۴ پاسخ

چقدر خوب ک زیاد درد نداشتی من بیمارستان میزارم رو سرم ازبس داد میزنم و درد میکشم.😭

آخی دقیقا مثل دختر اولم همین تجربه هایی که نوشتی رو منم گذروندم دقیقا مثل خودت

عزیزمم چ خوب خوشبحالت من چن روزه خیلی اذیتم ولی اصلا رحمم بازنشده دردای خیفیف میانو میرن اومدم پیش مامانم ازخونم دورم کلا بلاتکلیف موندم😭دگ گفتم تا جمعه خبری نشه میرم خونه تابببنم چی میشه بعدمیام چون بیمارستانم همینجا انتخاب کردم ی ساعتی دورم ازمامانم دعاکنین منم زودی رحمم بازبشه دامنم سبزبشه😭❤️

الان خودت میخاسی ۳۴ هفته زایمان کنی یا مشکل داشتی

سوال های مرتبط

مامان 💝نیکا💖 مامان 💝نیکا💖 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲
تا ساعت ۸ شب یه دکتر دیگه اومد واسه معاینه و گفت هنوز همون دوسانت
خیلی حس مدفوع و حالت تهوع داشتم رفتم دستشویی گلاب بروتون اسهال داشتم بدجور اومدم بیرون پرستار گفت بشین معاینه ات کنم ولی بهم نگفت و کیسه آبم و پاره کرد اون موقع دردی نداشتم ولی بعدش باز احساس مدفوع شدید داشتم و خون حالت لخته ازم می‌ریخت معاینه کردن دیدت چهار سانت شدم همسرمم بدون اینکه خبر بده بهم ماما همراه برام گرفته بود ساعت ۹ ماما اومد و ورزش و ماساژ و شروع کرد و یه درد وحشتناک و غیر قابل توصیف داشتم ورزش با توپ خیلی موثر بود برام از چهار سانت بعد یه ساعت شدم ۶ سانت و دوساعت بعدش هم با ۸ یا ۱۰ سانت فک کنم زایمان کردم و منی و که میگفتم تا بتونم تو زایمان طبیعی جیغ نمیزنم کل زایشگاه و رو سرم گذاشتم😂 نیکا که بدنیا اومد ساعت ۱۱ شب بود یعنی در کل ۱۲ ساعت درد داشتم ولی تموم زجر هام و فراموش کردم🥺 بچم وزنش ۲۹۰۰ بود ریزه میزه است واسه بخیه ها هم سِر کردن ولی وقتی روی پوست بخیه زدن دردش مثل درد زایمان بود گفت چون خود پوست سر نمیشه و واقعا دردناک بود اما باز در کل به دیدن بچم می ارزید😍 ایشالا همه یه زایمان عالی و راحت داشته باشن و خودشون و نی‌نی شون سالم بدنیا بیان🥰❤
توصیه آخر اینه که هر طور که شده ماما همراه و بگیرین
مامان mahlin مامان mahlin روزهای ابتدایی تولد
#زایمان طبیعی😭 پارت اول
سلام من اومدم تجربه زایمان و بزارم
من یکشنبه حدود ساعت ۱۵درد زیر شکم وکمر گرفتم ک نتونستم راست بشم ..ومجبور شدم برگشتم خونه گفتم ممکنه تا شب دردات بیشتر شه و یا هم صبح اومدم خونه کلی ورزش کردم توی تشت آب نشستم تشت آب گرم رابطه اسکات زدم و کلی ورزش‌های لگنی دیگه انجام دادم و ساعت ۲ شب من باز دردام شدید شد و رفتم بیمارستان که معاینه شدم و گفتم ۲ سانت و نیم باز شدی بمون تا ساعت ۶ باز معاینه ما نشی معاینه شدم ساعت ۶ و گفتم ۲ سانت و نیم هستی ولی خونریزی داری که مجبور به بستری کردن بستری که شدم ساعت ۷ اومدن برام آمپول فشار زدن با زدن آمپول فشار برام که هر یک ساعت بیشتر می‌شد با زدن آمپول فشار از درد خود آدم بیشتر و اینکه هی داد می‌زدم تو رو خدا تحمل ندارم یعنی روزی سختی بود اونقدر گریه کردم هیچی نمی‌تونستم بخورم می‌گفتن خرما بخور فشارت افتاده قندت افتاده شربت بخور نمی‌تونستم بخورم ولی به زور چند تا دونه خرما اونم بهم داد همراه با کمی شربت منو پیاده کردن دستگاه انستی هم که بهم وصل بود و اصلاً رش نمی‌آوردن کمی که اومدم از تخت اومدم پایین گفتم ورزش کن ولی دردام به حدی زیاد بود که اصلاً نمی‌تونستم ورزش کنم جوری بود که داشتم احساس فشار زیاد و بیش از حد داشتم فقط کیسه آب گرم حتماً حتماً همراه خودتون داشته باشین کیسه آب گرمو که می‌ذاشتم پشتم و مادرم کمرمو ماساژ می‌داد کمی از دردام آروم می‌شد حتماً حتماً این روش انجام بدین ولی باز غیر قابل تحمل بود دردا من جیغ داد می‌کردم یعنی به قدری دردم زیاد بود غلط کردن افتاده بودم خلاصه اینو بهتون بگم هر نیم ساعت یک و نیم تا دو سانت باز می‌شدم ی
مامان 💗👶🏻panah مامان 💗👶🏻panah ۲ ماهگی
مامان Karen مامان Karen روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا
بعد از ۳ روز سختی گل پسر منم به دنیا اومد🥰
بدون درد توی ۳۹ هفته و ۷ روز بستری شدم.
اول کلی فشار زایمان طبیعی رو تحمل کردم ، از اینکه طی ۲۴ ساعت ۳۰ بار انگولکم کردن نگم براتون، هر ۳ ساعت هم یه نفر میومد و میگفت مامای شیفت هستم و دکتر شیفت عوض میشد هر ۳ ساعت . هر ۳ ساعت نوار قلب میگرفتن و هر ۳ ساعت یه بار دکتر و یه بار مامای شیفت انگولکم میکرد و بخاطر همین درد شدیدی داشتم.چون بیمارستان رضوی قبول نمیکرده قبل از ۲۴ از بستری شدن سزارین کنن.
قرص های باز شدن دهانه رحم باعث شد مسموم بشم و بعد از دوز‌ دوم فشار پایین و اسهال و استفراغ شدید داشتم که دکترم دیگه ممنوعش کرد.
بعدم گفتن چون انقباض داری نمیتونیم بهت امپول فشار بزنیم . و دهانه رحم هم بیشتر از ۲ سانت باز نشده بود ولی خیلی درد داشتم . ۲۴ ساعت توی اون وضعیت بودم تا بیمارستان قانع بشه من نمیتونم زایمان طبیعی کنم و در نهایت دکترم گفته بود که بیشتر از این اذیتش نکنین و برام عدم پیشرفت زدن و در نهایت طی ۱۲ دقیقه توی عمل سزارین گل پسرم به دنیا اومد😘😍🦋🤰🏻
منم نتونستم زایمان طبیعی کنم اول کلی درد و سختی کشیدم و در نهایت سزارین شدم❤️‍🔥
مامان دیانا مامان دیانا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی من👇

امروز ۴۰ هفته تموم شده بود وارد ۴۱ هفته شده بودم رفتم بیمارستان برای معاینه که بهم گفتن شرایطم خیلی خوبه و ۳ سانت رحمم بازه منم دردی نداشتم..
ساعت ۴ و نیم بستری شدم بهم سرم و آمپول زدن تا ساعت ۵ دردام کم کم شروع شد در حد درد پریودی خیلی خفیف هر دو دقیقه می‌گرفت تقریبا ۴۰ ثانیه طول می‌کشید ولی خیلی خفیف بود جوری که من خوابم گرفته بود🫢
تا ساعت ۵ و نیم کیسه آبم پاره شد و تقریبا دردام بیشتر شد یکم راه رفتم و رو توپ نشستم و دردارو با تنفس کنترل میکردم
همون موقع دکترم رسید پرسید که احساس مدفوع نداری؟ منم گفتم که چرا دارم بعد معاینه بهم گفت دیگه رو توپ نشین خیلی سریع داری پیشرفت میکنی🫠
ساعت ۶ برام آمپول هیوسین زدن که یکم آروم شدم ولی دردام زیاد شده بود تا ساعت ۶ و رب که دیگه نمیتونستم تحمل کنم و احساس زور داشتم منو بردن اتاق زایمان و تقریبا تنفس و اینا دیگه کارساز نبود داد میزدم ولی خب زیاد طول نکشید دو تا زور زدم و ساعت ۶ و نیم دخترم به دنیا اومد😍
درد داشت بخیه هم خوردم ولی خوبیش این بود زیاد طول نکشید و زود این روند تموم شد🫠🫠