۱۰ پاسخ

یادم رفت بگم دختر داخل شکمم مدفوع کرده بود و به همین دلیل سز شدم

مبارک باشه کدوم بیمارستان زایمان کردین

بسلامتی عزیزم قدمش پرخیر و برکت باشه
بچه مدفوع کرد الان حالش خوبه؟ بستریش نکردن؟
پسر من ۵شب بستری بود مدفوعشو خورده بود

مبارکع قدمش پر خیر و برکت باشه عزیزم برا مام دعا کن ب سلامتی زایمان کنیم

مبارک باشه عزیزم
چند هفته درد گرفت؟

قدمش مبارک باشه عزیزم😍😍
شما چون تو ذهنت یه ترسی داشتی حالا به هر دلیلی اینقدر میترسیدی از سزارین وگرنه من بچه ی اولمو خودم سزارین انتخاب کردم دومی هم سزارین شدم و الان که سومی رو باردارم سزارین اگه بخوام از اولی شروع کنم مطمئنا بازم سزارینو انتخاب میکنم

الان درد زایمانت چطور ینی قابل تحمل

قدم نورسیده مبارک باشه ❤️🧿چقدر خوب که تجربه تون رو به اشتراک گذاشتین، خیلی به ما مامان اولیا کمک میکنه.

چندهفته زایمان کردین.....الان درد سرارین چجوریه

وای منم از سزارین میترسم.زایمان دومم هس...چرا دهانه رحمت باز نمیشد🥲🥲

سوال های مرتبط

مامان آروین مامان آروین ۲ ماهگی
سلام خانما
بالاخره بچه م به دنیا اومد
یکشنبه سزارین اورژانسی شدم
آخرشم دردام شروع نشد
ساعت ۵ صبح کیسه آبم پاره شد رفتم بیمارستان ماماهمراهم یه مقدار آمپول فشار زد که دردام شروع شه قلب بچه طاقت نکرد ضربانش اومد تا ۳۴😰 به حدی سریع بردنم توو اتاق عمل و بچه رو کشیدن بیرون که خود کادر جراحی هم تعجب کرده بود از سرعت عمل خودشون
حالا برام سواله کسی اینجا هست که طی عمل سزارین درد داشته باشه؟ با هرکی حرف میزنم میگن فقط یه حسی از فشار و اینا داشتن
ولی چشمتون روز بد نبینه من در تمام مدت جراحی با اینکه بی حس هم شده بودم اعضا و احشامم وحشتناااک درد داشت فقط داد میزدم، هرچقدر ماماهمراهم به متخصص میگفت مسکن بیشتر بزن تاثیر نداشت، آخرش گفت خواب آور بزن بخوابه ولی بازم نخوابیدم، هاج و واج مونده بود از مقاومت بدنم
من فکر میکردم سزارین همینجوریه ولی بعدش با هرکی حرف زدم تعجب میکردن
کسی همچین تجربه ای از سزارین داشته؟
من خیلی خیلی درد کشیدم خیییییلی😩
حقم نبود، چون واقعا خودمو واسه زایمان طبیعی آماده کرده بودم آخرشم یه سزارین وحشتناک نصیبم شد
مامان ماهور مامان ماهور ۵ ماهگی
پارت دوم زایمان😅
سزارین

من ان اس ای دادم خوب بود بد نبود ولی گفتن دکتر گفته ریسک نکنیم و همین امشب عمل بشی من خیلی استرس گرفتم اومدن برام لباسامو عوض کردن و طلاهامو گرفتن
دستام میلرزید یه حس عجیب بود واقعا
شوهرم دلداریم میداد ولی خب اصلا حس میکردم امادگی ندارم
رفتم تو اتاق عمل همه سعی میکردن ارومم کنن و فضا رو عوض کنن
اومدن برام سند گذاشتن که اصلا من نفهمیدم کی گذاشت چون اصلااا درد نداشت
بی حسی از کمر شدم که اون هم اصلا درد نداشت
دکتر اومد و عکل شروع شد فقط از خدا سلامتی بچمو خاستم
تا صدای گریش اومد فقط میپرسیدم بچم سالمه یا نه 🥲که دکتر گفت اره عزیزم یه دختر سالم قشنگ
همه با هم فقط میگفتن چقدرررر مو داره 😂
اصلا نفهمیدم کی شکممو ماساژ دادن
و خداروشکر منم زایمان کردم و دیگه از تهوع خبری نیس

من نمیخام مقایسه کنم ولی واقعا اگه برگردم عقب باز سزارین رو انتخاب میکنم هر چند من سزارین اجباری بودم ولی واقعا خیلی خوبه
درسته بعدش درد داری ولی قابل تحمله
انشالله این حس و حال قسمت همه 🥲
مامان پسرم مامان پسرم روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین پارت 1---
صبح شنبه 26آبان نوبت داشتم دکترم گفت ساعت 6/5بیمارستان باش تا ساعت 7تشکیل پرونده دادم البته یه نفر قبل ازمن تشکیل پرونده داده بود که اون شخص ساعت 7/5رفت اتاق عمل.اتافمو تحویل گرفتم منتظر موندم ساعت 9صدام کردن برم اتاق عمل کل وجودم استرس بود ولی دکترم خیلی مهربون بود تا حدودی استرس کم کرد تواتاق عمل اول سوند رووصل کردن یه سوزش لحظه ای داشت بعد گفتن بشین آمپول بی حسی روبزنن که آمپول بی حسی درد داشت بعداز اون گفتن سریع درازبکش منتظر موندن تابی حس شم یه حس داغی وسنگینی تو پاهام احساس کردم سنگینی تاقفسه سینم اومد که واسم ماسک اکسیژن گذاشتن عملم شروع شد ازاول با حس تهوع شدید که آمپول ضد تهوع تزریق کردن دوبارتابهترشدم بعدازچنددقیقه صدای گریه پسرقشنگم بلند شد فقط پرسیدم دکترسالمه گفتن بله آوردن دیدمش بعد لباساشو تنش کردن یه چیز مهم من سه شنبه سونو دادم 2840بود ولی توی اتاق عمل 3200بود همه‌ی اینا تا ساعت 9:۳۰طول کشید بعد چون حالم خوب نبود تا۱۰اونجا نگه داشتن منو که بهترشم بعدرفتم ریکاوری یه دو ساعت اونجا بودم پرسیدن پمپ درد میخوای گفتم بله پمپ درد وصل شد
مامان فاطمه زهرا🧿🌹 مامان فاطمه زهرا🧿🌹 ۳ ماهگی
پارت دوم سزارین


دکترم با کمی تاخیر اومد و من رو زودتر برای آماده‌سازی بردن اتاق عمل چون از ساعت 12شب چیزی نخورده بودم ساعت9دیکه ضعف شدید داشتم و تهوع از استرس....پرستار من رو برد و تحویل اتاق عمل داد اونجا خوش برخورد از جنسیت و شرایط روحی و حس و حال بچه دار شدن
اما من ترس برداشته بودم از بی حسی کمر باید بگم که واقعا درد نداشت
تنها فشاری که کس کردم بخاطر شکمم بود که هم شدم تا از نخاع بی حس کنن
و اماااااااااا
و اماااااااااا لحظه ی که دخملم رو از شکم کشیدن بیرون دکتر می‌گفت خیلی نازه ارزش این همه درد و داشت تا آمیزش کردن که بهم نشونش دادن صدای گریه ش اتاق عمل رو سرش گذاشته بود و من با گریه فقط قربون صدقه ش میرفتم و وقتی برام آوردنش تا گذاشتنش کنارم آروم شد و این ناب آذین حس دنیاست از تهه دلم می‌خوام همه ی زنها این حس رو تجربه کنن واقعا به تمام درد ها و بستری شدن ها ی دوره ی بارداریم می ارزید فقط توی ریکاوری درد داشتم که با موسکن و مورفین آرومم کردن
بعد توی بخش که رفتن بچه م‌رو که آوردن تمام دردام یادم رفت منظورم اینه وقتی بچه تون رو می‌بینید اوج درد هم باشید یادتون میره
اینم تجربه ی سزارین من❤️🧿