۸ پاسخ

دقیقا مثل زایمان اول من قشنگ واسم تجدید خاطره کردی گمون کنم این یکی هم قرار نیس منو درد بگیره خدا خودش کمکم کنه واسم دعا کنید که راحت زایمان کنم هر کی دید پیاممو ممنون

🤣🤣🤣🤣

اوخی

بسلامتی مبارک باشه

کیسه آب پاره کردن درد داشت ؟ یا چیزی نفهمیدی

ای جانمممم😍😍شیردادننن😍😍😍

الهیییی عزیزم برو به جوجه ات برس گشنه نمونه 😍😍😍

کشتی مارو😂

سوال های مرتبط

مامان دلارا❤️🌱 مامان دلارا❤️🌱 ۲ ماهگی
مامان پناه مامان پناه ۸ ماهگی
تجربه زایمان :
پارت سه :
ساعت سه بستری شدم و دردام رسیده بود ب سه دقیقه یکبار
(سه دقیقه اروم بودم یک دقیقه درد )
دردام هم طوری بود ک تو مقعدم و رحمم همزمان درد میگرفت
و وقتی هم دردم میگرفت ایت الکرسی میخوندم و صلوات یک وقتا هم ک دردم شدید تر بود ب خودم دلداری میدادم میگفتم تا شصت بشماری دردت تمومه
و همونجور هم بود اصلا هم جیغ نمیزدم و داد و هوار نمیکشیدم
ساعتا چهار . نیم بود ک حس مدفوع داشتم و خود ب خود زور میزدم و دست خودم نبود ک ماما اومد معاینه کرد تا معاینه کرد ب پرستار گفت زنگ بزن دکتر بیاد و خودشم شروع کرد وسایل زایمان و اماده کرد اولش میگفت زور بزن بلد نبودم همراه زور جیغ میزدم یکی دوتا جیغ ک زدم افتادم رو روال یک نفس عمیق میکشیدم یک زور میزدم و جیغ نمیزدم ک بچه بدنیا اومد و حتی دکترم نرسید
با اینکه دکترم کمتر از ده دقیقه خودشو رسوند ولی من زایمان کرده بودم ماما خیلی ازم راضی بود میگفت خیلی زایمان خوبی داشته لگنش کاملا اماده بوده ک دکترم گفت لگنش بخاطر ورزشایی انجام داده اماده بوده
ولی سر بخیه هام اذیت شدم چون بیحسی پریده بود
سه تا بخیه از بیرون خورده بودم دیگه داخل نمیدونم
مامان پناه💓💙 مامان پناه💓💙 هفته بیست‌ونهم بارداری
سلام اومدم ک‌ زایمانم را تعریف کنم هفته ۳۹ و ۳ روزم بود زیر دلم درد میکرد و کمرم ترشح شفاف ام زیاد داشتم روز اول تحمل کردم ولی روز دوم نگران شدم آخه بچه خودشو سفت کرده بود و تکوناش کم شده بود ساعت ۱۰ صب رفتم زایشگا و بستری شدم و دهانه رحمم ۲ بود و کم کم سوزن فشار زدن و هی استراحت میدادن ک ۱۲ شب شد قط کردن ک صب زود شروع کنن ک من دردام بیشتر شد و تا صب رو توپ ورزش کردم و راه رفتم ک صب زود سوزن فشار زدن و ب ۴ سانت ک رسید ماما همراهم اومد دردام شدید شده بود ماما ام هی بم ورزش میداد ک بچه بیاد تو لگن و دهانه رحمم پیشرفت کنه داشتم مرگو جلو چشام می‌دیدم خیلی سخت بود تو اوج درد باید ورزش میکردم و نفس عمیق و ب ۶ سانت و ذسیدم کیسه ابو پاره کردن ک دوباره دهانه رحم ۵ شد و من خودمو باختم ک چرت بعد کلی تلاش از ۶ رسید ب ۵‌ ک ماما گف ن الان زود پیشرفت می‌کنه و بازم ماساژ شروع شد از درد داشتم میمردم انقد التماس کردم ک من دیگ نمیتونم منو سزارین کنین 😭😭 و هی بم زور میومد ک ماما نمیزاشت زور بزنم میگف الان وقتش نیس دهانه رحمت ورم می‌کنه زایمانت سخت تر میشه و خیلی سخت میشد کنترل کرد ک دیگ وقتی ب ۸ سانت رسیدم دیگ نگف زور نزن و هی زور میزدم هی تشویقم میکردن ک خوبه موها سر نی نی داره معلوم میشه چن تا دیگ زور بزنی میبریمت رو تخت زایمان منم هی انرژی می‌گرفتم و هی زور میزدم دیگ بدنم ب لرز افتاده بود ک بلند شدم رفتم سر تخت زایمان و با چن تا زور محکم نی نی ب دنیا اومد و دردا برام بی معنی شد🥹🥹🥹♥️ انشالا همگی بسلامتی فارغ بشن بماند یادگاری ۱۳/1/1402
آواتار مامان عشق کوچولو مامان عشق کوچولو عشق کوچولو هفته هفتم بارداری
😍😍😍😍 من پرستارم ، لحظه ی بدنیا اومدن نوزاد یکی از ... ادامه پاسخ
مامان طاها مامان طاها ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من
پارت 5
دیگه دوبازه تو اتاق زایمان نوار قلب و فشار خون ازم. گرفتن بعد اون رفتم رو توپ و هی بالا پایین میرفتم تو دردا استپ. میکردم ک. میگفت ن تو دردا اصلیه ی چندتا حرکتم از کلاس زاسمانایی ک رفته بودم بلد بودم اومدم بزنم گفت توپ بیشتر جداب میده خلاصه ک من هی دردام بیشتر. میشد و هی حس دستشویی داشتم اومد ممو معاینه کزد گفت شدی 6و7 بازم باورم نشد دوباره ی 1ساعتس گذاشته بود و دردام شدید شد ی ماما دیگه اومد گفت این ک هنوز 4مونده خلاصه دنیا تو چشم مم تیره و تار شد ک با این دردا چرا پیشرفتی ندارم هی بهم میگفت ن تو روندت خوبه برای زاسمان اولی ما ادم بوده 3روز درد میکشده من دیگه بدترم میشد و از اونورم دردام بیشتر و حس دستشویی ک تا دستشویی نمیکشیدم میگفت اشکال نداره همونجا کارتو کن خلاصه دوباره 1ساعتی گذشت ی من دیگه خیلی
داد میزدم. و. میگفتم حس زوور دارممم یهو ی ماما اومد منو معاینه کنه گفت اینکه فول شده دیگه یهو هول شدن چون توقعع نداشتن اخه من تو دردام این اخریا خیلی زور میزدم کلا حس زور داشتم با اینکه دهانم 4بود و. زورم میزدم ک فک. کنم همین باعث شد یهو
فول شم خلاصه زودی و علتیم ک اومدن منو قبل اینکه بفهمن فول شدم. معاینه کنم چون اومد ضربان قلب نینیو بگیره من از بس داد میزدم ضریانش اومده بود پایین ب من فقط میگفتن داد نزن بچت یچیزیش میشه زودی اکسیژن وصل کرن بهم تا دردام اروم میشد تند تند نفس عمیق میکشدم ک ضربانش از زیر 100میومد رو 140 ولی با داد من باز کم میشد برای همین باز منو معاینه کزدن و دیدن فول شدم خلاصه ب من میگفتن فقط زور بزن مم 2تا زور زدم بچه نصف سرش اومد یهو با اینکه من حس زور داشتم و بچه نیمه اومده بود
مامان ساحل مامان ساحل ۲ ماهگی
مامان نفسی مامان نفسی ۱ ماهگی
پارت اخر

و اما رفتیم رو تخت زایمان برام سرم وصل کردن برام امپول فشار زدن درد های خیلی زیاد امد سمتم ولی دیگ من جونی نداشتم چون دوست روز نخوابیده بودم غذا درست حسابی نخورده بودم تنها چیزی که میخاستم فقط اب بود هی بهشون میگفتم اب بدید چون گلوم کاملا خشک شده بود
تقریبا ساعت 2شذ معاینم کردن گفتن رحمت 10سانت بازسر بچه پیداست فقط زور بزن خانم و من دیگ نمیتونستم زور بزنم از اینورم کیسه اب پاره کرده بودن بچه خشک شده بود دیگ هی بهم میگفتن خانم بچت داره خفه میشه زور بزن و هی من نمیتونستم زور بزنم دیگ خود دکتر به ماما گفت شکمش فشاره بده بچه رو هل بده سمت پایین تا خفه نشه خود ماما بچه رو به سمت پایین هل داد و خیلی پاره پورم کردن دوتا زور زدم و نفسم به دنیا امد وقتی دیدمش کل دردهام فراموش کردم انگار ن انگار این همه درد داشتم همه رو فراموش کردم خداروشکر نفسم به دنیا امد ولی بعدش خیلی خیلی خیلی بخیه خوردم که تا 1ماع من هنوز درد بخیه دارم اما خداروشکر الان خوبم دخترم خوبه همه چی هم میگذره.

اینم از زایمانم در تاریخ 1403/7/15
مامان ویانا مامان ویانا ۱۳ ماهگی
سلام
تجربه زایمان صدبار نوشتم ولی هی میزد خطا ک زیاده کمش کن
خلاصه میکنم
چهل یک هفته بستری شدم ساعت ۱۰:۳۰ صبح با کمی درد ساعت ۱۲ آمپول فشار زدن بهم ساعت ۱۳:۳۰ کیسه آب پاره شد از ساعت ۱۴:۰۰تا ۱۹:۰۰ هم درد داشتم هی بیشتر بیشتر میشد تو طول این درد هام فقط با توپ ورزش کردم و ی عالمه دوش آب گرم گرفتم ساعت ۱۹:۰۰ بدنم ۹ سانت شده بود ک رفتم دوباره دوش آب گرم گرفتم اومدم بیرون ۱۹:۲۰ بود nst وصل کردن دیدم نمیتونم تحمل کردم هی بهم زور دست میداد ک زور بزنم داد زدم ماما اومد معاینه کرد گفت دیگ سرش اینجاست ببرین اتاق زایمان بردن اتاق زایمان اصلا داد نزدم اولش ی بار داد زدم ولی دردم بیشتر میکرد برای همین صدامو تو سینه حبس کردم فقط زور زدم خلاصه با چهار تا زور درست حسابی ویانای من اومد بیرون خیلی درد داشتم خیلی اگ برگردم عقب طبیعی انتخاب نمیکنم 🤣😐 قشنگ پاره شدم 🤣ی عالمه بخیه خوردم نمیتونم بشینم
۱۹:۳۰ رفتم اتاق زایمان ساعت ۱۹:۵۰ ویانا ب دنیا اومد با وزن ۳۷۳۰
سوالی داشتین بپرسید 🙏🙂
آواتار مامان ریحان‍ِ🌿❣️ مامان ریحان‍ِ🌿❣️ ریحان‍ِ🌿❣️ ۱۱ ماهگی
یا حضرت عباس😂🤧
من که انتخابم سزارینه اگه این دکترا ... ادامه پاسخ
مامان هیراد مامان هیراد ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۲
اونجا ک رسیدم سریع معاینه کردن مردم تا معاینه کرد گفتن سه سانت بازی بعد نوار قلب بچه رو گرفت درد خیلی داشتم بردنم تو اتاق زایمان بهم سرم زدن دست پامو ماساژ میدادن منم بدجور درد میکشیدم گفتن پاشو ورزش کن رفتم رو توپ پریدم ک دردم اروم شه و هی استفراغ میکردم ساعت ۱ نیم شد سه تا دانشجو اومدم معاینه کردن با هر معاینه مرده و زنده میشدم و هی خون میرفت ازم شدم ۸ سانت گفت پاشو اماده شو برا زایمان بچه سرش اومد
منم اومدم هی زور میزدم اما ن فایده نداشت نمیتونستم دیگه زور بزنم نفسم گرفت بهم ماسک اکسیژن زدن تا میتونستم زور میزدم ی خانومی اومد افتاد رو شکمم یهو بچه اومد ساعت ۲ بود ولی جفتم در نیومد دست کردن داخلم و شکمم رو زور میزدن تا جفت بیاد یهو جفت اوند ولی تیک تیک شد تو دلم و خونریزی کردم رحمم پاره شد ۷ تا کیشه خوم پر کردم آتومیم رحم کردم کاری از دستشون بر نیومد نمیتونستن خون ریزی رو قط کنن زنگ زدم دکتر اومد بالا سرم گفت سریه باید عمل شه
مامان میران مامان میران ۱ ماهگی
زایمان پارت سوم
مامانمو از اتاق بیرون کردن منو گذاشتن رو تخت زایمان گفتن زور بزن خیلی عالی پیش داری میری سر بچت مشخص شده بود دوسه تا زور بزن جیغ نکشی به دنیا میاد
من همش از بریدن واژن ترس داشتم تو زایمان طبیعی 😑انقدری که قدرت زور بالا بود درد داشتم اصلا برش اونو متوجه نشدم حتی بی حسی هم نزده بودن برام دو سه تا زور از ته دلم زدم سر پسرم اومد بیرون هی گفتن نفس بگیر زور بزن که کل بدنش اومد اون لحظه انگار روح از بدنت خارج میشه حس ازادی نمیدونم چجوری بگم ولی حس خوبی بود با تموم درداش 🥺
خلاصه از زمانی که دردم گرفت برای زایمان کلا دوساعت درد کشیدم تا دهانه رحمم باز بشه ۱۰ دقیقه هم خود بچم بیرون اومدنش طول کشید از زایمانم خیلی راضی بودم پرستارا و دکترای خوبی بودن نزاشتن برای اولین بار خاطره بد برام به جا بمونه 🫠
اینم تجربه من شاید به دردتون بخوره حین زایمان فقط جیغ نکشین اصلا تاثیری نداره تا میتونید زور بزنیدو نفس های عمیق بکشین
انشالله که همتون خوش زایمان باشید❤️