۶ پاسخ

ادم میگه هزینه کنم که راحت باشم اخرش میشه این نمیدونم این بیمارستانا ما کی میخوان درست بشن ☹️

کلا چقدر دادین برا بیمارستان؟

کلا بیمارستان هامون شدن دزد .مثلاً من پسرم و هفت سال پیش عمل لوزه کردم .براش صبونه فقط یه لیوان شیر دادن
موقع ترخیص هزینه صبحونه رو زده بودن شصت تومان اون موقع هم شصت تومان خوب نسبتا زیاد بود و قیمت تابلو .
منم رفتم پیش رییس بیمارستان گفتم میشه مارک شیری که استفاده میشه بهم بگین گفت چطور گفتم میخام برا پسرم بخرم انگار خیلی مقویه که یه لیوان یکبار مصرفش شده شصت تومان ،😏😏
گفتم خدا رو شکر از چرتوپرتای که نوشتین تو اتاق عمل استفاده شده سردر نمیارم حداقل انقد تابلودزدی نکنین .بیشرف نوشت صدور بیست تومان برگردونن خیلی دنیای کثیفی شده

عزیزم این بیمارستان دانشجویی شده و برای همین اتاق عمل شلوغ بوده
شانس اوردی ازت استفاده دیگ نشده
این بیمارستان دولتی شده و فعلا اعلام نکردن دارن همچنان ب نرخ ازاد میرن جلو اینو پزشکم گفت

37 ملیون شامل بیمه شد ،
7‌ملیون دیگه هم که نوشته بودن طبق یه لیست و استفاده های ما شامل بیمه نمیشدن مثل پمپ درد و وسایل مادر و تخت همراه

اگه من جایی تو بودم تو اون شلوغی از ترس میرفتم میرفتم کما🥺

سوال های مرتبط

مامان کارن 💓 مامان کارن 💓 ۶ ماهگی
سلام دوستان فقط میتونم‌ بگم اگر می تونید اصلا بیمارستان اصفهان سزارین نکنید
من ۲ روز از بدترین‌ روزهای زندگیم رو‌‌ اونجا داشتم
خیلی ها اونجا از شرایط بیمارستان شاکی بودن.
چند نفرمون ازشون شکایت کردن تا دیگه اسم بیمارستان رو خصوصی نذارن و الکی از مردم پول نگیرن
اول اینکه حیف دکتر من که چنین بیمارستان مزخرفی رو واسه عمل بیمارهاش انتخاب کرد
تو اوج گرما اتاق من و ۳ تا اتاق دیگه کولرشون خراب بود. هر چی میگفتیم‌ درستش کنید بیچاره بچم از گرما بیقرار بود فرداشم زردی گرفت. در صورتی که اتاق ریاست و ایستگاه پرستاری و مامایی فوق العاده خنک بود. بعد فهمیدیم مشکل اصلا از تاسیسات نبوده و خودشون واسه مشکلات پرداختی یا نمیدونم‌ کوفتی کولرها رو دستکاری کرده بودن.
از طرف دیگه هم آسانسورشون خراب بود. فکر کنید در کمال پررویی ما رو از پله بالا پایین‌ میبردن تا اتاق عمل
پرسنلشون بعضیاشون خوب بودن ولی اونهایی که باید به من مادر اولی آموزش میدادن و کمک میکردن که کلا خواب بودن و با بی حالی کامل میومدن بالا سرم و‌اصلا درست راهنمایی نمیکردن.
جالب اینه که من اتاق خصوصی بودم.
امیدوارم‌ هیچکس ۲ روزی که من تجربه کردم رو‌تجربه نکنه. اگر میتونید بیمارستان دیگه ای برید ....
مامان نفس خانم🌰❤️🩷 مامان نفس خانم🌰❤️🩷 ۱۰ ماهگی
مامان سام مامان سام ۵ ماهگی
#بیمارستان
#عرفان_نیایش
#تهران
#تجربه_زایمان
بعد گذشت ۵ روز از زایمان وقت کردم بیام از تجربه زایمانم در بیمارستان عرفان نیایش بگم چون قطعا به دردخیلیا میخوره من قبلش تحقیق میکردم کسی نبود که واقعا بشینه همه چیو بگه خیال آدم راحت باشه تصمیم گرفتم خودم تاجایی که میتونم نکات مهمش روبگم...
اول اینکه درحالت کلی ازاینکه این بیمارستان روانتخاب کردم خیلی خوشحالم من اتاق خصوصی گرفتم به مبلغ ۲میلیون تومان و یدونه پمپ درد به مبلغ یکونیم میلیون تومان وجمع هزینه بیمارستانم ۳۲میلیون شد
از محیط وپرستارا ورسیدگیشون به شدت راضی بودم هرکاری داشتی سریع بالاسرت بودن وبرات قشنگ توضیح میدادن ازاینکه اتاق خصوصی گرفتم خیلی راضی بودم خییییلی چون واقعا تروتمیز تر وراحت تری وهمراهات راحت ترن من همسرم و یه همراه خانم کلا پیشم بودن تواتاق و کسی کاری بهشون نداشت چون اتاق خصوصی بودش،،،کیفیت غذا و...هم خوب بود✅پمپ درد هم بسیار تاثیر گذار بود✅پرسنل همگی جوون و سرحال وخوش خنده و باحال ✅توی اتاق عمل وحین سزارین خیلی حواستو دارن که اذیت نشی و حپاست پرت شه وداروی آرام بخش میزنن که خوابت ببره اصن نفهمی که چیشدددد✅درکل انتخاب درستیه درنگ نکنید
تنها نکته منفی بیمارستان:نداشتن پارکینگ ونبود جای پارک❌
مامان نیلا مامان نیلا ۹ ماهگی
سلام مامانا تجربه زایمانمو میگم شاید به دردتون بخوره .
من چهارشنبه ۱۹ ام طبق انتی ۳۸ هفته و ۳ روز سزارین اختیاری شدم .
از ایتدا تو گهواره همیشه تجربه مامانارو میخوندم و با توجه به شناختی که از خودم داشتم سزارین و انتخاب کردم .
اول اینو بگم که من تا حالا اتاق عمل نرفته بودم و به شدت از همه چی میترسبدم در حدی که تمام بدنم میلرزید و هر مرحله که انجام میشد به خودم لعنت میفرستادم که چرا انقدر استرس داشتم .
ابتدا بردنم بلوک زایمان برای ان اس تی و ازمایش و سوند وصل کردن که واقعا وصل کردن سوند اصلا درد نداشت برای من سوزشم نداشت فقط حس ادرار داشتم که اونم بعد از ۲/۳ دقیقه از بین رفت .بعد که اماده شدم بردنم اتاق عمل بی حسی نخاعی برام انجام دادن که اون امپولی که داخل نخاع میزنن برای من اصلا درد نداشت و در حد یه امپول معمولی بود و اسمش از خودش ترسناک تر پس اصلا نترسید
بعد هم بی حس شدم و همینجوری که تو حال خودم بودم و داشتم با دکتر بیهوشی حرف میزدم صدای گریه دخترم اومد و شد زیباترین لحظه زندگیم وقتی صورتشو به صورتم چسبوندن بهترین لحظه ی عمرمو تجربه کردم . توی بیحسی اصلا درد و متوجه نمیشید اما حرکت و تکون و متوجه میشید که باز اونم ترسناک نیست اصلا
من خیلی سوسول و لوسم ولی واقعا تاکید مسکنم اصلا ترسناک نیست
خواستن بهم خواب اور بزنن تا کار بخیه هام انجام بشه خودم نخواستم و کل فرایند اتاق عمل و هوش بودم و باهاشون حرف میزدم .