریه کردم و جیغ زدم دیگه رفتم خوابیدم روی تخت
بعد دوباره دوساعت بعدش راه رفتم دفع دوم هم خیلی سخت بود ولی نه به اندازه بار اول بار اول وحشتانک اینو رک بهتون بگم
ادامه تایپک بعد
مامان امیر علی مامان امیر علی ۱ ماهگی
بعد اومدن معاینه کردن گفتن ۸ سانت و نیمی دختر خیلی خب تحمل کردی تحمل کن تا دوسه ساعت بچه بغلته من یکم هم صبر کردم ولی خیلی بد بود گفتن دکتر داره میاد بعد اینکه دکتر اومد ساعت شد ۲ اومد معاینه کرد گفت ۶ سانتی در حالی که پرستار ها گفته بودن ۸ سانت و نیم هستی بعد گفت تا فردا صبح ساعت ۸ ۹ زایمان می‌کنی که دیگه شوهرم گفت ن خانم دکتر زود ببریدش اتاق عمل زنم داره میمیره از درد خلاصه منو حاضر کردن با کلی گریه و زاری بردن اتاق عمل دیگه داشتم رسما میمیردم از درد ساعت ۲ و ۱۰ دقیقه بود التماس میکردم زود آمپول رو بزنین بی حس بشم وای من دارم میمیرم و اینا کسی جواب نمی‌داد تا اینکه ساعت ۲ ونیم شد آوردن آمپول رو از کمرم زدن از سینه هام به پایین کلا بی حس بودم چیزی نمی‌فهمیدم تا اینکه شنیدم دکتر گفت گل پسرتم به دنیا اومد مبارکت باشه دیگه تموم دردام یادم رفت زود حاضر کردنش آوردنش گذاشتن رو سینم بردن اتاق ریکاوری پرونده تشکیل دادن بعد بردن به بخش اینم از زایمان من
گفتنش نوشتنش خیلی راحته و من اصلا استرس نداشتم موقع رفتن به بیمارستان میگفتم که میتونم و اینا ولی واقعا برام سخت بود اونم چون رحمم دیر باز میشد
یه نفر هم از صبح ساعت ۸ اومده بود بعد از ظهر ساعت ۴ و نیم زایمان کرد دادن به بخش
مونده به بدن من که نتونستم سزارین برام واقعا عالی بود
مامان عروسک مامان عروسک ۴ ماهگی
تجربه سزارین 1:
صبح بستری شدم، اولش nst گرفتن ازم،بعدش سوند وصل کردن،
بنظر من مسخره ترین قسمت زایمان همین سوند وصل کردن بود!
خودتون رو کاملا شل بگیرید ک اصلا متوجه درد نشید،من درد نداشتم چون خودمو شل گرفتم،فقط بدیش این بود سوزش داشتی،بخصوص تا یک ربع اولش!سوزش و احساس فشار ادرار!!!
بعدش بردنم اتاق عمل! اصلا اونجوری ک فک میکردم ترسناک نبود!چون من خیلی ترسوعم!دکترم سریع اومد صحبت کرد جو اتاق عمل خیلی خوب بود و شوخی میکردن!آمپول بی حسی اصلااااااااا درد نداشت با اینکه چهار بار برام زدن!
بعدش سریع پاهام سوزن سوزن و داغ شد و عمل انجام شد!وقتی نی نی رو میزارن رو صورتت واقعا همه چیو فراموش میکنی!ی صورت نرررم و داغ و کوچولو🥺
بعدش همون موقع شکم رو فشار دادن هیچی حس نکردم!
من لرزش شدیددددد داشتم تا دو ساعت بعد عمل تو ریکاوری!دومین فشار رو توی ریکاوری دادن،دردش افتضاح بود!
سومین فشار رو توی اتاقم دادن ک خیلی کم بود دردش!
بعدش اینکه بنظرم هرچقدم نخواید هزینه کنید،ولی اتاق خصوصی بگیرید،خیلی خوبه،راحت و خوب بدون شر و صدای اضافه!نی نی هم اروم میخوابه بیدار نمیشه با صدای دیگران!
اولین راه رفتن هم اصلاااااااا اذیت نشدم واقعا!فقط یکم نفس کشیدن سخت بود! حتما پمپ درد بگیرید عالیع!
موقعی ک میخواید راه برید اول یکم بشینید رو تخت بعد اروم پاشید ب کمک همراه!
من حتی تنهایی رفتم سرویس و اوکی بودم!
بیمارستانم خصوصی بود و پرستارا همه کارای منو کردن(شیاف،تعویض پوشک و …)اصلا ب همراه نگفتن کاری کنه!
هرچی هم تو ساک واسه خودم برده بودم استفاده نشد و بیمارستان خودش داد.
مامان بچک مامان بچک ۴ ماهگی
تجربه سزارین

صبح رفتم بیمارستان فشار و ضربان قلب بچه رو‌ چک‌ کردن بعد یک‌ربع قبل از رفتن به اتاق عمل برام سوند گذاشتن موقع گذاشتنش یکم سوزش داشت و یکم احساس ناراحتی داشت بعدش تا بی حس بشم بعد رفتیم اتاق عمل و بی حسی نخاعی که برام‌ زدن رو میتونم بگم متوجه نشدم و‌ اصلا درد نداشت چند دقیقه بعد هم نی‌نی رو دنیا آوردن و آوردن گذاشتن رو صورتم خیلی سریع بود و حس خوبی داشت من اصلا فشار هم که بعضیا میگن متوجه نشدم بعدشم رفتم ریکاوری و باز نی‌نی رو آوردن شیر دادم بهش همه چیز عالی بود تا وقتی بردنم بخش اومدن حسابی شکمم رو فشار دادن اون درد داشت بعدم عصر که بی حسی رفت دردام شروع شد که مسکن زدن برام و غول مرحله آخر بلند شدن‌ و راه رفتن بود که خیلی سخته فرداشم مرخص شدم و اومدم خونه چون پانسمان ضد آب بود دوش گرفتم راحت سبک شدم ولی تا امروز بلند شدن برام سخته و گاهی درد دارم که دکتر شیاف داده. امروزم رفتم بخیه کشیدم که اونم متوجه نشدم اصلا و‌ تمام. سزارین واقعا لحظه تولد خیلی خوبه ولی بعدش مراقبت میخواد و اصلا آسون نیست حتما باید کمک داشته باشی یه ۲۴ ساعت سخت داشت و در کل میتونم بگم راضیم
مامان مهدیار مامان مهدیار ۳ ماهگی
تجربه سزارین
سلام بالاخره اومدم از تجربه ام بگم
من واسه اینکه کیسه ابم نشتی داشت ۳۸ هفته کامل عمل کردم بچم هم پسر بود دستگاه نرفت خدا روشکر
سوند قبل عمل واسم زدن که اصلاااا درد نداشت خداوکیلی اسون تربن مرحله بود
عملم نیم ساعت طول کشید بعد اومدم ریکاوری شکممو تو اتاق عمل یه بار فشار دادن تو ربکاوری هم یه بار
اومدم بخش دیگه فشار ندادن گفتن خونریزیت کمه نیازی نیست
شیاف حتما استفاده کنید عالیه درد رو اروم میکنه من پمپ درد نداشتم بنظرم نیازی هم نیست
شب گفتن از رو تخت بلند شم سوند رو هم در اوردن اونم درد نداشت
بلندشدن از تخت هم پنج قدم اولش کمی سخته حس میکنی میخای بیوفتی زمین اما فقط حس میکنی پنج قدم راه بری اوکی میشی
پله هم خونمون ۴۵ تا داشت دو تا شیاف تو بیمارستان زدم همه رو به راحتی اومدم بالا کسایی که پله دارید نگران نباشید
شورت سرجی فیکس حتما بخرید خیلی خوبه حمام هم چسب ها رو که در اوردم درد نداشت استرس نداشته باشید سوالی بود در خدمتم همه رو جواب میدم
مامان بارانا مامان بارانا ۴ ماهگی
تجربه سزارین بیمارستان نیکان.

۵ روز پیش ۳۸ هفته سزارین شدم و صبح رفتم بیمارستان کارای بستری رو انجام دادیم و بعدش از همسرم جدا شدم رفتم لباس پوشیدم و یه تست ان اس تی ازم گرفتن و بعد انژوکت و سرم رو وصل کردن و بردنم اتاق عمل.
اتاق عمل بی حسم کردن ولی چون خیلی استرس و ترس داشتم بیهوشم کردن و بچمو تو اتاق عمل ندیدم . وقتی بیدار شدم ریکاوری بودم که ماما اومد بالا سرم و پسرم رو گذاشت تماس پوستی برقرار کردیم
و بعدش پسرمو بردن چکاب کنن و اومدن واسه فشار رحم
از این قسمت فشار رحم خیلی میترسیدم که تو ریکاوری ۳ بار فشارم دادن درد خیلی بدی داشت. ولی تحمل کردم. ماما گفت بخاطر خودت باید انجام بدیم. دکترمم تو اتاق عمل فشار داد ولی بازم ریکاوری تکرار کردن.
تقریبا ۲ ساعت ریکاوری بودم بعد بردنم بخش.
حالم خوب بود و درد با شیاف قابل کنترل بود کاملا‌
برای من اولین راه رفتن اونقدری سخت نبود و در کل زیاد راه رفتم چون میگن بهتر میشی هرجی بیشتر راه بری.
و در کل همه دردا قابل کنترل بود با دیدن نی نی همه چی یادم رفت
مامان محمد مهدیار مامان محمد مهدیار ۳ ماهگی
پسر کوچولوی منم پنج شنبه به دنیا اومد توی ۳۸ هفته و ۲ روز
از تجربه سزارین اختیاری بخوام بگم ؛ اینه که من شب قبل غذام سنگین و دیر موقع بود چون ساعت ۱۰ شب با دکترم هماهنگ کردیم که فرداش عمل کنم به خاطر درد پریودی که از صبح داشتم و کند شدن حرکاتش . همین دیر و سنگین غذا خوردن باعث شد که توی اتاق عمل بعد بی حسی و موقع عمل کلی بالا آوردم و اذیت کننده بود یکم . عملم خیلی طول نکشید بعدش با بچه رفتم ریکاوری اومدن گذاشتن رو سینم برای شیر و آموزش شیردهی که تو ریکاوری با دیدن بچه خستگی کل مسیر ۹ ماه و عمل رفع شد . بعدش هم که رفتم بخش ، گهگاهی درد داشتم تا شب که خب مونید سخت ترین کار بعد سزارین حرکت کردنِ تمام سعی ام رو کردم که همکاری کنم و زود خودمو جمع و جور کنم مایعات خیلی خوردم و رفتم دستشویی و راه میرفتم تا صبح بیدار بودم به بچه هم سینه میدادم . سزارین فقط یک شب درد داره فقط مطمئن باشید اگه راه برید و مایعات زیاد بخورید و دستشویی کنید فرداش ۹۰ درصد خوب شدید .سوند رو تو اتاق عمل بعد بی حسی گذاشتن که نفهمیدم آخر شب هم کشیدن که یه لحظه بود . دکترم خانم سیمین دخت هاشمی جم بود بیمارستان مصطفی خمینی. سوالی بود در خدمتم 😍
مامان ککل مامان ککل ۵ ماهگی
تجربه‌ی زایمان
من سزارین دوم بودم. به گفته‌ی دکتر از ساعت ۱۲ شب قبل ناشتا بودم. ساعت ۸/۵ شام سوپ خوردم(البته سه تا بشقاب)😁. ساعت یازده و نیم هم مخلوط شیر و سویق و شیره خوردم که تا فردا گرسنه نشم.
ساعت ۷ بیمارستان بودم و تا ۸ کارهای پذیرش رو انجام دادم. ۸/۱۵ سرم و سوند گرفتم.تا اومدن جواب ازمایش و دکتر یک ساعتی طول کشید و ۹/۵ رفتم اتاق عمل که ده دقیقه‌ای اونجا معطل شدم. خداروشکر اتاق عملم خوب بود و ساعت ۱۰ پسرکم به دنیا اومد. بهم نشونش دادن و بردن. یه ربع به یازده عملم تموم شد و رفتم ریکاوری. اونجا یکم لرز کردم که پتو انداختن. ۱۲/۵ رفتم بخش .‌ بچه رو اوردن و شیر دادن. از ساعت یک و نیم تقریبا درد هام شروع شد. پرسیدم چرا شیاف نمیدن که گفتن تو اتاق عمل گذاشتن و باید چند ساعت بگذره. یه نفر اومد و شکمم رو کمی فشار داد و معاینه کرد(کلا سه بار تاشب، چندتا فشار دریافت کردم) درد داشت ولی خب طوری نیست که ادم نفسش بره. تا چهار و نیم درد داشتم که شیاف گذاشتن و اروم شدم تا حدودی. پیچش شکم داشتم. انگار رحم داشت جمع میشد و فشار میاورد. ساعت ۸ شب، یه لیوان چایی خوردم و بعدش یه لیوان اب گلابی.