۱۱ پاسخ

به این فکر کن که اون ارزشمند ترسن چیزیه که داری
و تو تنها پناهشی

سلام بچه رو میزاری مهد؟

به قول قدیمیا دستت هرز شده.عادت کردی به زدنش.چند باری ک عصبانی شدی نزنش از سرت میوفته

خودت کم خون نیستی کم خونی باعث زود عصبی شدن میشه ی چکاب بده

عصبی شدی آب بخور یا سه تا صلوات بفرست سریع بهش بگو دور شهر ازت من حاالا داد میزنم خیلی بده ماهم آدمیم اذیت میکنن کلی فشار رومونه خودتو درمان کن

گل گاوزبان بخور اسطوخودوس سنبل الطیب و گلاب بخور آرومت میکنن

روانشناس اگه جواب نداد روانپزشک اگرم هزینشو نداری بزن نت درمورد بچه داری مطالعه کن و ورزش کن و بزارش مهد چندساعتی و یکمم بده پدرش نگهداره

قبل از اینک نزدیک بشی بزنیشون ب این فکر ک اونا موجود بی دفاعن🥲
و از ی ادمی ک یک متر و نیم از قد خودشون بلند تره درحالت عصبی وحشت میکنن

بدبخت اون بچه خدا کمکش کنه

بدبخت اون بچه خدا کمکش کنه

احتمالا با همسرتون مشکلی ندارین؟

متاسفانه منم بعد سقط اینجوری شدم از خودم متنفرم

سوال های مرتبط

مامان آرسام وآریو مامان آرسام وآریو ۴ سالگی
سلام یکی از پسرام سه سال شش ماهه است اون یکی یک سال چهارماه است بین دوستشون محبت توجه یکسان چه بسا بزرگه بیشتر بابزرگه بازی میکنم بیرون میبرم پارک شهربازی ازاول تمام تلاشمون‌کردیم حساسیت ایجاد نشه ولی نمیدونم کجای راه رو اشتباه رفتم بخدا دیگه دارم دیونه میشم باباشون تویه شهر دیگه است کارش کلا ماهی ده روزمیاد خانواده شوهرمم درتوانشون نیست کمکم بدن تمام مسئولیت روی دوش خودمه پسربزرگه کوچیک روخیلی اذیت می‌کنه چنگ میندازه روصورتش هلش میده موهاش می‌کشه اصلاکاری باهاش نداره کوچیکه هامیره دوربرش بوسش می‌کنه ذوقش می‌کنه ولی داداشش اصلاهمه میگن طبیعیه منم تایه حدی صبورم باهاش حرف میزنم توضیح میدم مثال میزنم دادمیزنم وای کتک میزنم هیچی تاثیرنداره حرف کتک تایم دقیقه بلافاصله یه چنگ میندازه صورتش زخم می‌کنه فرار دلمم میسوزه بخدا بعدهربارکتک میگم دستم بشکنه عذاب وجدان میگیرم میگم دیگه محاله بزنم بازمیادباصورت هلش میده روزمین مجبور میشم کتکش بزنم بعضی وقتاتوجه نمیکنم میگم نکن مامان جان داداش کوچولو ولی بازم هیچ تاثیری نداره بعضی وقتا تمام کاراموول میکنم میچسبم بهشون که آسیبی بهم نرسونن بیشترنگران پسربزرگمم که‌کتک میخوره ازایندش میترسم نمیدونم چکارکنم دیگه