من خودم بایه همچین چالشی روبه رو شدم و حتی الانم گاهی دارم.
من به عنوان مادر تلاش میکنم با ملایمت ، همدلی کنم ، یا نظراتش و حق انتخابش برام مهم باشه.
اکثر مواقع جوابه ، ولی گاهی ، زمان کافی نداریم ، یا بعضی مواقعداحساس میکنم نمیتونه انتخاب درستی داشته باشه. یا موضوع جدی هست و منو پدرش داریم سعی میکنم حلش کنیم و حرف میزنیم ولی دخترم براش مهم نیست و دوست داره نظر خودشو بگه و اعمال کنه.
اولش که سعی میکنیم با ملایمت حرف بزنم و قانعش کنم ، مرحله بعد اینکه جدی در مورد موضوع و مسئله بهش توضیح میدم. اگر قانع نشه ، بهش میگم من هر اونچه که بلد بودمو بهت گفتم حالا خودت تصمیم بگیر.
وبهش زمان میدم محل مورد نظر رو ترک میکنم مثلا از تو اتاق میرم پذیرایی یا آشپز خونه ، خودش بعد ۱۰ میاد میگه،مامان دارم به حرفات فک میکنم ، و فهمیدم اونطور تو میگی به نظر بهتر میاد. خداروشکر قانع میشه .
بعضی مواقع خیلیییییی کم که میوفته رو دور لجبازی و اصلا گوش نمیده و توجه نمیکنه. میگم میتونی در این مورد خودت تصمیم بگیری ، ولی عواقب و فواید تصمیمتم خودت به عهده میگیری. واز طرف من هیچ گونه پیشنهاد یا راهکاری نخواهی داشت.
۲ ،۳ دفعه که این اتفاق افتاد و دید لجبازی و گوش نکردن چه عواقبی داره ، دیگه الان متوجه هست که لجبازی و گوش نکردن فایده نداره.
من خیلی صبور بودم چهار ماه پیش بابامو از دست دادم خیلی بعدش عصبی شدم پسرمم شیطون شده خیلی دعا کردم نذر و نیاز کردم که صبور شم باز الان یک هفته اس خداروشکر دوباره شدم همون آدم قبل که صبوری میکنم برای شیطونیاش و بی خوابیاش دقتم کردم اگه داد بزنم بدتر میکنه با مهربونی بگم به حرفم گوش میده
واقعااا چالش بزرگیه
لطفا پیامم خصوصی جواب بدین،ممنون
سلام عزیزم
خودم تجربه ای ندارم ولی راجب مادرم میخام نظر بدم
مامان من ۳تا فرزند داره بزرگ پسر و دوتا بعدی منو خواهرم راستش از خیلی کوچولو بودیم یادمه هربار ک میرفتیم مغازه خودش ی سایز یا مولا جنسی ک فک میکرد مناسب فصل و برا ما انتخاب میکرد و بعد میگفت زینب کدوم رنگ بیشتر دوست داری یا اگ دو مدل داشت میگفت کدوم مدل
الان ک فک میکنم این بهترین نظر خاستن از بچست
ک هم انتخاب انتخاب درست و کامل و هم خودش دوست داشته و خوشش اومده
بدها ک بزرگ تر شدیم میرفتیم مغازه دیگ اجازه میداد از اول خودمون انتخاب کنیم هم مدل هم رنگ
حتا تو مسئله ازدواج هم پدر و مادرم نقش نظارت و هم دلی داشتن نه نقش اجبار و اصرار و من ازین بابت خیلی خوشحالم و ممنونم برا اعتمادی ک داشتن
اخه دختر عمو یا خاله های هم سن ما همه با انتخاب پدرم مادرشون ازدواج کردن و اگ کسی میخاست با عشقش ازدواج کنه باید میجنگید تا برسه
من خودم بایه همچین چالشی روبه رو شدم و حتی الانم گاهی دارم.
من به عنوان مادر تلاش میکنم با ملایمت ، همدلی کنم ، یا نظراتش و حق انتخابش برام مهم باشه.
اکثر مواقع جوابه ، ولی گاهی ، زمان کافی نداریم ، یا بعضی مواقعداحساس میکنم نمیتونه انتخاب درستی داشته باشه. یا موضوع جدی هست و منو پدرش داریم سعی میکنم حلش کنیم و حرف میزنیم ولی دخترم براش مهم نیست و دوست داره نظر خودشو بگه و اعمال کنه.
اولش که سعی میکنیم با ملایمت حرف بزنم و قانعش کنم ، مرحله بعد اینکه جدی در مورد موضوع و مسئله بهش توضیح میدم. اگر قانع نشه ، بهش میگم من هر اونچه که بلد بودمو بهت گفتم حالا خودت تصمیم بگیر.
وبهش زمان میدم محل مورد نظر رو ترک میکنم مثلا از تو اتاق میرم پذیرایی یا آشپز خونه ، خودش بعد ۱۰ میاد میگه،مامان دارم به حرفات فک میکنم ، و فهمیدم اونطور تو میگی به نظر بهتر میاد. خداروشکر قانع میشه .
درمورد کودکی اشم وقتی دیگه بیش از حد عصبانی میشدم یا تکنیک ۱۰ ثانیه رو اعمال میکردم، (شمارش معکوس اعداد)یا میرفتم عقب و خودمو مشغول میکردم و لی از دور مواظبش بودم.بیشتر اجازه میدادم خودش با چالش ی که به وجو اومده تنها باشه تا موقعیت رو درک کنه.
مثلا وقتی نمیخوابید ، و من خسته بودم براش یه محیط امن مثلا یه گوشه از پذیرایی یا اتاق و محیا میکردم و خودمم تو اون مکان ولی یه کم دورتر یه کم ریلکس میکردم.
من گاهی کم میارم بخدا
من بخاطر خوابیدنش اذیت میشم خیلی واسه خواب مقاومت میکنه اونموقع حرص میخورم نمیدونم چیکارکنم
اوووووف خسته ام
خیییییلی
واااااااقعا سخته کنترل کردن تو شرایط بحرانی🙈
من ک هنین الانم داد میزنم😭😭میشه پیامایی ک خصوصی واست فرستادمو بخونی لطفا
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.