۱۹ پاسخ

مرسی از گذاشتن تجربت، از دکترت هم راضی بودی عزیزم؟ احتمالا منم با آیتی زایمان کنم

مبارکت باشه نی نی عزیزم🥹♥️

بسلامتی عزیزم چه تجربه قشنگی داشتی🥰
خدا پسر قشنگتو برات حفظ کنه عزیزم
من ک اینقدر تجربه م وحشتناک بود نمیزارم مامانا طفلکی نترسن😅😂

واقعا مرسی ک توضیح دادین. خدا خیرتون بده.ایشالا ک بچت همیشه سلامت باشه و صالح بار بیاد.خودتم مادر خوبی باشی برا بچت❤️

خداروشکر به سلامت گذشته
عزیزم اپیدورال اول میپرسن میخوای یانه ؟
اگر بگم نه بعدا وسط درد ها بخوایم نمیزنن؟
یا اگر بگیم اره ولی نزنیم هزینه رو کم میکنن؟
اطلاعی داری؟

خوشگلم ی سوال این آمپول های بی حسی عوارض نداشتن؟ مثلا بعدش درگیر سردرد یا مشکل خاصی نشدین؟
و اینکه چقدر هزینه دادین برای بیمه کوثر؟ این بیمه رو همه جا قبول دارن؟

سقف بیمه تکمیلیتون چقد بود ؟

ببخشید بخیه هم داشتین؟؟
چ جوریه بعدش موقع دستشویی رفتن و اینا بخیه ها اذیت نمیکنن چون حس میکنم خیلی جای بدیه اون بخیه ها

عزیزمم خیلی کامل نوشتی،ممنون😍مبارک باشه مینا جان

ادامس عالیه برای حالت تعهوع من خوردم خیلی تاثییرداشت یاکشک

حالا من پاستور بودم عین وحشیا با آدم برخورد میکردن اصلا راضی نبودم
نمیدونم چرا بین پاستور و بنت الهدی پاستور رو انتخاب کردم.اُف بر من
هم جونم رفت هم پولم

اخ اخ من دردم گرفتم

موقعی که فرشته کوچولو رو دیدی چه حسی داشتی؟؟؟؟ بعدزایمان شکمتو فشار دادن اذیت شدی یا حس نمیکردی؟؟

طبیعی بودی یا سزارین ؟

کدوم بیمارستان بودی

وااای این بی حسی هم ک میگن درد احساس نمیکنی بازم ک میگی درد داشتم... داشتم میخوندم یاد زایمان خودم افتادم زایمان اولم چی سخت بود.. از الان استرس گرفتم

عزیزم زایشگاه چن تخت داره؟همه کنار همن یا جدا جدا

بسلامتی فقط به خودت برس استراحت کن

تجربه خوبی داشتین من که خوندم آروم شدم آخه جمعه می‌خوام برم بستری بشم ،اگه راهنمایی چیزی داری بگو واسه روز قبلش و همون روز که میرم

سوال های مرتبط

مامان نورا خانم مامان نورا خانم روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین توی بیمارستان آریا اهواز
پارت ۱
سلام به همه. من اومدم تجربه زایمانم رو بگم
دکتر من خانم دکتر پروانه ایلخاص زاده بودن که عمل منو انجام دادن
ایشون به من نامه داده بودن برای ۳۹ هفته و یک روز که صبح زود رفتم بیمارستان ساعت ۶ باید اونجا میبودم. نامه عملم رو دادم به پذیرش و اونا هم با دکتر هماهنگ کردن و کارهای پذیرش خیلی سریع انجام شد و من رفتم یه ساک کوچیک گرفتم که داخلش دو دست لباس برای قبل و بعد عمل و یه دمپایی و یه دستمال کاغذی بود بعد هم رفتم بخش زنان و زایمان طبقه ۵ بیمارستان. اونجا هم رفتم توی یه اتاق و کلی سوال ازم پرسیدن اطلاعات مربوط به بارداریم و حساسیت های دارویی و عمل های قبل و کلا شرایطم و یه تست خونرفتن ازم و رفتم همه لباس هامو در اوردم و لباس عمل رو پوشیدم و اینجا بود که دیگه همراهم رو فرستادن رفت. بعد هم اتاقم مشخص شد که من اتاق vip رو انتخاب کردم یعنی یه نفر اومد ازم پرسید چه اتاقی میخوای ۳ تخته و ۲ تخته و vip داشتن. و توی یه قسمت جدا اگه خواستین قیمت هارو هم میگم. بعد هم به من گفتن برو توی اتاقت و منتظر بمون تا بیایم ببریمت برای عمل. بعد هم رفتم توی اتاق و منتظر موندم. و من عینکی هم بودم ک گفتن عینکم رو در بیارم بعد رفتم توی اتاق عمل اونجا برام سوند و سرم وصل کردن و دکتر بیهوشی اومد و برام بیحسی زد. درد نداشت بی حسی اما برای من یکم بد زد چون ورم داشتم و نمیتونست درست پیدا کنه جایی ک باید بزنه رو و حس میکنم چند باری تلاش کرد و بعد خوابیدم و سریع پرده رو کشیدن و پاهام گرم و سنگین شد و دیگه نمیتونستم تکونشون بدم.
مامان مسیحا و نوحا مامان مسیحا و نوحا ۱ ماهگی
پارت ۴

خب شب ساعتای دوازده و نیم اومدن که ببرنم بخش ولی گفتن خونریزیت زیاده شکممو فشار داد پرستاره بعد ماما به دکتر شیفت گفت بیاد ببینه دکترم شکممو فشار داد گفت مثانش پره برا همین شکمش سفته ماما گفت بزار براش سند بزنم مثانه رو خالی کنم بین اون همه بخیه و ازردگی اومد سند بزنه خودم گفتم نکن میرم دستشویی و بعدش شکممو فشار دادن گفتن اره الان خوب شد
شب اول تو بخش خیلی خوشحال بودم که تونستم زایمان کنم و تنها چیزی که اذیتم میکرد پس درد ها بود اینطور که هروقت نینی رو شیر میدادم انگار انقباض زایمان دارم و شکمم تیر میکشید و میگفتن این دردا خیلی خوبه رحمتو جمع میکنه و دردای دیگم با شیاف کنترل میشد

ولی کابوس اصلی از صبح شروع شد
دکتر اومد بچمو معاینم کرد گفت سرش ورم داره و بیضه هاشم ورم داره
برن بچمو سونوگرافی سر و ازمایش گرفتن ازش
هیچی به من نمیگفتن ولی مرخصمم نمیکردن
یه شب دیگه هم نگهمون داشتن داشتم میمردم از دلواپسی همه کسایی ک با من زایمان کرده بودن مرخص شده بودن ادمای جدید میاوردن ولی من هنوز اونجا بودم
صبح روز بعد دکتر دوباره اومد گفت سونوگرافی و ازمایش تکرار بشه اگه خوب بود مرخص میشین
دوباره اومدن بچمو بردن سونوگرافی کردن ازمایش گرفتن

من نشسته بودم با هزار تا دلواپسی بچمو شیر میدادم که دکتر اورولوژی اطفال اومد بیضه های بچه رو نگا کرد گفت این هیدروسل داره فعلا هیچ اقدامی لازم نیست تا سه ماه بعد

روز قبلش کلی ادم اومده بودن دیدنم حداقل پنج تا سبد گل بزرگ تو اتاقم بود همه چیز همونطوری بود که خیلی دوست داشتم فقط جواب ازمایش پسرم ک اومد دنیا رو سرم خراب شد
مامان فندق💙 مامان فندق💙 ۳ ماهگی
پارت چهارم تجربه زایمان و پایان

دیگه بعد ریکاوری آوردند بخش و همچنان باید ناشتا می‌بودم از زیر هیتر درومدم باز لرزیدنم شروع شد ولی خیلی کمتر بود. اینجا یکبار شکمم رو فشار دادن
توی ریکاوری دوبار بچه رو گذاشتن روی سینه ام که شیر بخوره و بقیه مدت پیش پرستارا بود برای چکاپ اولیه و یه بار دیگه هم قبل خروج از ریکاوری شکمم رو فشار داد که یکم درد و فشار حس میکردم
بعد منو بردن اتاقم، دوتا پرستار اومدن تمیزم کردن، لباسامو عوض کردن و شیاف و پد گذاشتن و من همچنان نمی‌تونستم پاهامو تکوم بدم
بچه هم آوردنش و یه پرستار اومد به همراهم یاد داد که
چجوری بزارتش روی سینه برای شیر
خلاصه دیگه زمان خوردن هم که رسید چای عسل و کاچی و سوپ برام آوردن، یه ساعت بعدشم اومدن واسه بلند کردنم و سوند رو درآوردن که یهو کشید و همون لحظه بود فقط دردش
منم پمپ درد گرفته بودم و چندتا زدم قبل اینکه بیان و تخت رو یکم یکم بالا آورده بودم که حالت نیمه نشسته بشم کمتر اذیت شم
خلاصه که درد داشتم که وقتی بلندم کرد دید اذیتم یه شیاف همونجا گذاشت بعد شروع کمکم کرد راه برم که یه مسیر کوتاه هم رفتم، دو بار اول خیلی سخت بود ولی به خاطر تخت که تنظیم میشد خیلی راحت بودم

۲۴ ساعتم نگهم داشتم و سر میزدن و یکم خون هم گرفتن
صبحشم چندتا دکتر خودم و بچه رو ویزیت کردن و مرخص شدم