#تجربه زایمان 3
خلاصه ساعت 11با کیسه آب پاره شده بعد دوساعت رسیدم ب 3سانت بعد منو بردن اتاق زایمان ماماهمراهمم هی زنگ میزد ولی من پیشرفتی روبه 4 نداشتم ک بیاد هی معاینه میکردن میگفتن ب زور 3 سانت و 30درصد
گفتم درصده برای چیه گف درصد پیشرفت دهانه رحمته ک من بدتر عذاب میکشیدم ک چرا با اینهمه درد پیشرفتی ندارم انقدری بود ک میگفتم توروخدا برام اپیدورالی چیزی بزنید میگفتن تا ب 6نرسی نمیزنیم ک روند زایمانت ب عقب نیوفته
خلاقه ساعت 3 اینا بود ماماهمراهمم دید پیشرفتی ندارم داشت اومد خیلی درد داشتم بهش میگفتم بی حسی ای چیزی میگف من اجازه ندارم ماما بخش باید تصمیم بگیره دیگ جون نداشتم حرف بزنم چون تایم داشت طول میکشید و منم همچنان 3بیشتر از این حریم‌میگرفت هرکی با هفته کمتر از من و دیر تر از من‌اومد زایمان کرد رفت ولی من همچنان 3 ام بشدت تایم انقباضا کم شدت درد زیاد و پیشرفت نکردن دهانه رحم …
ادامه تاپیک بعد

۵ پاسخ

لایکم کن منم بقیه روبخونم.یادخودم افتادم زایمان وحشتناکی داشتم

لطفاً لایکم کن بخونم

گل مغربی نگذاشتی؟ کپسوله شیافه نمیدونم میگن دهانه رحم رو نرم میکنه

کدوم بیمارستان بودی؟

رابطه باشوهر نداشتی ؟

مقالات مرتبط

واکسن ب ث ژ
واکسن ب ث ژ در بدو تولد و علت ماندن جای واکسن
درد هنگام مدفوع بعد از زایمان
درد هنگام مدفوع بعد از زایمان و علت آن
چرا حوصله بازی با کودکم را ندارم؟
چرا حوصله بازی با کودکم را ندارم؟
عوارض واکسن ب ث ژ
عوارض واکسن ب ث ژ (BCG) بعد از تزریق در کودکان

سوال های مرتبط

مامان آیهان🩵 مامان آیهان🩵 ۲ ماهگی
#تحربه زایمان 2
خلاصه ساعت 11 شب روز 25 ام بستری شدم
چون دهانه رحمم کم بود فرستادم اتاق 3 نفره تا دهانه رحمم باز بشه
اومدن نوار قلب بهم وصل کردن (نگم از این نواره ک دیگ حالم ازش بهم میخوره تا لحظه آخر بهم وصل بود )
ی ساعت بعد من ی نفر دیگ اومد همسن خودم تا 5 صبح باهم بودیم بعدکیسه آبش پاره شده بود اونو بردن برای زایمان تا 11صبح زایمان کرد بعدش دو نفر دیگ رو اوردن ک همون لحظه بردن برای زایمان ک دوتاشونم تا 8 صبح زایمان کردن اونا هم کیسه شون پاره شده بود تو 37 هفته بعد من انقباضام با دردای قابل تحمل شروع شد خودم در حین درد و شنیدن کسایی ک دارن زایمان میکنن هرکی میومد بهشون دلداری میدادم
من موندم چند ساعت تنها تا 11 صبح ک ماما بخش اومد گف بزار کیسه تو پاره کنم تا روند زایمانت پیش بره…
ادامه تاپیک بعد
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان پسرم🍓 مامان پسرم🍓 ۳ ماهگی
مامانا
دردی ک دیروز میگفتم دارم ، درد زایمان بوده🥲
۳۷ هفته، دیگه امدیم بیمارستان و قرار بود طبیعی باشه ولی از شبش ک درد داشتم تا روز بعد ساعت ۱ ظهر همچنان درد ولی گفتن هیچ پیشرفتی نیست و فقط درد داشتم. دیگع سزارینم کردن🥲
امروز ظهر ساعت ۲ ب دنیا امد ولی من هنوز ندیدمش🥺
چون فشارم بالاس منو آوردن یه جای جدا کلا🥲دعام کنید❤️
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان نیکان مامان نیکان ۶ ماهگی
ساعت ۹ آمپول فشار بهم زدن..ساعت ۱۱ شدم ۶ سانت ک آوردن بهم بی حسی وریدی زدن ینی ب سرمم آمپول بی حسی میزدن ک تو هر انقباض خودش وارد بدنم‌میشد..ی دکمه ام داشت ک اگه خودم دردم بیشتر شد دوز دارو رو بیشتر میکردم..خیلی خوب بود تحمل درد و برام خیلی آسون کرد..ولی من کل تایم انقباض و باز شدن دهانه رحم درد زیادی نداشتم‌قابل تحمل بود برام
ساعت ۱۲ مامای همراه دوباره معاینه کرد ۸ سانت شده بودم خودش تحریک کرد شدم ۹ سانت گف ۱ میریم اتاق زایمان
دوباره ساعت ۱ اومد یه معاینه کرد ک اون‌معاینه خیلیییییی درد داشت دوس داشتم‌بمیرم
بعد اون معاینه من معنی درد و فهمیدم دیگ داشتم میمردم ..سریع گف بریم اتاق زایمان از اونورم‌زنگ زد ب دکترم ک بیا مریضت فول شده و سر جنینو دارم‌میبینم
رفتیم اتاق زایمان و بمن گفتن زور بزن ..چجوری زور بزنم وقتی هیچ زوری نداشتم..میگفتن زور بزن انگار‌معنی زورو نمیفهمیدم چیزی ب اسم‌زور وجود نداشت..اصلا نمیتونستم زور بزنم..خلاصه با هر بدبختی از گوشه های تخت میگرفتم‌و صدامو مینداختم ته گلوم اصلا داد نمیزدم زور میدادم ..من‌زور واقعی هنوز نیومده بود بهم بخدا خودم داشتم زور میزدم..۳تا یا ۴ تا زور زدم‌ و پسرم دنیا اومد..۴ تا بخیه خوردم ک دکترم‌گف اگ خوب زور میزدی اونم‌نمیخوردی..
ادامه پارت بعدی
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آیهان🩵 مامان آیهان🩵 ۲ ماهگی
#تجربه زایمان 5
ناگفته نماند ک قبل اومدن ماماهمراه مامان خودم اومد پیشم ک باعث شد کلی انرژی بگیرم ولی همچنان میگم ب شدت درد داشتم
خلاصه ساعت 6 هی دکتر اومد معاینه معاینه و من از درد میمردم میگف زور بزن تا اینکه یهو گف برو دستشویی بیا بچه داره میاد اومدم نیم ساعت شد هی من زور هی دکتر معاینه تا برش و اومدن بچه
بچه رو‌ک گذاشت رو شکمم همش منتظر بودم دردام تموم شه تا هی فشار میدادن ک جفت بیاد و باز درد بچمم گریه نکرد استرس گرفتم تا چند دیقه بهش اکسیژن دادن حالش خوب شد
دکتر ک بخیه زد باز معاینه کرد ک خیلی بد بود
خلاصه بعد جمع کردن کثافت کاریا مامانم اومد و بعد دوساعت رفتم تو بخش…
ادامه تاپیک بعد
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان پناه مامان پناه ۸ ماهگی
پارت چهار
دیگ تادید چهارسانتم زنگ زد به ماما همراهم اومد من درد داشتم وحشتناک ماما همراه اود یخورده ورزشم داد ک انقد درد داشتم نمیتونستم ورزش کنم رفتم رو تخت و گفتم اپیدورال میخوام ک گفتن شبا اپیدورال نداریم فقط میتونیم از گاز کاهش درد استفاده کنیم گازو ک اوردن یخورده از دردام کمتر شد ولی بشدت خواب الودم کرده بود دیگ شد ساعت۱۲ شب ک اومد معاینه کرد گف هفت سانتی خودشون متعجب بودن ک من چقد سریع دارم پیشرفت میکنم قبل از معاینه هفت سانت سوال کردم ازشون ک تقریبا چند ساعت دیگ زایمان میکنم ک گفتن تا هفت و هشت صب تمامن ساعت یک سب دردم وحشتناک شد وحشتناکا ک از همون قسمتش دیگ گفتم من ...بخورم دیگ بچه بخوام دردام همینجوری زیاد و زیادتر شد تا ساعت ۲ک گفت بچه سرش دیده میشه چندتا زور بزنی دیگ تمومه که زور زدنام نیم ساعت طول کشید و من ساعت دوونیم زایمان کردم که ماماهمراهم و ماما بخش متعجب بودن که منی ک بچه اولمه چقد سریع فول شدم ک در عرض پنج ساعت زایمان کردم اونم با دهانه رحم بسته ولی چون انرژی زور زدن نداشتم از ای سر تا اون سر بخیه خوردم چون ماما میگف وحشتناک جرخوردی
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان ماهان مامان ماهان ۲ ماهگی
پارت(۵) زایمان طبیعی
وقتی منو معاینه کردن دهانه رحمم باز شده بود و همراه رو فرستادن لباس بستری و بگیره و منو بردن قسمتی ک زنارو بستری میکنن تا ب قسمت فول برسن اونجا سرم زدن برام خیلی درد داشتم تحملش خیلی سخت بود میگفتم زمان دیگه نمیگذره درد شکم و کمرم خیلی اذیتم میکرد بعد از ی ربع بار منو معاینه کردن و کیسه ابم پاره شد و به قسمت فول رسیدم بهم گفتن سرتو ب سینه بچسبون و زور بزن چندبار این کارو کردم و منو بردن ب قسمت اخرش ک تو اتاق جدا بچه ب لگنم خیلی فشار میورد طبق تجربه من خانما موقعی ک درد گرفتتون باید زور بزنید در غیر این صورت مشکل پیدا میکنید
وقتی رفتیم اتاق بعدی

ادامه دارد....
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ٢

خلاصه ساعت ٩ صبح با دوسانت رحم باز بستری شدم،و بهم ان اس تی و سرم و اینا بهم وصل کردن،من دردهام شروع شده بود ولی رحمم باز نمیشد تا ساعت سه بعدازظهر ب زور شدم چهارسانت ک برام اپیدورال زدن،قبل زدن اپیدورال هم کیسه آب رو پاره کردن ،اون لحظه زدن آمپول و اصلا دوست نداشتم یه حس بدی بود🥴
اون موقع ک دردهام همه بی حس شدن گذاشتن همسرم نیم ساعت اومد پیشم ،وبعد یک ساعت اومدن معاینه دیدن ک من پیشرفت ندارم چون زایمان دومم بود خیلی تعجب کردن ک چرا باز نمیشم،خلاصه مشورت کردن و اپیدورال رو قطع کردن ک من هم مشارکت کنم موقع دردها،و سختی ها شروع شد،،،
دردها زیاد ولی باز نمیشدم😰دکتر خودم اومد و معاینه کرد ک شش سانت بودم تازه ولی دستش سبک بود و داشتم پیشرفت میکردم،من درررد می‌کشیدم و دیگه خبری از بیحسی نبود و برام نمیزدن،خلاصه کم کم دردها پشت هم شد و حس مدفوع داشتم ک ماما دکترمو صدا زد،دکتر اومد ،،،
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فسقلی ♥️ مامان فسقلی ♥️ روزهای ابتدایی تولد
بعد از سیزده ساعت درد کشیدن و بالا آوردن و خونریزی .
هیچ پیشرفتی برا زایمان نداشتم 😶دهانه رحم کاملا بستس .
اوووف خدا ینی مردم و زنده شدم دیگه تحمل طبیعی اوردن و ندارم
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر
مامان آریانم مامان آریانم ۲ ماهگی
دوم
ساعت نزدیکای سه ظهر رسیدیم بیمارستان ک تا رفتم بخش مقدار زیادی اب خارج شد و همونجا بستری شدم ساعت سه معاینه شدم ی انگشت بودم و دردی نداشتم کم کم دردا اومد سراغم ولی کم و با فاصله تا اینکه امپول فشار بهم زدن بعد اون امپول دردا شروع شد هر بار معاینه میکردن درد امپول ی طرف درد معاینه ی طرف و پیشرفت نکردن هم ی طرف دیگه
همینجوری دردا زیاد میشد تا نزدیکای ساعت هشت شب ک با این همه درد دو انگشت باز بودم و پیشرفتی نداشتم ولی واقعا دردا برام قابل تحمل نبود
ساعت هشت دکترم اومد و وقتی گفت کیسه ابت پارس پیشرفتی نداشتی دردم داری نمیتونم ریسک کنم و نگهت دارم بریم سزارین انگار دنیارو بهم داد منی ک میگفتم فقط طبیعی ولی خدا خدامیکردم ک برم واسه سزارین ساعت هشت رفتم اتاق عمل ساعت هشتو نیم بچم ب دنیا اومد
تجربه سزارین رو هم تاپیک بعدی براتون میزارم ک بدونید اصلا اون غولی ک خیلیا ازش میگن نیست
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان دلوین🩵🩷 مامان دلوین🩵🩷 ۷ ماهگی
قسمت دوم زایمان طبیعی
خیلی خوشحال و خجسته لباس بیمارستان پوشیدم دردام در حد پریود بود
بیمارستانم ۱۷شهریور مشهد
بعد ک رفتم داخل دیدم همه آه و ناله و اینا گفتم اینا چقد لوسن
خلاصه ک منو معاینه کردن گفتن هنوز سه سانتی
وقتی چهار شدی ب ماما همراهت زنگ میزنیم
هر یک ساعت معاینه میکردن
تا ماما همراه اومد و من ۴سانت توی دوساعت بودم و اصلا درد نداشتم و خوشحال بودم ک چقد زایمان طبیعی خوبه و من راحتم
ساعت ۷ عصر اومدن برای معاینه و کیسه آبمو پاره کردن گفتن بااینکه انقباضاتت منظم شه
دیگ جونم بگ پاره کردن کیسه آب همانا و دردای وحشتناک همانا
چنان دردی داشتم ک حتی ب ذهنم خطور نمیکرد
هی ب ماما میگفتم وای خدا چرا اینجوری شدم دردام هر یک ربع ب مدت ۳۰ثانیه میگرفت و ول میکرد ولی هر۳۰ثانیه مث ی عمر می‌گذشت
از شدت درد زیاد هرچی پیتزا خوردم بالااوردم
حین دردها ماما بهم ورزش میداد و منم‌گوش میکردم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان گوجه سبز 💚 مامان گوجه سبز 💚 ۱ ماهگی
ساعت ۷ بستری شدم ، تا ساعت ۱ همه چی گل و بلبل بود ، فقط صدای جیغای بقیه رو موقع زایمان میشنیدم خیلی بد بود . ساعت ۱ دیگ مثله وقتی ک پریود میشی درد داشتم تا ساعت ۷ همینطور هی معاینه میشدم و ساعت ۷ ونیم تازه شده بوده ۳ سانت😐میومدن معاینه میگفتن هنوز تغییری نکردی ولی دیواره ها خیلی نازک شده و این عالیه ،۳ سانت شاید دردش زیاد نباشه ولی من واقعا دردم خیلی زیاد بود شاید برای همین که دیواره رحمم هی نازک تر میشد . هی میگفتم زنگ بزنین ماما همراهم بیاد و اونا میگفتن باید ۴ سانت بشی بد زنگ بزنیم تا ک مامانم زنگ زد بهش گفت تروخدا بیا ، دیگه از وقتی ماما همراهم اومد دردای من به اوج خودش رسیده بود
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان امیر علی مامان امیر علی ۱ ماهگی
پارت ۳
انگار اصلا آمپول بی حسی نزده بودن خیلی بد بود دردام غیر قابل گفتنه نمیشه توصیفش کرد
بعد من کم کم دیگه نمیتونستم تحمل کنم هی نفس عمیق می‌کشیدم چیزی نمکیفتم ولی دیگه ساعت شد ۱۲ ونیم داشتم گربه میکردم التماس میکردم نمی‌خوام ببرین سزارین میومدن هی معاینه میکردن میگفتن ۷ سانتی دیگه کم مونده تحمل کن امیدوار میشدم که دارم زود زود باز میشم بعد دیگه ساعت ۱ ونیم داشتم گریه میکردم خودمو به اینور و اونور میکوبیدم ولی متاسفانه دردام کمتر که هیچ بدتر میشدن اومدن معاینه کردم گفتن ۸ سانت و نیم هستی تحمل کن ولی من انقد درد داشتم که میگفتم تروخدا ببرین سزارین یه حرفم گوش نمیدادن دیگه ولی شوهرم تا دید خیلی درد دارم و نمیتونم رف گفت دکتر بیاد معاینه کنه اگه پیشرفتی داشت بمونه نداشت ببره سزارین دیگه تا دکتر بیاد ساعت شد ۲ شب من دیگه اصن نمیتونستم میگفتن می‌خوایی پاشو راه برو میگفتم ن نمیتونم میگفتن بشین میگفتم ن میگفتن دراز بکش نمیتونستم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان محمد حسین مامان محمد حسین ۶ ماهگی
رسیدم بیمارستان
(مادر)

منو سریع فرستادن بالا و ان اس تی گرفتن
من هیچ دردی نداشتم معاینه کرد دهانه رحمم دو سانت بود ولی بد از معاینه درد های من شروع شد و هر یک ربع یکبار می‌گرفت
دست کش خونی و ک دیدم دست ماما خیلی ترسیدم
درد هام می‌گرفت و من فقط تنفس هارو انجام میدادم باعث شد ک درد هام کمتر بشن
بد از نیم ساعت منو بردن تو اتاق
همه اتاق ها پررر شده بود
دهانه رحمم سه سانت بود
یک ماما اومد بالا سرم و گفت من از این ب بعد ماما توام
درد هام شدید تر میشد فاصله دردهایم شده بود یک دقیقه یکبار
🫠🫠🫠🫠
اینقدر درد داشتم که نمیتونم حتی توصیف کنم
شاید هم من خیلی تو درد بی قرار و کم تحمل ام
تنفس هارو انجام میدادم ولی دیگ نمی‌تونستم حتی نفس بکشم از درد ببند شدم ماما منو نشوند روی توپ و من دیگ داد هام شروع شد اصلا نمی‌تونستم این درد و تحمل کنم خیس عرق بودم و همینجوری هم آب کیسه اب کلی رو پاها مو لباسهای تنم ریخته بود حالم داشت بهم میخورد خیلی سردم بودم تب لرز شدیددددد ک التماس میکردم بهم پتو بدین بعد از صدبار گفتن بهم یک پتو دادن
فقط ب ماما گفتم من بی دردی میخاستم کی بهم میزنین
گفت باید ب دکترت زنگ بزنم
اون روز من تنها کسی بودم که هم سنم خیلی کم بود
هم خیلی بی بی قرار بودم
اینقدر معاینه کردن منو ببینم چند سانت دهانه رحمم باز شد ک سمتم میومدم گریه میکرد ک‌توروخدا بهم دست نزنید
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نفس👧🏻 مامان نفس👧🏻 روزهای ابتدایی تولد
خب بگیم از تجربه زایمانم☺️

من ۴۰ هفتم پرشده بود ن درد داشتم ن چیزی دیگ دکترم نامه نوشت ک برو بستری شو
منم اززایمان سزارین خیلی میترسیدم و تصمیم این بود ک تااونجایی ک میتونم طبیعی باشه زایمانم
صب شنبه پاشدیم اومدیم بیمارستان بستری شدم از ساعت ۱۰ صب امپول فشارو زدن دردا میومد ولی خیلی کم بود چون ی سانت بودم
تاشب من همینجوری مونده بودم و هی میومدن میگفتن ی سانتی و پیشرفتی نکردی ولی همشون میگفتن لگنت خیلی خیلی عالیه برا طبیعی و واقعاهم راس میگفتن
شب ساعت یک سرمو ازم جدا کردن گفتن بزا رحمت استراحت کنه دیگ زیاد بمونه خطر داره تا صب ساعت ۵ اومدن سرمو وصل کردن و درجشو بیشتر کردن من دردام خیلی شدیدتر میشد دیگ فک میکردم ک ۴ سانتو رد کردم ولی همون ی سانت بودم و ناامید
ک ساعت ۶ یهو من کیسه ابم پاره شد اومدن گفتن شدی ۳ سانت
من دردام غیرقابل تحمل شده بود و همش گریه میکردم و داد میزدم ک بیارین پمپ درد وصل کنین ولی میگفتن باید ۴ ۵ سانت شی
۵ سانت شدم ک اومدن بردن اتاق زایمان زود پمپ دردووصل کردن و امادم کردن برا زایمان و من بعد از ۵ سانت هر چن دیقه بازترمیشدم و بچه میومد پایین تر و سرش دیده میشد ک دکترم اومد و یه ساعت طول نکشید ک با دو سه تا زور بچه اومد بیرون گذاشتن بغلمو انگار منو از خواب بیدار کردن و هیچی یادم نبود انگار ن انگار ک اون دردارو کشیدم بخیه هامو زدن و تموم شد الانم حالم خوبه و هیچ دردی ندارم ارزششو داشت واقعا

اینم بگم ک اصلا رابطه بدون جلوگیری و ورزش بی تاثیر نیس سعی کنین زیاد رابطه داشته باشین و ورزش کنین تا لگنتون اماده شه من تا ۵ سانت ب زور باز شدم ولی چون رابطه وورزش داشتم بعد ۵ سانت زود شدم ۱۰ سانت و بچه راحت اومد
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان دونه برف ❄️🤍🫧 مامان دونه برف ❄️🤍🫧 ۱ ماهگی
زایمان طبیعی من پارت دو

ساعت یک ربع ب ۶ رفتم تو اتاق و اینم بگم اتاق Ldr بود ، من ماما همراه نداشتم چون بیمارستانم قبول نمی‌کرد اما خود بیمارستان برای هر بیمار یک ماما اختصاص می‌داد ک فقط همون یک نفر کاراشو کنه و معاینه انجام بده و... خداروشکر مامایی ک من باهاش بودم خیلی عالی بود خوش اخلاق و کاربلد ، منم مدام در حال ورزش و اینا بودم ، اصلا رو تخت نمیخوابیدم مگر زمانی که بهم میگفتن بخواب نوار قلب بگیریم ، اونم سخت بود برام همش دوست داشتم تحرک کنم بلکه دردا رو راحتتر تحمل کنم ، میرفتم حمام و روی شکم و کمرم آب داغ میگرفتم دردمون واقعا کم میکرد،
چون همش درحال ورزش بودم و ب ماما میگفتم تند تند معاینه کنه ( با معاینه کمک می‌کرد به روند زایمان ) زود پیشرفت کردم ، تقریبا به ۵ سانت رسیده بودم که دیگه دردا داشت شدت می‌گرفت ، اونجا یکی اومد کیسه ابم رو پاره کرد فهمیدم ولی اصلا درد نداشت پاره شدن کیسه آب ، دیگه ترشح خونی داشتم و دردت شدت میگرفت ، دکترم اومد بهم گفت ۶ سانتی و میتونی اپیدورال کنی من گفتم باشه اونم رفت برام هماهنگ کنه
مشاهده ۵ پاسخ دیگر