اونشب اومد جا پهن کنه من داشتم ظرف جمع میکرد دیدم دوتا تشک انداخته رو کولش داره میاره گفتم زهرا چرا صدا نکردی بیام کمکت گفت چرا مگه چیشده گفتم برات خوب نیست گفت چمه گفتم باردای اینو که گفتم شکه شد من اونجادهم شکم بیشتر شد که باردار نیست اما بازم صبر کردم توی این مدت هروقت میگفتم سونو دادی میگفت رفتم بسته بود رفتم متصدی نبود رفتم گفت باباش فوت مرده نیست من میگفتم مگه میشه اخه اما دیگه میدونستم یه خبزی هست این وسطا گفت فشار گرفتم فشارم بالاس گفتم قرص بهت داد گفت نه، ما هم این وسط براش کلی سیمونی خریدیم چون میدونستیم باباش اینا نمیتونن بخرن من کلی لباس و حوله و پتو ماشین و اینا و یه ست کالسکه و رخت خواب براش خریدم بابام هم گفت براش کمد میخره مامانمم لباساشو خرید،اما از دیدنشون خوشحال نمیشد من ک باردار بودم یکی برام یه چیز ساده میخرید کلی ذوق میکردم،هروقت بهش میگفتم چند هفتته میگفت 3ماهمه یه بار گفتم چطور تو اصلا سن بارداریت بالا نمیره

۶ پاسخ

وای چه عجوزه ای خدا به دادمون برسه چون زن داداش منم دست کمی از مال تو نداره نمی‌دونم چی از این همه دروغ بهشون میرسه که نمیتونن راست بگن خیر ندیده ها

منم دقیقا همین جوری بودم متاسفانه افسردگی بارداری داشتم و هیچ کس متوجه نشد که بهم کمک کنه
و خیلی هیلی آسیب دیدم
بعد از زایمان هم افسردگی زلیمان گرفتم تا سر حد مرگ پیش رفتم رسما دیوانه شدم
دیگه ۲ ماه بعدش یواش یواش خوب شدم با تلاش تمام فامیل

وای خدا همچین زنی داداشایی رو از رو زمین برداره؟عزیزم شما الان خرم آباد زندگی می‌کنی یا تهران؟

اینا فیلم زیاد دیدن

بقیشو هم بزااار

الهیییی😣

سوال های مرتبط

مامان آراد مامان آراد ۳ سالگی
سلام بعد از نمیدونم چند روز😁💕
احوال شما چطوره مامان خانوما؟کوچولوهاتون خوبن؟
اومدم یکم حرف بزنم و تعریف کنم …
کلینیک ارادو عوض کردم اون اولیه جاش خوب بود ولی درمانگراش و حتی خود پزشکی نه!
بنظرم تشخیص دکترش اشتباه بود و من چند روز حتی نمیتونستم درست فکر کنم و فقط گریه میکردم گریه هام که تموم شد به خودم اومدم دیدم این طفل معصوم خیلی متفاوت تر از بچه هایی با اتیسم شدیده
بازم پیش خودم گفتم عیب نداره همه ی این کلاسا براش مفیده چه اتیسم باشه چه نباشه تصمیم گرفتم ادامه بدم که با یه مشکل جدید روبه رو شدم
اضطراب و استرس شدید توی اراد🫠حالا چرا؟
چون اون درمانگر مثلا متخصص از همون جلسه ی اول این بچه رو تنهایی برد تو یه اتاق و درم قفل کرد و هرچی اراد گریه کرد و زجه زد درو باز نکرد که حداقل منو ببینه و اروم شه وقتی اخر کلاس بهش گفتم گفت خانوم این روندش هست و نباید شما باشید گفتم جلسه ی اوله و شما براش یه غریبه اید پس نیاز داره که من حداقل چند دقیقه باشم که متوجه بشه شما ادم امنی هستید ولی اهمیتی ندادن نه یکیشون بلکه از ۶ نفرشون ۴ تاشون این مدلی بودن!ا
اراد تا چند روز قبل حتی نمیذاشت باباش از خونه بره بیرون تا این حد استرس داشت کلینیکو عوض کردم این جای جدیدم یکی دو روز بی قرار بود و میترسید ولی وقتی دید منم هستم اروم شده و سر کلاسا میمونه
نمیدونم تشخیص درست چیه!
یکی میگه اتیسم شدید یجا دیگه بردم میگه مشکلی نداره فقط تاخیر داره جبران میشه متخصص مغز و اعصاب بردم میگه اتیسم نیست صرفا ممکنه نقض توجه داشته باشه و بهش امکا۳ داده یه مرکز دیگه گفت فقط بیش فعاله و با کاردمانی خوب میشه و وااااااقعا خسته ام از اینهمه بلاتکلیفی🥲