امروز که میبینم همه ی مامانا توی گهواره و اینستاگرام دارن از اول مهر و چالش هاشون با بچه ها میگن راستش دلم گرفت
خودم همیشه از اول مهر و مدرسه بدم میومد
خوشحال بودم که راحت شدم دیگه
ولی الان به این فک میکنم که منم چندسال دیگه همین چالشا رو با بچم خواهم داشت و حقیقتا فکرش اذیتم میکنه
خیلیا میگن فک نمیکردم انقد دلمون تنگ میشه
یا برعکس بچه ها دلتنگن و این پروسه ی تغییر براشون سخته
من میتونم احساساتمو کنترل کنم و مثل یه مامان عادی باشم که اصلا براش سخت نیست و سخت نمیگیره?
میدونم الان فک کردن بهش زوده
ولی اینو نمیدونم که وقتی بی صبرانه منتظر بودم منم بی بی چکم مثبت بشه ایا به این روزا هم فک میکردم?
واقعا نه!
این روزا که هی میگذره و جلو میره بیشتر میفهمم چقد سخته مادر بودن
چقد قبلا بی دغدغه بودم و نمیدونستم
امیدوارم خدا کمک کنه ب هممون
که نترسیم
که خوب پیش بریم...
پسرم تازه خوابش برده و من الان میتونم با خیال راحت بشینم و یه دل سیر فکر کنم!
و یکم هیجاناتمو تنظیم کنم
بهم بگید که همه چیز میتونه خیلی قشنگ تر از تصوراتم باشه
نه?


هشتگ احساسات مادرانه بدون فیلتر!!

تصویر
۱۳ پاسخ

من که خودم عاشق مدرسه بودم و لوازم تحریر، حالا پسرم 6سالشه رفت پیش دبستانی خیلی براش خوشحالم همش منتظر این روزا بودم

سلام نازنین جان. منم خیلی دلم برای مدرسه مخصوصا دو سال آخر تنگ شده. حالا من دوست دارم زودتر برسه زمان مدرسه رفتن مانی. خصوصی بهت پیام دادم گلم

اتفاقا من اونروز کتاب های دختر خواهر شوهرمو جلد میکردیم میگفتم اخی کی بشه کتاب های رایان رو جلد کنم براش چیزای فانتزی بخرم اخه خودم خیلی دوست دارم. کلی هیجانی شدم ، خواهر شوهرم گفت تا چشم به هم بزنی زود بزرگ میشن و واقعا اینجوری زیاد فک نکن فعلا از این لحظات کیف کن

قطعا همه‌چیز قشنگتره
اینا همش نگرانی‌های کاذبه چون ب وقتش خدا قشنگترینشو می‌چینه برامون.
من حقیقتا این نگرانیا رو ندارم، خودم ذوق مدرسه داشتم و دقیقااااا برعکس تو نازنین جانم این چند روز ک همش صحبت از مدرسه بود هیجان اینکه کی میرسه روزی ک برای آروکو لوازم تحریر و کتاب بخرم و لباسشو بپوشونم و بره مدرسه از الان هیجان‌زدم کرد و خوشحال.
مطمئن باش خیلی راحتتر از تصوراتت اون روز میگذره

مادر شدن حقیقتا با تصوراتی که آدم می‌کنه فرق داره خیلی
وقتی مادر میشی بعدش همه چیزت فکرت میشه بچت و قطعا بچت در هر سنی که باشه چالش های مخصوص خودش رو داره از جمله در آینده همین مدرسه رفتن
امیدوارم بتونیم از پس همه ی چالش ها بربیایم و بهترین باشیم 🥲🥹

عزیزم😊 وقتی همه چیزو بسپاری به خود خدا خدایی که وقتی جنین و تو مهر مادر پرورش میده جا تنگ و تاریک به دنیا میاره به فکرش هست من وقتی باردار شدم به فکرم بود بچه مو رو به دنیا میارم بزرگش میکنم به امید خدا خوب تربیت میکنم 🤲پای خودش وایسته چون بعد چن سال دیگه کنار من نیست از پس خودش و زندگیش بر بیاد خوش حال باش😍 با تمام سختی ها طعمه مادر بودن و میکشی سختی هاش هم لذت داره خوش بین فکر کردن انرژی مثبت داره حال دلت و زندگی تو خوب تر میکنه ی روز انقدر بزرگ میشن چشم رو هم بزاریم می‌بینیم مادر بزرگ شدیم خوب که از الان داری فکر میکنی هیچی زودی نداره چون زود میگذره روزها از الان باید آماده باشیم بدونیم پاره تنمون که یک لحظه نمیتونیم بسپاریم حتی به مادرمون تا جایی بریم باید از مون دور باشن برن دانشگاه و سربازی وبعد هم خدا میدون کجا قسمت ازدواج شون میشه باید برن خونه زندگی بسازن برا خودشون 🥰

به نظرم شما دچار افسردگی پس از زایمان شدین و هنوز بعد از یک سال خوب نشدین
زیادی فکر میکنید به همه چی
به چیزایی که هنوز اتفاق نیفتاده و خیلیاش قرار نیست هیچوقت اتفاق بیفته
در لحظه زندگی کنید

مم عاشق اون حس اول مهرم..اون ذوق مدرسه رفتن..و فکر میکنم اون شور و هیاهو توی دبستان بیشتره...وقتی فک میکنم که پسرم کلاس اولی بشه ذوق میکنم😂ولی احتمالا جنبه های مثبتشو میبینم و قطعا چالش های خودشو داره

دوتادخترم رفتن مدرسه و شوهرم سرکاره ومن با خترکوچیکه توخونه هستم تامیادبچه هاازمدرسه بیان من احساس خفگی دارم وهی منتظرم تابرگردن خونه،برامن که دخترام کمک میکردن وبچه رانگه میداشتن کاراموبکنم واقعاسخته

بااینکه دوران مدرسه زیادم بدنبود ولی اصلا اول مهردوست ندارم ولی زیاد اینوباکسی درمیون نمیزارم حسش عوض بشه. بنظرم به خود بچه هم بستگی داره چقدر مامان استرس داشته باشه

منم پسرم امسال میره کلاس اول🥰😍

من تا دوران دبستان خیلی شاد بودم ولی دوران بلوغ و فرق گذاری های که میدیدم سخت بود و درس ها سختتر

من عاشق مدرسه بود و هستم چقد با ذوق میرفتم مدرسه واقعا دلم تنگ. شده بی صبرانه منتظرم مبین بزرگ شه بره مدرسه و دانشگاه😢

سوال های مرتبط

مامان دیار مامان دیار ۱۲ ماهگی
سلام مامان ها
یه درد دل دارم
شما هم نظرتون و تجربتون رو بگید لطفا🙏

من و شوهرم بعد از ۸ سال تصمیم‌ به بچه دار شدن گرفتیم
و تمام این دوران یعتی نامزدی تا الان یعتی این ده سال رو عااااااااشق هم بودیم خیلی خیلی به هم وابسته بودیم و بی نهایت عاشق هم بودیم

همیشه می‌شنیدم که همه میگن بچه که بیاد خیلی از روابط زن و شوهرها تغییر میکنه و حتی به مشکل میخورن ، ولی من همیشه میگفتم ما اینجور نمیشیم چون واقعا عاشق هم بودیم و خیلی کم حرفمون میشد

ولی الان بع از یک سال که از به دنیا اومدن دیار میگذره من از همون ماه اول تولد دیار احساس کردم که رابطمون مثل قبل نیست دیگه
خیلی ناراحتم برای این موضوع
یعتی حتی خودم هم راستش حس میکنم که احساس قبل رو ندارم
تمام زندگی هر دومون شده دیار فقط

نمیگیم الان همدیگرو دوست نداریم ها ، ولی تو قبلا ما معروف بودیم تو فامیل اینقدر عاشق هم بودیم ولی الان احساس میکنم معمولی شدیم
حتی بیشتر دعوامون میشه تو این یک سال و حتی قهر کردن هامون هم طولانی تر شده

مثلا من اگر قبلا باهاش قهر میکردم اصلااااا طاقت نمیوردم و عین مرغ سر کنده میشدم
ولی الان راستش هی پیش خودم میگم ولش کن بابا خو قهر کنه
😑😑😑

شما تجربتون چیه بعد از بچه دار شدن تغییر کردین؟ ؟
مامان dayan مامان dayan ۱۴ ماهگی
سلام مامانا
می‌خوام امروز بهتون یه کتاب معرفی کنم که خواندنش برای همه مامانا واجبه
یه کتاب که کلا ۶۷ـ۶۸ صفحه است پس وقت نداشتن رو بهونه نکنید
🔴کتاب مادر خوب مادر بد🔴

توی این کتاب از احساسات مادر ها گفته اینکه گاهی مادر هم می‌تونه خشمگین بشه و مادر کامل و بی نقص در دنیای بشر اصلا امکان پذیر نیست همون‌جوری که بچه ی بی نقص امکان پذیر نیست
اما ما باید آگاهی پیدا کنیم و بپذیریم که چه خودمون چه بچه ی ما می‌تونه کامل نباشه
تلاش کلی از مامانا برای مادر خوب بودن عصبی نشدن و تمام کامل بودن باعث میشه که مضطرب و نا آروم و سرشار از احساس گناه باشن و ما ناخواسته این حجم از انرژی منفیی که ب خودمون داریم وارد ارتباط با بچمون میکنیم و آخر هم طلبکارانه میگیم من بخاطر تو از همه چیز گذشتم من بخاطر تو اینکار و اونکار رو کردم و....
نتیجه این میشه حس سرخوردگی کودک که به مادرش بدهکاره .


خود من بخاطر دایان شغلم و ورزش حرفه ایم رو رها کردم ولی ب دنیا اومدن دایان بخاطر انتخاب من بوده گاهی روزا واقعا منم کلافه هستم
حتی شده احساس کردم که کاش دایان دو سه ساعت نباشه تا آرامش پیدا کنم همه ما انسانیم گاهی کم میاریم گاهی خستگی و بی خوابی و سرپا موندن زیاد باعث میشه بی حوصله باشیم با بچمون بازی نکنیم حتی ممکنه داد بزنیم سرش(لطفا نکنید اینکارو) با خودمون مهربونتر باشیم ما همه داریم تلاش میکنیم که بچه هامون رو سالم تربیت کنیم
هر کس به وسعت خودش و با دیدگاه خودش
هیچکس از اونیکی مادر بهتری نیست
مامان ایرمان👶🏻 مامان ایرمان👶🏻 ۱۴ ماهگی
بچه داری چقدررر استرس به ادم وارد میکنه
از همه نوعش...
من همش از دو سه سالگی میترسیدم که میگن بچه ها لجباز میشن و بهونه گیر
اما والا پسر من همین الان اینطوریه
من واقعا خستم
دلم میخواد چشامو ببندم چند روز هیچ کس باهام کاری نداشته باشه
اگرچه میدونم در اون حالتم باز فکرم پیش بچمه
از وقتی که بچه دار شدیم خیلی وقتا با همسرم به مشکل خوردم
سر اینکه نیستش
که نمیتونه تو سختیا کنارم باشه و من همش دست تنهام
که بهش میگم درکم نمیکنی
هیچ وقت و حوصله ای نداریم که کنارهم باشیم
همش شده بچه...
چون خیلی عزیزه برامون ولی چقد ما رابطمون سر بچه یه جاهایی به مشکل خورده
چقد توی این یک سال باهم بحثمون شد ما که قبلش واقعا اینطوری نبودیم
انتظارات و توقعات و خستگی و تفاوتامون توی رفتار با بچه و و و و...
😢😢
کم اوردم حقیقتا
حس ناکافی بودن...
مامانم اینام از یه طرف با انتظارا و رفتاراشون تحت فشارم میزارن
هیچ وقت اندازه ی این روزا خستگی جسمی و روحی رو باهم و تا این حد تجربه نکرده بودم
میترسم از اینده
فقط از خدا میخوام کمکم کنه که بتونم سربلند باشم و این روزا برام بهتر بگذره
و مادر خوبی باشم براش