۸ پاسخ

عزیززززمممم بسلامتی انشالله. قدم نینیمون پر خیر و برکت

خداروشکر
وزنش چقد بود که اینقد زود دنیا اومد
چون منم رسیدم زایشگاه فول بودم رفتم رو تخت زایمان ولی زور زدن یک ربع طول کشید

چن کیلو بود؟

خوشیحالت ایشالا ب ای منم به همین آسونی باشه

خدارو شکر عزیزم،قدمش پر خیر وبرکت باشه ان شاالله❤️❤️

خوش به حالت فقط فعالیت؟؟؟

وای چقدرخوب خداروشکر

اخی عزیزم بسلامتی چقدر خوب میشه بگید چند هفته بدنیا اومد بچتون؟ و اینکه چه ورزش هایی میکردید که دردتون سریع شروع شده ! دمنوش خاصی میخوردید؟

سوال های مرتبط

مامان فسقلی مامان فسقلی ۲ ماهگی
مامان آقا کارن🧡 مامان آقا کارن🧡 ۷ ماهگی
تجربه زایمانم پارت 2😀

بعد اون درد دیگ درد اونجوری نداشتم تا اینکه دیروز رفتم کلینیک و مامام قرار شد معاینه تحریکی کنه، که شده بودم 3 سانت و گفت یکمی فقط تحریکی بود و بخاطر وزنم گفت بهتره تا پنجشنبه زایمان کنی نکردی پنجشنبه بیا کلینیک مدام معاینت کنم و ورزش کنی دردت بگیره، بعد از معاینه همونجا ورزش کردم، بعدم با مامانم 1 ساعتی پیاده روی کردمو رفتم خونه دوش آبگرم گرفتم و ورزش کردم دوباره تو خونه، ساعت 7 بود که مامانم اینا افطار کردن و من کم کم دردم می‌گرفت و ول می‌کرد ولی هر 10 دقیقه بود برای همینم دوباره گفتم حتما کاذبه، باز تو خونه پیاده روی کردم دوش گرفتم و ساعت 1 و نیم بود خوابیدم، ولی ساعت 3 که مامانم اینا واسه سحری بیدار شدن منم دردم شدت گرفته بود انگار بیدار شدم یکم نون و ماست خوردم (تنها بهونه ای که میتونستم دردمو قائم کنم گشنگی بود 😅) بعد مامانم گرفت خوابید ولی من نتونستم تا ساعت 5 صبح تحمل کردم، دوش آبگرم گرفتم، ساعت 6 بود دردام هر 3 دقیقه شده بود و شدتش زیاد، دیگ زنگ زدم به مامام که گفت نه هنوز زوده ورزش کن، منم تا 7 صبح تحمل کردم ولی 7 دیگ نکشیدم زنگ زدم گفتم یه معاینه میرم ببینم چند سانتم که مامام گفت نه فکر نکنم تغییر کرده باشی دردتو تو خونه بکشی بهتره، برو بیمارستان معاینه کنن بعد بیا کلینیک پیش خودم ورزش کن وقتش شد بریم بیمارستان، خلاصه ما 7 راه افتادیم به سمت بیمارستان، تو راه دردام کنترلش دستم اومده بود وقتی می‌گرفت کل تنمو شل میکردم قابل تحمل میشد، رفتم زایشگاه گفتم درد دارم و معاینه کرد، یهو سرپرستارو صدا زد گفت بیا کو یه معاینه بکن فکر میکنم فوله 😅 منم انقده تعجب کرده بودم حد نداشت، خلاصه سرپرستارم نگاه کرد و گفت آره 9 سانته، بستریش کن
مامان دُرسا مامان دُرسا ۷ ماهگی
سلام منم اومدم از تجربه زایمان طبیعیم بگم درسته هرکسی آستانه تحمل دردش فرق می‌کنه ولی من از خودم صحبت میکنم
من یه شب تا صبح فقط انقباض داشتم فرداش صبح کمردرد داشتم چهار صبح به خودم نگرفتم تا شیش صبح که دل دردهامم شروع شد هر دقیقه بود من نه بیمارستان رفتم ماما همراه داشتم بیمارستان هاشمی نژاد معاینه کرد گف همون سه سانتی ولی نرم شده دهانه رحمت گفت یک ساعتی راه برو راه رفتم ورزش کردم به چهارسانت رسیدم بعد ساعت ۱۲/۳۰رفتم بستری داعم زایشگاه شدم سرم فشار بادز بالا و آمپول فشار زد بهم ساعت یک از چهار سانت تا ساعت دو فول شدم ودرهام اصلا قابل تحمل نبود بعدش ده نفر اومدن بالا سرم تا ساعت سه تمام زایمان کردم کل پرسه زایمانم دوست شد
خب تجربه من این بود که ماما همراه اصلا به درد نمیخوره و به جای اینکه پنج شیش ساعتها به روال طبیعی باز شم چون کارش و زود بکنه بره نه ماساژی نه چیزی فشار در بالا زد بهم اینکه کم کم باز بشی یهو درد زیاد تحمیل شد بهم
وبعد زایمان بردن اتاق عمل منا بیهوش کردن تا بخیه هامو بزنن به شدت پارگی داشتم بعد ساعت نه شب اومدم بخش اتاق مامان های پرخطر و اینکه سه روز قرارع اینجا باشم بچه ام پیشم نیست تو دستگاه به خاطر تنفسش خیلی بی قرارم براش حالمم وخیمه شیرامروز اجازه دادن براش بدوشم بفرستم لطفا با دلهای پاکتون برای من و دخترم دعا کنین 🥺🫠
مامان تو دلی مامان تو دلی ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ۲
اینم بگم مامای همراهم تو خود بیمارستانی که میخواستم برم مشغول به کار بود و کاملا به بخش زایشگاه دسترسی داشت .
خلاصه من ساعت ۴ بعد از ظهر با همسرم و مادر همسرم رفتیم پیشش
سونو و آزمایشاتمو دید و خودمم معاینه کرد ، راستش معاینش با معاینه دکتر فرق داشت و کاملا تحریکی بود ،قشنگ انگشتاشو حس میکردم که داره میچرخونه تا دهانه رحم باز بشه ، به گفته خودش لگن خوبی داشتم و گفت استرس نداشته باش و یا اخر شب یا نهایت فردا صبح دردت شروع میشه و کاملا خوشبینم به زایمانت😅
منم واقعا دردمو خوردم اون لحظه اما خب کم کم درد زیر شکم شروع شد
تا برگردیم خونه ساعت ۶و‌نیم شده بود و لباسامو عوض کردم و رو تخت دراز کشیدم و متوجه شدم درد منظم دارم😳 چند بار تایم گرفتم دیدم بله منظمه اما قابل تحمل ولی تغیر وضعیت میدم اصلا کاهش پیدا نمیکنه
سریع زنگ زدم ماما گفت دوش ابگرم بگیر مسکن بخور شاید درد کاذب داری اگه دردت بهتر نشد که زایمانته خونه باش یکم تحمل کن بعد بریم بیمارستان
منم دوش گرفتم و مسکن خوردم و دیدم بلهههه کمتر نشد که با دوش ابگرم بیشترهم شد🤣اما خوشحال بودم چون دیگه قرار بود راحت بشم معده درد و ورم واقعا این اخرا اذیتم کرده بود
خونه مادرشوهرم بودمو اونام کلی دستپاچه شده بودن چون کل فامیلای شوهرم سزارین تجربه داشتن و اصلا کسی حاظر نمیشد بره سمت طبیعی.
تقریبا سه دقیقه درد داشتم اما کم کم داشتم بی تاب میشدم دلم ساعت دیگه ۸ شده بود ……….
مامان تیام مامان تیام روزهای ابتدایی تولد
مامان دلسا خانمم💕 مامان دلسا خانمم💕 ۶ ماهگی
+تجربه زایمان طبیعی ۲+
خونه مون ۵۰ تا پله داره چند بار پله هارو بالا پایین کردم شکمم سفت شده بود مثل سنگ نی نی خودشو قلمبه کرده بود ولی حرکاتش برعکس هر روز کم شده بود خیلییییی نرسیدم که بخاطر زعفرون باشه که خوردم منزل هم تنها بودم یه کم دراز کشیدم گفتم احتمالا درد کاذب هست میگذره ولی بهتر نشدم همچنان هم لکه بینی داشتم رفتم زیر دوش آبگرم کمرمو ماساژ دادم بازم درد داشتم از حدود ساعت ۴ دردا منظم شده بود هر ۷ دقیقه می گرفت تا قبلش دردم یکسره بود از کمر می کشید به سمت زیرشکم مثل روزای اول پریودی ولی قابل تحمل
باز نشستم روی توپ بالا و پایین کردم به ماما همراهم پیام دادم که درد و لکه بینی دارم از صبح که معاینه تحریکی شدم و دردم منظم شده و قطع نمیشه و اینکه زعفرون خوردم می ترسم 🫠حتی عکس لکه بینی رو فرستادم واسش گفت شو زایمان هست و نگران نباش نهایتش تا فردا دو سانت میشی و اگر خیلی نگرانی برو زایشگاه معاینه بشو اگر ۴ سانت بودی خبر بده من بیام وقت معاینه صبح ۱/۵ سانت بودم خلاصه تا حدود ۶ تحمل کردم دیدم دردا شد هر ۳ دقیقه و منظم ،دیذم جدی نمیگیره منو تماس گرفتم با دوستم که چند وقت زایمان کرده بود شرایطم رو گفتم گفت دردات شروع شده ولی چون شکم اول هستی تا فردا شب یا پس فردا ظهر تحمل کن الکی نرو بیمارستان که اذیت میشی گفتم باشه ولی دردم کم نمیشد و انقباض منظم داشتم زنگ زدم همسرم گفتم بیا منزل من اینجوری شده شرایطم تنها نباشم ...