۴ پاسخ

به نظر من همسر خیلی میتونه کمک کنه تو این شرایط
من بچم از موقع زایمانم رفت دستگاه تا ۷ ۸ روز و منم با بخیه های سزارین و‌خونریزی و درد موندم پیشش
ولی واقعا همسرم خیلی همراهم بود
گریه میکزدم شدید بعد که اوردیمش خونه بازم گریه میکردم چون میگفتم من مادر بدیم که بچم با وزن بالا دنیا اومده باید اذیت بشه من مادر بی مسئولیتیم به همسرم میگفتم طلاق بگیریم برو یکی دیگه رو بگیر که بتونه خوب بچه رو نگه داره
یعنی اگه مامانم پیشم نبود قشنگ داد میکشیدم ولی الان خداروشکر دو رورت خیلی بهترم سعی میکنم خیلی چیزا یاد بگیرم
من با اون همه درد و ناراحتی هنوز قوی هستم و قوی میمونم بخاطر بچم 😍😍😍😍

من احساس میکنم ب بچم حسی ندارم🙄اصلا دوست ندارم شیرمو بهش بدم ی وضیهههه

منم گاهی واقعادلم میخاد گریه کنم بعد میبینم الان دقیقا جایی هسنم که آرزوشو داشتم بعدباقدرت سعی میکنم ادامه بدم سخته امامیگذره

فقط و فقط و‌فقط با تراپی حلش کنید
این که بخواید جدیش نگیرید یا بهتون بگن فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی همش چیزاییه که باب شده توی این شرایط به هم‌میگن و‌اوضاع طرف هیچ فرقی نمیکنه

این که شما این احساسات رو داشته باشید هیچ بد نیست و‌اشکالی نداره

معده تون هم احتمالا از عوارض همین احساسات عصبی و بارداری هست
برطرف میشه♥️

سوال های مرتبط