۱۰ پاسخ

پارت دوم
دیگه سوند و زد رفتم تو اتاق بستریم کردن ساعت 6بستری شدم تا ساعت 12/35دقیقه شده بودم 5فینگر و اینم.بگم ک قرص زیر زبونی هم بهم دادن
دیگه بعد از ساعت 1دردام بیشتر شد و من هعی درد میکشیدم هعی جیغ میزدم کمر میگرف شکمم درد میکرد اصلا خیلی بد بود ـهعی میرفتم دسشویی آب گرم میگرفتم رو خودم
و ماما شیفت هم ک منو بهش سپرده بودن واقعا خدا خیرش بده ماساژم میداد و تو اوج دردا رو توپ بالا پایینم میداد ک این خیلی درد منو کم میکرد
دیگه از اولی ک منو بستری کردن من نفص کم میاوردم ک دستگاه اکسیژن بهم وصل بود و ضربان قلب بچه بالا بود دیگه ساعت دو چکم کردن گفتن فولی 10سانت دهانت باز شده و این خیلی خوبه
موقع زور زدنته و قسمت بدش همینجا بود ک باید زور میزدی با درد شدید نای حرکت کردن نداری باید زور بزنی دیگه من شروع کردم به زور زدن هر موقع دردم میگرف زور میزدم ولی کوچولو مامان اصلا همکاری نمیکرد
من.زور میزدم اون داخل بود و بیرون نمیومد

پارت 3
دیگه از ساعت 2ک فول شده بودم تا ساعت 7صبح من زور میزدم و کوچولو قصد اومدن نداشت دیگه دکترم.اومد چکابم.کرد گفت ک.واقعا حیفه ک بخام سزت کنم این همه زحمت کشیدی ولی اگه بچه میخواست بیاد میومد برو اماده شو ک سزت کنم دیگه من همینجوری دل شکسته راهی اتاق عمل شدم تو حین اینکه میرفتم اتاق عمل و حتی داخل اتاق عمل زور میزدم ک بیاد ک سزم نکنن ولی نمیومد و خانم دکتر گف بزار دوباره چکابت کنم ک حیفی سز بشی دوباره معاینه کرد و گفت نه نمیشه دیگه اتاق عملو شروع کردن به اماده سازی و من اونجا فقط دست خانم.دکتر داشتم.از شدت درد میگفتم خانم دکتر ترو خدا نجاتم بده دیگه ماسک بیهوشی گزاشتن رو صورتم و همانا ک گذاشتن دیگه هیچی نفهمیدم ساعت 11ک بهوش اومدم منو اوردن بخش و همه چیزا خوب بود و دیگه تا ساعت 4 بعداظهر امروز نزاشتن ک من چیزی بخورم دیگه ساعت ۴ اومدن.گفتن شروع کن به مایعات خوردن ک میخوای راه بری
وقت راه رفتن شد بلند شدم شروع کردم به راه رفتن درسته درد داره ولی دردش قابل تحمله تا اینجا ک.اوکی بودم انشالله از این به بعدش هم بتونم
بخام نظر بدم.راجب زایمان ها من هیچی نمیدونستم و هر دورو تجربه کردم البته هرکسی یه بدنی داره ولی اینایی ک.میگن ما درد کم.داشتیم فلان دروغ میگن چون واقعا دردش خیلی درد به شدت غیر قابل تحمله
من اگه بخام.برگردم.عقب سز انتخاب میکنم چون واقعا درد زیادی نداره
و با شیاف اوکی.میشه
میگن بخیه داری فلان ولی اونا ه خوب میشه
واقعا سز بهتره

منم دوتا درد رو کشیدم 24 ساعت کامل بعد بردنم اتاق عمل دهانه رحمم باز نمیشد 2 سانت بیشتر باز نشد بعد کلی درد سز کردنم

مبارک باشه عزیزم

آره منم میگم دروغ میگن یکی داریم رفت طبیعی مادرش میگف از شدت درد صدای جیغ و فریادش تا سالنی ک همراه ها یودن میومد ک واسش گریه میکردم میگفتم ایقدر درد نکشه دخترم زود فارغ بشه
بعد خود دختر میگ آسون ترین زایمان داشتم اصلا هیچ درد نکشیدم

به سلامتی قدمش پر خیر برکت...چقدر خوبه تجربه ات نوشتی

منم واقعن خیلی درد کشیدم اخر سزارین شدم به نظر من سزارین خیلی ارزشش بیشتر از طبیعیه اصلا به دردش نمی ارزه

خوش قدم باشن
😻

عزیزم مبارکتون باشه ❤️

سوند مگه فقط برا سزارین نبوووود؟؟

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۲ ماهگی
سلام اومدم با تجربه زایمانم
۳۷ هفته و پنج روز بودم رفتم پیش دکترم برام معاینه لنگی و تحریکی انجام داد و گفت دهانه رحمت یه سانت بازه باز چند روز دیگه برو nst بگیر ،منم از همون شب دردام کم کم شروع شد و خودمم هر روز پیاده روی میکردم و کلی ورزش های بارداری رو انجام میدادم در طول یه هفته هم دوبار رفتم نوار قلب گرفتن و معاینه شدم اخرین بار گفتن شدم ۱/۵ تا ۳۸ هفته و ۵ روزم ک شد باز رفتم پیش دکتر گفت تقریبا شدی دوسانت ، منم گاهی وقتا همینجور ک خوابیده بودم تنگ نفس میشدم بهش گفتم نامه بیمارستان داد ک بستری شم به خاطر معاینه ها هم درد زایمانم شروع شده بود شب ساعت یازده رفتم بیمارستان nst گرفت دید انقباض دارم گفت بستری شو ولی گفتم میرم دردم ک زیاد شد میام رفتم خونه تا ساعت دو پیاده روی کردم بعد ک رفتم بخوابم دردم خیلی اذیتم میکرد نمیتونستم بخوابم یکمم صبر کردم ولی دیدم قابل تحمل نیست هر شیش هف دقیقه یبار میگرفت رفتم بیمارستان گفت یکی دوساعت دیگه هم پیاده روی با حالت رژه برو بعد بیا بستری شو دیگه از ساعت سه تا پنج و نیم پیاده کردم بعد با همون دهانه رحم دوسانت بستری شدم ولی گفت سر بچه اومده پایین دیگه آمپول فشار بهم وصل کردن و من دردام شدید تر میشد برام توپ هم آوردن و گفتن حالت چرخشی روش برم
مامان پناه مامان پناه ۸ ماهگی
تجربه زایمان :
پارت دو :

رسیدیم بیمارستان و معاینه شدم در کمال تعجب گفت دهانه رحم باز نشده اصلا خونه داداشم کنار بیمارستان بود و خودشون هم نبودن کلید داشتیم رفتیم خونه داداشم اصلا نخوابیدم و شروع کردم ورزش و دوش گرم و اینا ...
صبح سه شنبه رفتیم بیمارستان باز گفت تازه شدی یکسانت 😐
و رفتم خونه باز ورزش و پیاده روی و پله و دوش
اخر شبش رفتم معاینه گفت شدی دو سانت😐 میخوای بستری بشی یا نه گفتم
نه میرم خونه دردام میکشم
خونه هم خواهرم مرتب با روغن ماساژم میداد
همسرم ماساژ میداد کمک حالم بودن بهتر بود
رفتم باز ورزش و اینا ...
دردام هنوز بینش فاصله بود مثلا پنج دقیقه ای یکبار میگرفت در حد چهل .پنجاه ثانیه ک اونم قابل تحمل بود و شد صبح چهارشنبه ک رفتم خود دکترم معاینه کرد و گفت شدی سه سانت و نیم و نامه بستریمو داد ولی باز مقاومت کردم و نرفتم بستری بشم و رفتم خونه
ساعت یک و نیم دو رفتم بیمارستان برا بستری معاینه کرد گفت شدی شش سانت
ساعت سه بستری شدم
مامان هدیه خداوند مامان هدیه خداوند ۷ ماهگی
سلام.میخوام تجربه زایمانم رو بگم شاید به درد کسی بخوره.
من دکترم مریم انصاری بود ک مطبش شاهین شهره.به من گفت 20 فروردین بیا معاینه ات کنم اگه دهانه رحمت باز بود بفرستم برا زایمان.من هفته 37و 1 روز بودم ک یه معاینه فوق العاده درد داشت انجام داد و گفت باید بری بستری بشی برای زایمان یه سانت رحمت بازه.قبلا برام پساری گذاشته بود گفت احتمال داره زایمان زودرس کنی ک تو هفته 35 درش اورد.خلاصه نامه بستری داد من نه درد داشتم نه لکه بینی نه خونریزی نه انقباض هیچی نداشتم ما رفتیم زایشگاه گفت باید معاینه ات کنم ازم پرسید درد خونریزی لکه بینی داشتی گفتم هیچی گفت هفته چندی گفتم 37 هفته و یک روز گفت پس چرا نامه بستری بهت داده فشارخون یا دیابت داری گفتم نه چون قبلش تو مطب معاینه شده بودم خیلی از معاینه میترسیدم ک بازم همون درد رو تجریه کنم.یه ربع داشت منو راضی میکرد ک معاینه ام کنه ک بعد عصبی شد من راضی شدم معاینه کرد درد نداشت خداروشکر.به دوستش گفت یه بند انگشت دهانه رحمش بازه چرا نامه بستری بهش داده چرا دکترا جدیدا اینطوری شدن.منم گفتم یعنی تایم زایمانم نیست پس نامه رو فراموش کنید من بستری نمیشم گفتن نه خانم نمیشه باید بستری بشی تو نامه نوشته انقباض داری سره بچه ات هم تو لگنته و هر لحظه امکان داره زایمان کنی.منو ساعت 8:30 شب بستری کردن دوتا شیاف بهم زدن دردام یه ماده تو اب کردن بهم دادن کم کم دردام شروع شد ولی خیلی کم بود و قابل تحمل ساعت 9:30 دردام بیشتر شد تو این فاصله 4 بار اون ماده سفید رنگ تو اب حل کردن بهم دادن خوردم.دو بار معاینه ام کردن فقط ساعت 10 دردام شدید شد اومد کیسه ابمو پاره کرد.