۱۱ پاسخ

دقیقا میفهمم چی میگی پسر منم ابنجوره
همش میخاد ببرمش بیرون بغل هیچکس نمیره
ی وضع مزخرفی داریم...
این اضطراب جدایی تموم بشع من باید جشن بگیرم😐

منم با بچه بغل،کمر داغون،ظرف میشورم،جارو میکشم،غذا میپزم،همه چی همه جا چسبیده بهم،ولی کاملا طبیعیه،تا ۲ سالگی ترس از دست دادن دارن بچه ها،عزیزم به این فکر کن شما یه خاطره کوتاهی از دخترت هستی،پس روی خودت کار کن،من کاملا درکت میکنم،حق داری چون خودمم همینجورم ولی کنترل میکنم،سعی میکنم بهترین رفتار رو داشته باشم تا اونجایی که بتونم

همشون اون طورن بازی دو دقیقه می کنه بعد میره دنباله خراب کاری ریختو پاش

پسرمنم دقیقا همین شکلیه دیگه خسته شدم اخه چی بازی کنم حوصله ندارم اصلا

دقیقا مثل پسر من همش چسبیده بهم دیونم کرده بردم بهداشت وزنش کنه چسبیده بود ب من نمیرفت رو وزنه

دختر شش سالم دلش میخاد طبقه پایین بخابه ولی من از ناراحتی دارم دق میکنم پیش پدرشوهرم مادرشوهرم

همه همینن

پسر منم تمینطوره .دیگه بازی نمی کنبم بجایش اشپزی و اتو مشی رو با هم انجام میدیم اتفاقا دوست دارن

دختر کن همش با منه بازی نمیکنه اصلا

بچه تا دوسالگی نمیتونه تنهایی بازی کنه عزیزم

درکت میکنم منم همینم یدونه استکان نمیتونم بشورم غذا هم بخام بپزم باید بغلم باشع دسشویی میاد تو تنها نمیتونم برم
حالا جالب اینه خونه خودمون اینطوریه خونه کسی بریم میره برا خودش

سوال های مرتبط