۷ پاسخ

پسر من سه چهار ماه پیش شبم خونه مامانم میموند الان یکی دو ساعتم نمیمونه همه جا دنبال منه 🤦‍♀️

مهد خوب ببرید پسر من به شدت وابسته هست به من، یک سال زمان برد جذبش ، اذیتش نکنید بهش زمان بدید

بهار از اول اینجوریه عزیزم
پیش هیشکی نمی‌مونه

من از نه ماهگی پسرم پیش پدر شوهر مادرشوهر بود میرفتم سرکار بعضی وقتا مامان میومد خونمون میموند یا اونا نبودن میزاشتمش پیش خاله ام الان چند روزه میگه میشه نری سرکار میخوام خونمون باشیم پیام آخر منو بخون شاید به کارت اومد

مثل پسر من.خوب میشن نگران نباش.اخلاقش که دوستداره.محبتش زیاد.دورش نکن گناه داره

اعتمادشو از دست داده بنظرم شاغل نیستی زوده براش

پسر منم قبلا بهتر بود ولي الان نمي مونه متاسفانه نميدونم چرا

سوال های مرتبط

مامان شایان مامان شایان ۳ سالگی
دوستان ب طرز وحشتناکی حالم بده
بیاین یکم حرف بزنیم
پروژه مهد تموم شد دیگه نرفت ، سومین جلسه بود ک بردم
جلسه های قبل یک ساعت و نیم می‌بردم می‌نشستم طبقه بالا میموند گاهی سر میزد ، امروز ک بردم کلا گریه کرد ک نمیرم داخل، یوم رفتم پیشش دقیقا جلوی در کلاس کلا گریه و استرس شدید داشت اصلا بند نمیشد حتی شهربازی اش هم جذبش نکرد
ترسیدم این استرس شدید منجر بشه ب ناخن جویدن و شب ادراری و باقی ماجراها
کلاسم شلوغ بود مربی هم کلا دیدم وقت نمیکنه و حوصله نداره .گفتم‌میبرمش و مخالفتی نکرد
شایان خیلی بچه سختی هست جزو کودکان دشوار و پر مخاطره اس و من بابت اینا خیلی نگرانی داشتم
مثلا دفاع نمی‌کرد از خودش ک حل شد این قضیه و فلان
نمیدونم شاید یکی دوسال دیگه بزرگتر شد بردمش اوکی شه یا کلا از من جدا نشه و من همین قضایا رو تو مدرسه داشته باشم
همش مزخرفه بچه اگه امن باشه ، همه چی حله
پیش پدرش مادربزرگ و خاله اش بدون من ساعت ها میمونه ولی مهد رو نتونست حل کنه
از من جدا میشه میره پارک مسیر طولانی رو خودش راه میره دو میکنه میره اینجوری نیس ک خیلی چسب باشه ولی نمیدونم چی شد ک مهد اونجوری شد
کلا هدفم آموزش نبود ، هدفم پیش بچه ها بودن و جدایی از من تو محیط جدید بود ک شکست خورد
دنیا رو سرم خراب شده
مامان دلوین مامان دلوین ۴ سالگی
سلام مامانا خوبید صبحتون بخیر....من دخترمو دو روز مهد بردم خواستم تجربمو درموردش بهتون بگم شاید بدردتون بخوره....من کلا آدمی هستم ک تمام جوانب رو میسنجم و سر سری کاری رو انجام نمیدم،روز اول ک دخترمو بردم مهد ثبت نام کنم بهشون گفتم دختر من از هیچی نمیترسه تا بحال از هیچی حتی آمپول و تاریکی نترسوندیمش و اصلااا نمیترسه سرش داد نزدیم دعواش نکردیم کلا بچه شجاعیه دوس ندادم مربی اینجا سرش داد بزنه یا تند برخورد کنه...مدیرش گفت نهههه خانم خیالت راحت مربی ما یدونست تو خوش اخلاقی و کلیدی تعریف...ثبت نام کردیمو دخترمو فرستادم سرکلاس روز بعدش.ولی خب تو حیاط وایسادم ک مبادا روز اولی گریه کنه منو بخاد بعد پشت پنجره وایسادم ببینم دلوین چجوری صحبت میکنه در کمال تعجب دیدم روز اولی مربی ب بچه ها همش میگه بشین نکن زشته یا تهدید می‌کرد ک خاله از دوربین داره نگاتون میکنه اگه زیاد از جاتون پاشید...بعد من چیزی نگفتم با همسرم صحبت کردم درموردش گفت حتما برو جواز کار و دوره مربی گریشونو ببین ک رفتم گفت هنوز آماده نیست🫥 گفتم اوکی اومد تو حیاط دو ساااعت تو سرما وایسادم پشت پنجره فقط گوش کنم ببینم باز رفتار بد دارن یا نه ک دیدم بلههههه بچرو تهدید میکنن میترسونن خداشاهده بچه خندید گفت ااا ساکت برگشته میگه اگه دستمال کاغذی رو پاره کنی ب بابات میگم،بدترین و زشت ترین حرف همینه ک بچرو از پدر مادر بترسونی