۶ پاسخ

من یکی که دیوانه شدم عصاب نزاشتن برام ازخواب لند میشن شروع میکنن دعوا سر هرچی دعوا دعوا خسته شدم گلوم درد میکنه کوچکه میخاد بابزرگه بازی کنه بزرگه میزنش یابزرگه دکتربازی میخاد بازی کنه پسرم بلد نیست میزنتش اینقد خستم کردن بعضی موقعا خودم گریه میکنم دیگه توان ندارم یامیگم بزنید یکی دیگه تونو بکوشین راحت شم یابعضی موقعا دلم میخاد خفه شون کنم

واسه من ده سال اختلاف سنی دارن

پسرای من دعوانمیکنن باهم جورن پدرمودرمیارن😂اونقدباهم بازی سروصدامیکنن تازه مشورت هم میکنن باهم جیغ بزنیم بدوییم

تا دلت بخواد
دیوونم کردن خواهر کی مدرسه ها باز میشه بزرگه بره مدرسه خدااااا

یه سره دعوا میکنن اعصاب ندارم
حتی سرسفره سرلیوان وجای نشستن
وسایل هم مثل همه بازم

پس چی نیگن اگه اختلاف کم باشه باهم دیگه بزرگ میشن😅😆🤣

سوال های مرتبط

مامان گل پسر وتودلی مامان گل پسر وتودلی ۴ سالگی
بچه ها کیا بچه هاشون آروم و مظلومن؟! شاید بگین خوشی زده زیر دلت بچه ارومی داری و دنبال شیطون میگردی . اما پسرم خیلی بچه آرومیه. از کوچکتریش خودم همیشه باهاش بازی میکردم با مرتب پارک و بیرون میبردمش که با بچه های دیگه بازی کنه ...از همه کارام میزدم باهاش وقت میگذروندم چون دیرتر به حرف اومد که کمتر تلوزیونو و اینا ببینه ...الان خیلی خوب شده حرف زدنش ولی درکل آرومه....از همون کوچیکی اگه براش تلوزیون میذاشتم اصلا از صبح تا شبم باشه از همون جلوش بلند نمیشه و نگا میکنه خیلی علاقه داره و من همیشه همه چی رو دوشمه که اینکار و کنم حوصله اش سرنره یا سمت گوشی و تلوزیون نره بازی کنه ‌...با تمام تلاشهامم بازم بچه ی زیاد اجتماعی نیست ....با بچه خواهر شوهرم سه ماه فرقشونه اون دختره . تقریبا روحیاتشون مثل همه اونم دختر آرومیه ولی اون خیلی زودتر ب حرف افتاد با اینکه همیشه ی خدا گوشی دستشه....غصه ام میگیره که من باید این همه بابت همه چیز حرص بخورم . الان حامله ام با تمام مشکلاتم سر شب بردمش پارک با بچه ها بازی کنه همون اول طفلی بچه خورد زمین سرش درد گرفت تا آخر دیگه نه راضی میشد بیایم خونه نه از کنارم بلند شد بره برا بازی خیلی ناراحت شدم .....بچه ی زیادی هم اطرافمون نیست تو رده سنی ک با هم کنار بیان بتونن بازی کنن