ما از اون هفته دو شنبه رفتیم خونه مادر شوهرم تا پنجشنبه ناهار اونجا بودیم داریم خونمون و نقاشی میکنیم
دلین اونجا جیگر منو در اورد اینقد بهانه گرفت اذیت کرد خوابش از خوابش نگم که شبا تا یک و دو بیدار میموند
بعد خواهرشوهرم سشوار گذاشته جلوی دلین روشن نمیدونم چطوری فرش یکم حالت سوخته شد به دلین میگه چرا حرف نمیفهمی وقتی میگم نکن خیلی بهم برخورد من خودم اگه بدونم چیزی ضرر میرسونه به بچم یا زندگی جلوش نمیزارم میخاستم بگم تو با ۲۵ سال سن نمیفهمی میخای بچه ایی که دو سالش نشده بفهمه
خلاصه که خیلی با رفتاراشون اذیتم کردن از طرفیم دیدم دخترم خیلی داره وابسته میشه اونا هم دیگه دوباره اون حس مالکیتشون که بچه خودمونه داره میزنه بالا برگشتم الان خونه مادر بزرگش طبقه دومشون خالی امدیم اونجا احتمال زیادم فردا خونمون و تحویل میدن
بعد امروز ظهر داره میره خونشون میگه بیا بریم امشبم اونجا گقتم ن و بهونه اوردم خانم بهش برخورده 🙂

۹ پاسخ

کلا با خانواده شوهر دوری و دوستی هر چقدم خوب باشن بازم مشکل درست میش

واییییییییییی من اگ ی روز بمیرمم اونجا نمیمونم شب 😑😑عجب صبری داشتی من همونطوری عادی میرم با برادرشوهرام رو ی دور جنگ میرم بعد میام خونه😂😂

منم که خیلی تحملم زیاد چی میگی همش اونجا میرفتم ناچاری هرچی دلشون خواست بهم میگفتن شوهرمم ککش نمیگزه دیگه نمیرم چون هرچی دلشون خواست بهم گفتن مگه ادم چقدر تحمل داره شوهرمم یه جور اذیتتم میکنه با کم کاریاش الان اومدم خونه بابام

یه هفته رو میرفتی خونه مامانت شوهرت میرفت خونه مادر خودش . اگرم دلش تنگ شده بود می اومد پیشتون

کلن خانواده شوهر دیگه نمیشه بیشتر از این توقع داشته باشی

کنکورشوداد؟

چرانرفتی پیش مامانت؟

خواهر خیلی خیلی تحملشون کردی ماشاالله بهت من دوساعتی که برای شب نشین میریم تا مرز سکته میرم

به درک 😁✋فدای سر دلین
هیچ کجا خونه خود آدم نمیشه...

سوال های مرتبط

مامان delin مامان delin ۱ سالگی
من هیچ وقت درک نکردم منطق بعضی ادمت رو این جا تو فضای گهواره اصل چیزی که میگی و میپرسی یه چیز دیگه است ولی جوابا یه چیز دیگه 😐
ما امروز پارک بودیم دلین به شدت بچه ایی هست که فهمیده است و کامل میفهمه حرف ادما و محیط اطرافشو
اصل موصوع حرف من این بود ما تو این ۱۹ ۲۰ ماهیی که دلین به دنیا امده واقعا هر بار تو فروشگاه تو مرکز خرید ت. خانه بازی و هر جایی که میریم همه جلب یه دلین میشن من و پدرش واقعا اذیت میشیم ما هم دوست داریم وقتی میریم بیرون مثل قبلا عادی باشه همه خیلی وقتا دلمون میخاد راحت باشیم وقتی میریم خرید کنیم ولی برعکس هیچ وقت عادی برامون نگذشته 🫠

من هیچ وقت از دلین تعریف نکردم هیچ کقت نگفتم بچه من خاصه و جدا از بقیه هستش
بحث اصلی من این بود بیایم از خودمون شروع کنیم از این به بعد بچه تو خیابون میبینیم عادی رفتار کنیم نریم سمت اون بچه هم اون بچه معذب میشه هم خانواده اش
خودم حتی قبل دلین اگه بچه ایی تو خیابون میدیم با این که به چشمم میومد اصلا نمیرفتم سمتش یا تعریف نمیکردم ازش


بعد یه سریا امدن میگن حالا بچه ات همچین تحفه اییم نیستا 🙂 این حرفا زشته زدن اونم از زبون یه مادر دیگه
اینجا دور همیم دوست همیم
ولی بعضیا عقده های کل زندگیشون اینجا رو ادما خالی میکنن