قسمت دوم زایمان طبیعی
خیلی خوشحال و خجسته لباس بیمارستان پوشیدم دردام در حد پریود بود
بیمارستانم ۱۷شهریور مشهد
بعد ک رفتم داخل دیدم همه آه و ناله و اینا گفتم اینا چقد لوسن
خلاصه ک منو معاینه کردن گفتن هنوز سه سانتی
وقتی چهار شدی ب ماما همراهت زنگ میزنیم
هر یک ساعت معاینه میکردن
تا ماما همراه اومد و من ۴سانت توی دوساعت بودم و اصلا درد نداشتم و خوشحال بودم ک چقد زایمان طبیعی خوبه و من راحتم
ساعت ۷ عصر اومدن برای معاینه و کیسه آبمو پاره کردن گفتن بااینکه انقباضاتت منظم شه
دیگ جونم بگ پاره کردن کیسه آب همانا و دردای وحشتناک همانا
چنان دردی داشتم ک حتی ب ذهنم خطور نمیکرد
هی ب ماما میگفتم وای خدا چرا اینجوری شدم دردام هر یک ربع ب مدت ۳۰ثانیه میگرفت و ول میکرد ولی هر۳۰ثانیه مث ی عمر می‌گذشت
از شدت درد زیاد هرچی پیتزا خوردم بالااوردم
حین دردها ماما بهم ورزش میداد و منم‌گوش میکردم

۶ پاسخ

من کیسه آبمو پاره کردن دردام قطع شد کلا بی حس شدم نگو پسرم افت ضربان پیدا کرده🥺

😒انقد دانشجو داره ۱۷ شهریور منو دم به دیقه معاینه میکردن

دانشجو داره بیمارستان ۱۷شهریور؟؟؟

اخ اخ زایمان خودمم یادم افتادد من ۳ سانت بودم دردام میگرف ول میکرد میگفتم هه طبیعی درد داره درد دارره همینه بعدش که کیسه ابو زدن جوری زجه میزدم تموم امامایی کع میشناخختم و نمیشناختم تو زایگاه بوودن 🤣😂😂🥲
از شدت درد بالا میاوردم گلاب ب روتون اسهال هم ی طرف جریان رفته بودم سرویس بهداشتی احساس میکردم دسشویی دارم ماما هم هی در میزد میگف بیاا بیررون بچه میفته میگفتم من دسشوویی دارمم میگف بیاا اینجااا بکنن

برای همه کیسه آبو پاره میکنن؟ چه جوری این کارو انجام میدن؟

بله وقتی کیسه آب پاره میشه دردها شدید میشن
قدم نورسیده مبارک عزیزم

مقالات مرتبط

واکسن ب ث ژ
واکسن ب ث ژ در بدو تولد و علت ماندن جای واکسن
مراقبت از بخیه زایمان طبیعی
مراقبت‌های لازم از بخیه زایمان طبیعی
عوارض واکسن ب ث ژ
عوارض واکسن ب ث ژ (BCG) بعد از تزریق در کودکان
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری

سوال های مرتبط

مامان هاکان💙 مامان هاکان💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
من توی ۴۱هفته و ۳روز رفتم بیمارستان معاینه کرد گف ۱ درجه باز شده ختم بارداری دادن بستری شدم ی اتاق تنها بودم اومدن باز معاینه کردن گفتن ۲فینگر دیر پیشرفت کرده ایزی وصل کنین( سوند داخل رحمم ) بدترین درد دنیا روی همین ایزیه بود ک افتادم ب لکه بینی آبریزش ایزی ک فقط داد میزدم میگفتم کیی میشه من از این بیمارستان راحت بشم اومدن باز معاینه کردن گفتن با ایزی شده ۳ درجه ک خودشون زنگ زدن ب ماما همراهم اومد ورزش داد دردام کنترل میشد اوکی بود تا این ک اومدن باز معاینه کردن گفتن ۲درجه من خودمو باختم چون ی روز تمام تو بیمارستان بودم هنوز زایمان نکرده بودم توی اون روز ی دوز ب من سرم فشار زدن من بدترین درد زایمانو سپری کردم ولی روی ۲درجه مونده بودم شب ساعت ۱۲ ی دوز سرم فشار قطع شد صبح ساعت ۶ دوباره شروع کردن ب سرم فشار باز دردام زیادتر شد من روی ۲ درجه بودم میومدن معاینه تحریکی میکردن خونریزی میکردم میگفتن باید طبیعی بدنیا بیاری من افسردگی گرفته بودم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان 𝐒𝐞𝐥𝐢𝐧🧚‍♀️ مامان 𝐒𝐞𝐥𝐢𝐧🧚‍♀️ روزهای ابتدایی تولد
سلام خانوما میخام از تجربه زایمانم بگم من ۳۵ هفته با وجود اینکه سرکلاژ بودم و استراحت رفتم بیمارستان فهمیدن دهانه رحمم دوسانت بازه ک سرکلتژ باز کردن و گفتن ک زایمان میکنی ک خوب خداروشکر ۳ سانت شدم و ۳ سانت موند آمپول بتا و قرص خوردم تا دوهفته ۳ سانت بود تا اینکه حس میکردم شکمم سفت میشه هی اول نمیخاستم چیزی بگم چون ۳۷ هفته بودم هنوز ولی شوهرم گفت به ماما بگو یوقت چیزی نشه ک گفتم و ماما گفت بیا معاینه کنم ببینم چند سانتی معاینه تحریکی نیس ک زایمان کنی خلاصه رفتم معاینه کرد گفت دهانه رحمت خیلی نرمه سر بچه اومده پایین خون هم اومد حین معاینه ک ماما گفت امروز زایمان میکنی ک من خیلی استرس گرفتم اومدم خونه هی کمرم می‌گرفت و شکمم سفت سفت میشد تا اینکه شب رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن همون سه سانتی هفتتم کمه دیگه با رضایت خودم اومدم خونه گفتم شاید تا یک هفته زایمان نکنم چرا بمونم شب خوابیدم صبح گفتم پاشم کارامو بکنم مگه دردم یادم بره شاید ماه درده ساک و همه وسایل بیمارستانم آماده کرده بودم از قبل دیدم دردام هی دارن بدتر میشن میگیره و ول میکنه درد کمر و زیر دل باهم همراهش شکمم سفت میشد از درد پاهام انگار بی حس میشد ک گفتم نه این درد دیگه خیلی زیاده طبیعی نیس😅گفتم نکنه تو خونه زایمان کنم به شوهرم زنگ زدم هنوز ناهار نخورده بودم ساعت دو بود به ماما هم خبر دادم گفتم دردام یک دقیقه ایه گفت سریع برو بیمارستان ک رفتم معاینه شدم گفتن ایول ۵ سانتی امروز زایمان میکنی
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان آرمان مامان آرمان ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۳
دیگه ماما همراه اومد پیشم امپول فشار هم وصل کردن دردام شدید شده بود ولی صدام در نمیومد آروم گریه میکردم ماما همراه اومد گفت بیا پایین ورزش کنیم اومدم پایین هی بهم ورزش میداد بزور ورزشارو انجام می‌دادم ماما همراه هی با روغن کمرم رو ماساژ میداد ولی دردام خیلی زیاد بود وقتی می‌گرفت دیگه معاینه کرد گفت شدی ۷ سانت گفتم توروخدا بدام امپول بی‌حسی بزنین گفت تا اینجا اومدی دردو کشیدی حیفه دیگه نزن عوارض داره نزدن برام خونریزیمم زیاد بود هی می‌ریخت ساعت شده بود ۷ غروب دیگه اومد دوباره معاینه کرد گفت ۸ سانتی یکم دیگه ورزش کنی باز میشی میریم اتاق زایمان
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نیلدا مامان نیلدا روزهای ابتدایی تولد
پارت ۱ زایمان طبیعی
من سی و نه هفته و چهار روز بودم ولی معاینه و هیچی نشده بودم از سی هفته ورزش و یوگا و پیاده روی و رابطه و کلا چیزایی ک ماما همراهم گفته بود انجام دادم ولی درد نداشتم دو شب پیش ساعت یک و نیم شب یهو کیسه ابم پاره شد تا رفتم بیمارستان پذیرش شدم شد ساعت سه ک یک سانت بودم و بستری شدم رفتم تو بخش درد هیچی نداشتم تا ساعتای چهار و نیم کم کم دردام شروع شد ولی قابل تحمل و اصلا هیچی نمی‌فهمیدم مث پریودی و نرم خیلی کم دیگ تا شیش شدم چهار سانت ک ماما همراه و گاز بی دردی و درخواست کردم من اپیدورال میخواستم ولی گفتن اول گاز باشه اگ اثر نکرد بعد آمپول ک من بعد چندتا نفس کلا خوابیدم و متوجه نشدم ...
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان زینب سادات مامان زینب سادات ۲ ماهگی
قسمت سوم تجربه زایمان طبیعی اولم
تو راه دردام شروع شد و تا برسیم بیمارستان تقریبا خیلی شدت پیدا کرد شاید از ۵ دقیقه یک بار هم انقباضاتم بیشتر بود خونمون از بیمارستان دور بودو تقریبا ۹ونیم اینا بود که رسیدیمو ۹و۴۵ دقیقه سرممو وصل کردن دردام هی شدت میگرفت و به شدت ترسیده بودم و میگفتم چه غلطی کردم توخودا ببرینم سزارین
بخاطر رنگ کیسه ابمم گفتن بچه احتمالا مدفوع دفع کرده و خطرناکه باید زود بدنیا بیاد دکتر اومد و ماما معاینه کردن گفتن ۵سانتم
وای بنظرم معاینه خیلی اذییت کننده تر از زایمانه حتی حالا هی معاینه میکنن منم سعی میکردم تمرینات تنفسیمو انجام بدم
بخاطر شرایط اضطراری که داشتم هم ضربان بچه داشت افت میکرد هم بچه احتمال دفع مدفوع داشت نیاز به ماما همراه نداشتمو نه ورزش میشد بکنم نه میشد برم داخل وان اب گرم که دردم کمی اروم شه اصلا انقدررر دردام زود شدت پیدا میکرد که قابل تصور نیست
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان selin&aryos🧿♥️ مامان selin&aryos🧿♥️ ۲ ماهگی
#زایمان طبیعی
پارت۴
به ماما همراهم خبر داده بودم و راهی شده بود تا بیاد منو بردن اتاق زایمان و دستکاه نوار قلب وصل کردن و سرم زدن با امپول فشار که یهو نفسم کم اومد گفتن ب دارو یا چیزی خاصی حساسیت نداری گفتم نه برام اکسیژن وصل کردن نفس کشیدن باهاش سخت بود . بعدش اومدن کیسه ابمو پاره کردن و سوندم وصل کردن ازم نمونه ادرار گرفتن یک ربعی تنها بودم که ماما همراهم اومد . تقریبا ساعت ۱ و نیمی بود که دردام یواش یواش اومدن سراغم ماما همراه منو از تخت پایین برد و با پوزیشنای مختلفی که میگفت و انجام میدادم کیسه ابم خالی شد بهم گفت قر بده و وقتی درد اومد سراغت نفس عمیق بکش دم و بازم😵‍💫
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان پسری مامان پسری ۳ ماهگی
تجربه زايمان من
درد داشتم به امید زایمان طبیعی رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن دو سانت بازی اومدم خونه یکم درد داشتم ولی دردم می‌گرفت نفسم می‌برید چراغ خاموش کردیم و خواستم بخوابم داشتم با شوهرم حرف میزدم ک یهو یه صدایی از شکمم اومد مثل ترکیدن همزمان خون اومد کل پاهام خونی شد من از ترسم فقط گریه میکردم شوهرم هول شده بود خلاصه زود سوار شدیم رفتیم بیمارستان ی ساعتم نگذشته بود ک ما. برگشته بودیم. دیگه هماهنگ کردم ب ماما همرام زنگ زدم گفت میام ولی خبری ازش نبود زود معاینم کردن گفت کیسه ابت ک سالمه چرا میگی کیسم ترکید تند تند معاینه کردن گفتن جفت بچه تیکه تیکه شده کیسه آبو ک پاره کردن همش خونی بود تو اون لحظه فقط خدا خدا میکردم گفتن از دست ماکاری برنمیاد باید سز اورژانسی بشی هرچی به مامام گفتم بیا زنگ بزنین بهش یا جواب نمی‌داد یا ک زودی قطع می‌کرد گوشيو اومدن امضا اینا گرفتن رفتم اتاق عمل تند تند کاراشونو کردن بی حسی و اينا عملم کردن
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان ارسلان مامان ارسلان ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت۲🙂❤️
همسرم رفت به مادرش گفت مادرش گفت اشکال نداره اینا ترشح قبل زایمان همسرم بهش گفت کدوم ترشح پارم میگمت کیسه ابش پاره شد بعد گفتمش زنگ بزن به خونوادم زود زنگ زد به مامانم مامانم گفت بریم بیمارستان این کیسه اب پاره شده اماده شدم ی نوار بهداشتی گذاشتم و رفتیم بیمارستان دردام هم هر دو دقیقه یکبار بود خداروشکر بیمارستان نزدیک بود زود رسیدیم تا رسیدیم معاینه کردن گفت چهار سانت باز شدی زنگ زد به ماما همراهم تا ماما همراهم اومد به من لباس دادن و گفتن منتظر باش الان میاد تو این فاصله همسرم رفت پرونده برام درست کرد و ماما همراهم رسید و شروع کردیم به ورزش کردن .....
مامان بردیا مامان بردیا ۲ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۱😉سلام اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم...
من پنجشنبه صبح ساعت ۴:۳۰ کیسه ابم پاره شد هرچی شلوارم رو عوض کردم خیس میشد چهار تا شلوارم خیس شد خلاصه..
رفتم بیمارستان خلاصه گفتن زیر انداز برام بیارین وقتی آوردن معاینم کردن کفتن کیسه ابت پاره شده دوباره معاینه کردن بعد از نیم ساعت گفتن ۱سانت باز شدی بعد نواز قلب برام گذاشتن برای بچه بعد از سه چهار ساعت بهم گفتن ورزش آنجام بدع اسکات زدم روی توپ ورزش کردم خلاصه ورزش های لگنی ..
تا شب درد هام کم کم شروع شدن هر پنج دقیقه یک بار تایم هاش عوض میشد با اون همه ورزش تایم هاش ب ۲۰ثانیه رسید هر بیست ثانیه درد داشتم ولی معاینم کردن میگن دو سانتی ساعت ۱۱شب بود گفتن باید بری اتاق عمل گفتن بچه تو خشکی میمونه...
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آریا کوچولو🩵 مامان آریا کوچولو🩵 ۱ ماهگی
ادامه تجربه زایمان طبیعی: درد شدید داشتم بعد پاره شدن کیسه آب تنها تو اتاق بودم داشتم سکته میکردم همش زنگ میزدم شوهرم گریه میکردم لحظه ب لحظه دردام شدید تر میشد ۳۰ ثانیه انقباض داشتم ۲۰ ثانیه آروم بودم اولاش راه میرفتم کنترل میشد هر بارم معاینه میکردن پیشرفت نداشتم دیگ ناامید شدم ورزش نکردم تا اینکه دکتر خودم اومد معاینه کرد گفت نزدیک ۴ سانتی خوشحال شدم دکترم رفت ...باز ماما ها اومدن گفتن نه ۲ سانت و نیمی ‌...فشار جسمی ی طرف فشار روحی هم ی طرف دیگ...دیگ ناامید بودم از همچی فشار زیاد بود انقباضات شدیدتر شده بود دیگ هوا داشت تاریک میشد تا اینکه ماماهمراهم اومد شروع کرد ب ورزش دادن خیلی سختم بود اما هر چی گفت انجام دادم طی یک ساعت خیلی پیشرفت کردم دردام غیر قابل تحمل بود دکترمم اومد شیاف برام گذاشتن ورزشم دادن منم همش التماس میکردم سزارینم کنن شوهرمم میگف سزارین کنید پولشو میدم اما دکترم میگفت تا اینجا زحمت کشیده حیفه...دردام اصلا قابل توصیف کردن نیس داشتم جون میدادم تا اینکه ساعتای ۹ شب بود گفتن تقریبا فول شدی سرشم پایین اومده
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نیهان مامان نیهان ۲ ماهگی
تجربه زایمانم پارت ۳
بیمارستان دولتی بود هر دفعه ک شیفت ماماها عوض میشد منو معاینه میکردن هر چی میگفتم ۱۰ دیقه پیش معاینه شدم اینا میگفتن ما هم باید معاینه کنیم هر نیم ساعت معاینه میکردن شانس من تو زایشگاه کسی دیگه نبود همه ماماها رو من تمرین میکردن ب دکتر هر چی گفتم سزارین کن همش دعوا میکرد میگفتم آروم معاینه کن عمدن طوری معاینه میکرد ک صدام ب آسمون می‌رسید کشتن منو از درد روز چهارم ک از ترکیدن کیسه آب ۲۰ ساعت گزشته بود همسرم آومد دعوا کرد ک بچم تو خشکی نمیتونه زنده بمونه زنم نمیتونه طبیعی زایمان کنه ببرینش سزارین گفتن نه دیقه نود می‌بریم سزارین بعد شوهرم گفتن میرم شکایت میکنم گفتن مهم نیست برو شکایت کن وقتی همسرم رفت دکتر گفت بیا برای بار آخر معاینه کنیم گفتم دیگه توان ندارم بزارین برم از بیمارستان بزور منو بردن معاینه خلاصه ۵ نفر معاینه کردن و گفتن فایده نداره وقتی ۴ روزه با آمپول فشار باز نمیشه و کیسه آبشم زدیم فایده نداشته این همه معاینه تحریکی انجام دادیم بازم نشده سریع باید بره اتاق عمل
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آراد❤️ مامان آراد❤️ ۱ ماهگی
سلااام من اومدم بعد از ۱۳ روز....
تجربه زایمان طبیعی
من از ساعت ۱۲ شب دردام دیگه داشتن منظم میشدن قابل تحمل بودن و مثله یه گرفتگی ساده بودن تا ساعت ۴ بعداز اون شدتش بیشتر که فهمیدم دیگه موقعشه ورزش کردم با توپ تا ساعت ۶ که شوهرمو بیدارم کردم صبحونه خوردیم مردد بودم ک برم بیمارستان یا نه که شوهرم گفت بریم شاید بستری شدی ساعت ۷ رفتیم بیمارستان قدس اورژانس زایمان گفت بخواب معاینه ات کنم دکتر قبلا گفت ک یک سانتم توحین معاینه کیسه ابم پاره شد ک اب گرم بین پاهام حس کردم ماما گفت کیسه ابت خونه پاره بوده ولی من هیچ نشتی نداشتم خلاصه بستریم کردن با دوسانت رفتم طبقه بالا بلوک زایمان لباسم ک عوض کردم برام سرم فشار زدن از همون اول دردام هی
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان 🩷mohana🧿 مامان 🩷mohana🧿 ۲ ماهگی
#پارت1️⃣
اومدم از تجربه زایمانم بگم👩‍🍼
۴۰ هفته رو کامل کردم طبق سونوان تی روز بعد رفتم بیمارستان که معاینه شدم۴سانت بودم که بستری شدم زودی،به ماماهمراهم تماس گرفتم خودشو رسوند من اصلا درد نداشتم باورزش هایی ک بام میداد کم کم دردامیومد سروقتم کیسه آبمو پاره کردن و یک آب داغ همراه خون تمام تختمو پرکرد بعداون دردام شدیدتر شد ک معاینه شدم گفت۶سانتی خیلی دردام زیاد بود که دکتر بی هوشی اومد و اپیدورال تزریق کرد
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان مسدود شدم مامان مسدود شدم ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ❌
پارت 3😊❌
هر چند دقیقه ی بار معاینه میکردن وسط هاش تو راه رو زایشگاه راه میرفتم و گریه میکردم. اولین معاینه شده بودم 2سانت وایی با بالا رفتن سانتا چقدر ذوغ میکردم دیگه ماما رفت من درد می‌کشیدم وسطاش ک درد نداشتم سعی میکردم ورزش کنم ماما نذاشت
وسطا ک درد می‌رفت خابم میبرد دوست داشتم بخابم و خوابمم می‌برد 😂🥹
بعدش دوباره آمدن معاینه و 3سانت شده بودم
و دردا خیلی وحشتناک شده بودن 🙁
و کم کم ی خانم دیگه آمد معاینه بکنه گفت میخام ببینم چند سانتی یهو کیسه ابمو زد😭😞 وای خیلی بد بود. زیرم خیس شد حالم بد شد ابش داغ بود😖😟
یکم ک گذشت شدم 4سانت وای دقیقه ها برام مثل سال می‌گذشت دیر ب دیر می‌رفتم بالا رفتم دستشویی برگشتنی رفتم جلو در گریه میکردم نشستم کف زمین گریه میکردم ک ی کاری کنند منو سزارین کنن😂 مامانمم گریه میکرد
مامان آریا 🤭🥹💙 مامان آریا 🤭🥹💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی و سزارین بیهوشی 🫠 1
خیلی قبل زایمان پیاده روی و پله میرفتم ورزش میکردم کپسول گل مغربی استفاده میکردم و.....
خلاصه دیدم دو روز مونده تا زایمان و من علائم ندارم فقط گاهی داخل واژنم تیر میکشید گفتم برم معاینه شم ببینم چند سانت بازم .
رفتم درمانگاه گف پنج سانتی برو بیمارستان
منم خوشحال از اینکه بدون درد انقد باز شده رفتم و به ماما همراهم خبر دادم گف بستری شدی خبرم کن . دیگه منم رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن 3 سانت . ان اس تی گرفتن درد نداشتم اما انقباض نشون داد به دکترم گفتن نزدیک به چهار سانته و چهل هفته کامل اونم کف بستری شه🫠
ماما همراهم با ماما اونجا صحبت کرده بود و اونا هم به خاطر اینکه خودشون راحت باشند الکی به ماما همراهم گفتن چهار سانت و چند فینگر و .....
دیگه ماما همراهم اومد و پر انرژی ورزش داد و آب داغ گرفت و طوری که دردام شروع شد
گف خب یکساعت شد بریم معاینه شو رفتم معاینه شدم به دست یکی دیگه گفتن سه سانت . اونم رنگش پرید و عصبانی شد که به من گفتن چهار سانته من پاشدم اومدم و.....
خلاصه با حرفاش منو نا امید کرد که تو زایمان نمیکنی من وقتم تموم بشه راس 6 ساعتم میرم و..
ادامه تاپیک بعد
مشاهده ۱ پاسخ دیگر