سوال های مرتبط

مامان سه‌تاجوجه‌طلایی مامان سه‌تاجوجه‌طلایی ۸ ماهگی
لیانا رو چهارده رو از سینه شیر دادم. روز چهاردهم دقیقا دوسال پیش همین روز یهو بیهوش شد. یه جوری که زنگ زدیم امبولانس اومدن مارو بردن بیمارستان. اونجا بهمون گفتن افت قند خون و اغما. اینقدر گریه کردم که حد نداره. بچه ی بیچاره چهارده روز هیچی نخورده بود. تازه اونجا فهمیدم از سینه های من شیر با مکیدن بیرون نمیاد( علتشو نفهمیدیم هنوز). دیگه از چهارده روزگی بهش شیر خشک دادم. آوینا رو یک ماه تمام هم از سینه هم شیر خشک میدادم بلکه بچه بزرگتر بشه بتونه سینه رو بگیره چون خیلی دوست داشتم خودم شیر بدم. هرچی شوهرم میگفت زن بیخیال شو من ول نمیکردم. یادمه از ۲۴ ساعت ۲۰ ساعت سینه تو دهنش بود ولی هیچ فایده نداشت
دیشب به شوهرم میگم برو سه چهارتا شیشه کوچیک بگیر که تو بیمارستان خواستم شیر خشک بدم نخواد شیشه بشورم اونجا نمیشه ضدعفونی کرد. شوهرم چنان ذوق کرد میگه پس خداروشکر سر عقل اومدی باز نمیخوای یه ماه خودتو عذاب بدی. میگم نه دیگه حوصله ام نمیکشه یه ماه تمام بیدار خوابی بکشم تهشم هیچی به هیچی. الان دیدم شیشه شیر به بغل اومده خونه میگه زود خریدم یه وقت پشیمون نکنی🤣