۱۴ پاسخ

ی دونه دارم فعلااصلابهش فکرنمیکنم عقیده ام اینکه بچه آوردن که مسئله نیس مهم اینکه بتونی هم ازنظر مالی وعاطفی بین همه بچهات مساوات رعایت کنی چون هرکدومشون جایگاه خودشون دارن

خداروشکر عزیزم من سه تا دو تا پسر یه دختر دارم خیلی خوشحالم ولی از یکطرف برا دخترم ناراحتم خواهر نداره ولی واقعا دیگه‌توانشو ندارم خدا همینارو برام حفظ کنه وخوشبخت وعاقبت به خیر بشن

ایول روحیه ایول جربزه.من ک همین یدونه بسه فکر دومی کابوسه برام عمرا دوباره تکرار کنم از نوزادی یکی دیگ بزرگ کنم دوباره این روزای سخت و کسل کننده کلی کارتراشی تکرار بشه.

من دوتا دارم.الانم سومی رو باردارم و اگه خدا بخواد دیگه اصن قصد ندارم که بچه بیارم اختلاف پسرم و دخترم ۳ سال و دوماه و این تودلی هم به دنیا بیاد با دخترم اختلافشون ۲سالو نیمه😂😂

ده سال زیاده

من دوتا دختر دارم با تفاوت دوسال نیم خیلی خوبن باهم لذت میبرم از دیدن شون باهم

من یدونه دارم فقط درصورتی ک مهاجرت کنیم یکی دیگه میارم وگرنه همین یکی کافیه

من یدونه دارم اگه خونه داربشم یکی دیگه میارم نشم نمیارم

من دوتا دارم دیگه کافیه

منم یدونه دارم
احتمالا چندسال دیگه ی دونه دیگه بیارم


بنظرم دوتا کافیه

منم یکی دارم
دوس دارم چندسال بعد که هم فرحان بزرگ شه و هم شرایط خوب شد یکی بیارم😁🥹دوس دارم دومی دختر شه

من ۳ تا دارم و کافیه
تا ۱۰ سال دیگه هم شما بخوای بیاری بیشتر اذیت میشی
تا اختلاف سنی شون کم بیاری بهتره

۱دونه دارم 🥰🥰🥰🥰

من دوتا
دوس دارم ۲۷سالگی دوقلو بیارم ولی تو خودم نمی‌بینم ک بیارم تا اون موقع ببینم خدا چی میخاد

سوال های مرتبط

مامان ادیب کوچولو مامان ادیب کوچولو ۲ سالگی
در روزگاری که جوانِ جاهلی بیش نبودم😁
هر خانواده ای رو که میدیدم تک فرزنده، واسم قابل هضم نبود!
میگفتم چطوری وقتی خودشون خواهر و برادر داشتن، این نعمت رو از بچه‌شون دریغ میکنن!؟
واسم همیشه سوال بود که چی میشه یه خانواده تصمیم میگیره تک فرزند باشه!!!؟؟؟
(که ای کاش واسم سوال نمیشد و قضاوت نمیکردم) 😑
قبل از بارداری با همسرم تصمیم گرفتیم دو تا بچه داشته باشیم و اونم پشت سر هم!
یعنی خودم میخواستم تفاوت سنی شون کم باشه و مثل جمله ی معروفِ "دوتایی با هم بزرگ میشن" بشه،
که نشد!!!
همیشه فالِ نخ و حلقه که واسه من میگرفتن، یدونه بچه نشون میداد اما من قهقهه میزدم از خنده که بابا چرت و پرته من دو تا بچه میخوام😂😂
امااااااا..
تصور من از بچه چیزِ دیگری بود😁 یعنی هر چی فکر میکردم.. کاملا برعکس شد! و این بازیِ روزگاره که میخواد قدرتشو به رخت بکشه😞
چرا من یادم نمیره سختیای بارداری و زایمانِ وحشتناکمو درد شیردهیو رفلاکسو اضطراب جدایی شدید و حرف و حدیثایی که بچت فلانهو بیساره ُ... وَ وَ وَ😵‍💫
تا دست و دلم نلرزه واسه بچه ی بعدی😞
با اینکه خیلی جسورم اما این مورد رو اصلا اصلا جرأتش رو ندارم😞
اگر اینایی که گفتم یادم میرفت یا شبیه به تصوراتم میبود.. الان باید اسممو تغییر میدادم
مینوشتم مامان ادیب و هسته خرما🥲
سهم من این نبود.. دلم بازم بچه میخواست🥲💔
اگر روزی خدا خواست و سورپرایزم کرد
خیلی خوشحال میشم چون به خدای خودم کاملا ایمان دارم و من در برابرِ تمام سختی‌های احتمالی تسلیمم🙏🏻🩵
اما اصلا به خواست خودم مطمئن نیستم که بدونم میتونم از پس سختی های احتمالی بر بیام یا نه
چون من از آینده ناآگاهم
و تنها خداست که میداند💙
مامان هامین مامان هامین ۲ سالگی
سلام مامانا ،یکم درد و دل داشتم
من مامان دوتا پسر کوچولم پسر کوچولوی من الان یک سال و ده ماهشه خیلی روزهای سختی رو گذروندم الان که بچه هام بزرگتر شدن خیلی خیلی بی حوصله و عصبی شدم ،احساس کم بودن میکنم به حال مادرهایی که یک بچه دارن غبطه میخورم ناشکری نمیکنم عاشق بچه هامم ولی خب همیشه تو جمع ها و جاهایی که میرم من نمیتونم به دوتاشون برسم هم خودم و هم بچه هام سردرگمیم
احساس میکنم صبر و همه آرامشم رو برای همیشه از دست دادم از اون دختر اروم و صبور و مهربون هیچی نمونده انقدر که پسر بزرگم کولیک داشت و رفلاکس پنهان و تا هفت ماه همش گریه بعدش هم که لج و اعصاب خوردی بعدش هم ناخواسته باردار شدم یه بارداری سخت و پر از استرس چند روز قبل از زایمانم یکی از نزدیکام فوت شد و ووووو خیلی داستانهایی که پسر دومم داشتم
خیلی قوی بودم یه تنه و دست تنها بچه هام رو تا اینجا رسوندم ولی الان دیگه بریدم خیلی خسته ام بیشتر بخاطر اینکه نمیتونم مادر همراه و خوشحالی برای پسرام باشم ناراحتم ،دعواشون میکنم خودم بیشتر از اونا گریه میکنم و داغون مییشم ولی نمیتونم رو اعصابم کنترل داشته باشم چند جلسه تراپی هم رفتم ولی بخدا وقت اونم‌نداشتم و اصلا بهتر نشدم
ترو خدا تا وقتی از ارامش اعصابتون مطمئن نشدین بچه دوم‌نیارین چون واقعا از دنیا و همه چیزای مورد علاقتون که دور میشید هیچ یه مادر افسرده هم میشین