خب من اومدم با تجربه زایمان (سزارین)✨
من آدمی بودم به شدت ترسو از یه آمپول ساده میترسیدم🫠
زایمانمم یهویی شد یعنی ساعت ۱۲ شب قبلش دکترم بهم گفت فردا بیا برای زایمان
صبح ساعت هشتو ربع رسیدم بیمارستان. کارای بستریمو خیلی زود انجام دادیم طوری که ساعت دهو بیست دقیقه اینطورا بود بردنم اتاق عمل. (البته اینکه دکترم سرعت عمل خیلی خوبی داشت بی تاثیر نبود نذاشت چندین ساعت استرس بکشم واقعا دمش گرم)
قبلش استرس سوندو داشتم ولی باید بگم اصلا دردی نداره فقط در حد چندثانیه سوزش بعدش اوکی میشه. تو اتاق عمل دکتر بیهوشی اومد اسپاینال تزریق کنه من خودمو خیلی منقبض کرده بودم از ترس همین باعث شد یکم دردم بگیره. بعد بی حسی دراز کشیدم سریع پرده رو کشیدن روم. خلاصه که دخترم ساعت ۱۰:۵۵ دقیقه به دنیا اومد💕
نگم از اون لحظه و حسی که داشتم...واقعا قابل توصیف نیست از خدا میخوان هرکی آرزوشو داره تجربه کنه این حس قشنگو✨
کلی اشک ریختم دخترمو اوردن بغلم کلی بوسش کردم😌
یه ساعت ریکاوری بودم بعدش بردنم بخش
ماساژ رحمی هم تو بی حسی و اتاق عمل برام انجام دادن که من هیچی نفهمیدم (خیلی استرس اینم داشتم🥴)
یه خوبی که بی حسی از کمر داره اینه که دردت آروم آروم شروع میشه با کم شدن بی حسی. من پمپ درد گرفتم و راضی بودم. پنج شیش ساعت بعد رفتن بی حسی درد داشتم بعدش کم کم بهتر شد. آخر شبم سوندو برداشتن و بلندم کردن که راه برم.اولین بار راه رفتن دردناکه یکم بعدش بهتر میشه..
خلاصه همه این سختیا با بغل کردن نی‌نی کامل فراموش میشه جوری که هزاران بار دلت میخواد به اون روز برگردی🥰 شیرین ترین و زیبا ترین خاطره از اون روز برام به یادگار مونده🥲🩷

تصویر
۸ پاسخ

بسلامتی مبارک باشه

خدایا یعنی میشه یه روز من اینارو بنویسم دیگه واقعا خسته ی خستم

خوش قدم باشه عزیزم

مبارک باشه عزیزم زیرسایه ی پدرو مادر

بوووف

قدم نو رسیدت مبارک منم اینجوری بود پنج رفتم بیمارستان تا شیش هی تو زایشگاه بودم که هی مگفتن زایمان بشه یا نه شد شیش نیم تصمیم نهایی گرفتن تا هفت بستری انجام دادن هفت ربع رفتم اتاق عمل هشت ربع اومدم بیرون داخل بخش

پمپ دردو باید خودمون بخریم یا اجاره کنیم یا خود بیمارستان میده

مبارکت باشه عزیزم💚

سوال های مرتبط

مامان دنیز مامان دنیز ۲ ماهگی
#تجربه سزارین پارت ۲
حالت تهوع شدید هم گرفته بودم ولی فقط حسشو داشتم بالا نمی اوردم بعد چند دقیقه دیگه صدای گریه بچه رو شنیدم اونموقع بود که انگار کل دنیارو بهم دادن و نا خودآگاه اشکام میریخت🥹بعدش تمیزش کردن و نشونم دادن و دیگه بردنش و بخیه هامم که دکتر زد تموم شد بردنم ریکاوری که نیم ساعت اونجا بودم که سردم نبود اما لرز داشتم تا نیم ساعت که بردنم تو اتاق و من پمپ درد هم خاستم که برام از اتاق عمل گذاشتن جابجام که کردن اومدم تو اتاق اصلا حرف نزدم و زیر سرم هیچی نگذاشتم چون اگه اینکارو نمیکردم بعدش سردرد شدید میگرفتی که خداروشکر من نداشتم
کم کم اثر بی حسی از بدنت میره ولی تا موقعی که بره یه حس عجیبی داشتم دوس داشتم همش پاهام سریع تکون بخوره
خلاصه اولی بود که دردم شروع شه سریع پمپ درد رو فشار میدادم حتما حتما پمپ درد بگیرین که خیلییی خوبه من فقط کل دردم تو این بازه زمانی یک روز بیمارستان اندازه درد پریودی بود راه رفتنش هم انچنان سخت نبود برام چون کم کم شروع کردم به بلند شدن نیم ساعتی طول کشید تا اروم بلندشدم دیگه خوب بود شما هم همینکار کنید حتما
مامان امیرعلی 🧸❤ مامان امیرعلی 🧸❤ ۲ ماهگی
🔶️ تجربه من از زایمان سزارین🔶️ (۲)


برای سزارین بعد از اینکه آماده ام کردن، اول از همه متخصص بیهوشی برام بی حسی تو کمر زد که اصلا نفهمیدم. خیلی خوب بود و کم کم پاهام شروع کرد به گز گز کردن و بعد از ده دقیقه کلا هیچ حسی نداشتم. بعد از بی حسی برام سوند رو گذاشتن که اونم طبیعتا درد نداشت. حتما بگید بعد از بی حسی براتون سوند بزنن که اینجوری خیلی بهتره. بعد یه پرده کشیدن جلوم و دکترم اومد و شروع کرد. در کمترین زمان ممکن بچه بیرون اومد و صدای گریه اش رو شنیدم که حس فوق العاده ای بود. فک کردم دقیقا همون لحظه میارنش پیشم اما اول بردنش کمی تمیزش کردن و یه سری کارارو انجام دادن (که من نمیدیدم) بعد سه چهار دقیقه آوردنش گذاشتن رو صورتم. میخواستم بمیرم براش انقدر که جیگر بود 🥰❤
بعد شروع کردن به بخیه زدن. درواقع اصل عمل سزارین همون بخیه زدن لایه هاست. که حدودا ۲۰ دقیقه شاید طول کشید ... انقدر از دکترم راضی بودم که حد نداره. واقعا دکتر مهربون و حرفه ای ودرجه یک بودن. هم در دوران بارداری هم برای عمل سزارین من واقعا راضی بودم ازشون. بعد که تموم شد منو بردن قسمت ریکاوری و چون بیمارستان خیلی شلوغ بود، حدودا ۳ ۴ ساعت تو ریکاوری بودم. مدام وضعیتم چک میشد و کم کم حس پاهام برگشت. بدترین قسمت فشار دادن شکم (چک کردن خونریزی و وضعیت رحم) بود که ۳ بار انجام شد. بار اول چون هنوز بی حس بودم اصلا نفهمیدم. اما دوبار بعدی خیلیییی دردناک بود. بدترین قسمت برای من همین فشار دادن شکم بود.
مامان ماهلین مامان ماهلین ۱ ماهگی
سلام خانما خوب اومدم از تجربه زایمان سزارین ام بگم
دکتر من ۱ هفته قبل نامه بستری مو داد بعدم رفتم یدونه آزمایش دادم و رفتم پیش مشاور دکتر بیهوشی
من ۲۱ بهمن روز یکشنبه ساعت ۸ صبح رفتم بیمارستان
اونجا کاری بستری مو انجام دادم
و بعدم بیمارستان ولیعصر تبریز زایمان کردم
و بعد بهم گفته بودن از ۱۲ شب چیزی نخورم و بعد رفتم اتاقم اونجا اومدن برام سوند گذاشتن گذاشتن سوند اولش یکم درد داشت بعدش اومدن و منو بردن اتاق عمل ساعت ۱۰ بود که رفتم اتاق عمل و بعدش از آمپول بی حسی از کمر زدن که من هیچ دردی احساس نکردم بعدش پاهام که گرم شد زود شروع کردن واسه برش من حین عمل که حالت تهوع دست داد برام آمپول زدن و عمل شروع کردن و چند ثانیه بعد دختر قشنگم به دنیا اومد اون پاک کردن گذاشتن روی سینه ام و بعدش بخیه هارو زدن و یه ساعت بردن ریکاوری بعدش رفتم اتاقم درد داشتم برام شیاف گذاشتن بعدش چند ساعت بعد اومدن سوند در آوردن کمک کردن راه رفتم فقط اولین راه رفتن خیلی سخت ولی بعدش کم کم خودت می تونی راه بری و بعدش چند ساعت خودشون میان بهت سر میزنن و اگه درد داشتی خودشون شیاف میزارن برات اگه راه برین کم کم خیلی راحت میشه براتون و در کل بگم که اونجوری که میگن سزارین سخت نیست و بعد ۶ ساعت اومدن به من گفتن مایعات بخورم فقط یک روز اول سخت برات که اونم با شیاف می تونی درد تحمل کن و بعد از اینکه رفتین دستشویی بزرگ میگن که بهتون می تونید همه چیز بخورید و در کل که سزارین خیلی راحت تر از زایمان طبیعی است
مامان totfrngi🍓 مامان totfrngi🍓 ۱ ماهگی
تجربه من از سزارین البته بدن تا بدن فرق داره و ممکنه واسه همه یکی نباشه
من دیروز کارای پذیرشم رو انجام دادم و گفتن امروز ساعت ۶ صبح بیا بیمارستان
وقتی رفتم همه چیز واسه حضور من اماده بود از تخت و سرم بگیر تا ...
خب لباس پوشیدم و بهم لاین وصل کردن و یه نیم ساعت بعدش هم بردنم اتاق عمل، اول صبح همه سرحال بودن و واقعا محیط خیلی خوبی بود و هرکدوم وظیفه خودشون رو انجام میدادن منو اماده کردن و حدود ۴۰ دقیقه بعد دکترم اومد با اومدن دکترم، دکتر بیهوشی کار خودشو شروع کرد چون از قبل صحبت کرده بودیم من تصمیم داشتم بی حس شم
امپول بی حسی حتی اندازه لاین سرم هم درد نداشت فورا بعد از زدن امپول پاهام شروع به سنگین شدن کرد و دکترم هم توی بی حسی سوند رو برام وصل کرد که اصلا متوجه نشدم
بعدش هم که از بی حسی من مطمعن شدن کارو شروع کردن که من اصلااا متوجه نشدم و وقتی دکترم گفت مبارکه متوجه شدم بچه رو در اوردن و بعدش صدای گریه بچه ام اومد و بردن تمیزش کردن توی این حین دکتر بیهوشی از مراحل تمیز کردن دخترم و در اودن جفت از رحم و خودم فیلم گرفت که بعد از پایان عملم برام فرستادش
دخترم رو لباس پوشوندن و اوردن چسبوندن به صورتم و خیلی حس قشنگی بود بعدم حدود ده دقیقه طول کشید که بخیه زدن در کل همه تایم زایمانم نیم ساعت بیشتر نبود که بعدم انتقالم دادن به ریکاوری بعدم بخش
مامان لیام✨🤍 مامان لیام✨🤍 روزهای ابتدایی تولد
خب سلام و تجربه من از سزارین بعد از دو روز🥲
من پنجشنبه ساعت ۱۲شب رفتم بستری شدم برای جمعه صبح ساعت ۱۰رفتم اتاق عمل البته باید۷میرفتم ولی تا اومدن دکتر معطلی داشتم
استرس قبل عمل داشتم ولی نگم از جو کادر اتاق عمل ک چقدر خوب بودن کلی هم با فیلمبردار برای پسرم لحظه های قشنگ ثبت کردیم و من رفتم تو اتاق بالاخره دکتر بیهوشی پشتمو بتادین زد گفت چونتوبچسبون ب سینت چند ثانیه بعذ گفتم میشه لطفا زودتر تزریق کنید من استرس گرفتم پاهام داره گزگز میکنه گفت استرس چی؟من بی حسیت رو زدم😐😐😐و من واقعااااا نفهمیده بودم آنقدر خوببب بود اون گزگزم شروع بی حسی بود قبل از اونم که بهم استرس داده بودن همه راجب سوند اونم درحد ۳۰ثانیه انگار سوزش ادرار داری😐و واقعا اونم خیلی خوب بود و دردی که میگفتن ازش خبری نبود😐بی حس شدم خلاصه و پارچه اینارو نصب کردن فضای اتاق عمل با موزیک به شدت انرژی داشت که من یهو حالت تهوع گرفتم گفتم و چند ثانیه بعذ با تزریق دارو اونم خوب شد حس کردم تخت داره میلرزه که یهووووو صدای پسرم پیچید تو اتاق😭وای قلبم کلی گریه کردم وقتی چسبوندنش به صورتم هیچ حسی تو زندگیم آنقدر فشنگ نبوده شیرم خورد همونجا چند تا میک🥺😍