۴ پاسخ

منم خیلی میترسم در روز انشالله ک چیزی نمیشه

من ۹هفته بودم شوهرم ی دعوای خیلی بدی کرد ک انگشتش شکست دوسش پاش رباط سلیبیش پارع شد دوس خودم دستش کبود شد فقط من عقب مونده بودم ب من نخورن اینقد ترسیدم ک‌نگو شبش هر چی گفتن بیا بریم بیمارستان نرفتم گفتم خوبم اومدم خونه آبجوش نبات خوردم حالم بهتر شد . گفتم ک در حد من نترسیدیی و الان خداروشکر ۳۰هفته هستم نگران نباشین استرس خودش بدتره

ساعتی ده بار م میترسم:/

فک نکنم طوری بشه منم زیااااد شدید ترسیدم

سوال های مرتبط