۶ پاسخ

وقتی خودت در مورد بچه هات اینطور فکر میکنیاز بقیه هم انتظار نداشته باش ببین به چه چیزی حساسیت دارن

عزيزم ميتونم بپرسم كوچولوتون الان چند كيلوعه؟؟

دختر منم همینه دقیقا
ولی من سعی میکنم جایی رفتنی شکمش پر نباشه تو مهمونی هم ک خودش کم اشتهاس چیزی نمیخوره
بعدش ک اومدیم خونه سیرش میکنم قشنگ

وای دقیقه الان من از دست دخترمکه رفلاکس داره جایی نمی‌برم هر جا میرم بچه کوچک ها بستنی و. پفک میخورتن مجبورم به اینم بدم رفلاکس بدتر میشع

من درکت میکنم پسر منم سه سالشه رفلاکس داره خیلی موقع ها تو جمع بالا میاره من اصلا حس خوبی ندارم شما دارو میدین واسه رفلاکسشون

دخترمنم رفلاکس داشت و بالا می اورد اما همه جا میرفتم البته همیشه یه نایلون تو کیفم بود سریع هم میبردمش دستشویی که بالا بیاره کسی نبینه

سوال های مرتبط

مامان 🌸زهرا و تودلی مامان 🌸زهرا و تودلی ۳ سالگی
سلام خانوما هر ماه چند بار بچتون رو پارک میبرید؟
پارک‌هایی که تاب و سرسره و.. دارن میبرین یا
برقی ها و استخر توپدار و یا خانه بازی؟
ما که خیلی کم میبریم خیلی دلم مونده واسه این قضیه، اکثرا شوهرم میگه وقت ندارم، خیلی دلم میگیره
ولی در کل راضیم ازش
از طرفی هم خودم نمیتونم تنها ببرمش چون پارکی که نزدیک خودمونه بدرد نمیخوره
ماشین هم که دست شوهرمه واقعا سختمه فقط برای یه پارک اسنپ بگیرم برم و بیام اونم دست تنها بدون همسرم بچه رو کنترل کنم..
گاهی میگم دلمو بزنم به دریا چقدر منتظر بمونم تا وقت بشه یبار امتحان کنم خودم تنها برم ببینم چقدر سختی داره.. نمیدونم.. شماها چه میکنید؟
ولی خدا (پدرجون) پدرمو حفظ کنه اون بنده خدا دخترم رو میبره
یعنی تعداد پارکهایی که اون بنده خدا برده نسبت به ما ۹۰ به ۱۰ درصده
ما کلا خیلی کم پیش میاد تنها(با بچه) برم پارک یا تنها برم بازار
معمولا باید همسرم یا مامانم یا دوستی خلاصه یه همراهی با من باشه
شماها چطور هستین؟
مامان رادمهرورادوین مامان رادمهرورادوین ۳ سالگی
سلام خانوما یه سوال دارم اگه یکی پیش بچه شما گاهی وقتا حرفای بد بزنه شما چیکارمیکنید؟همسرتون چیکارمیکنه؟
من یه دونه برادردارم قبلا هم اینجا گفتم که اخیرا خیلی بداخلاق شده وداره همه رو اذیت میکنه، بچه ی منو خیلی دوست داره اگه یهو بچهه م جلوش زمین بخوره با من دعوا میگیره که حواست کجاست وقتی میرم خونه مادرم ،اگه گوشی دست بگیرم یا گرم حرف بشم بپه شروع کنه به بازی های خطرناک،مثه از مبل بالا رفتن ، داداشم به من تذکر میده که حواست به بچه باشه درشرایطی که خودشم حواسش هست یعنی تا وقتی توی اتاق خودش نباشه حواسش به بچه ی منه، بچه هم اگه بره اتاقش دست از کارمیکشه باهاش بازی میکنه براش شعرمیخونه، ولی از قدیم یه مشکلی بوده اونم اینه که بچه رو زیادمیبوسه اوایل خیلی سروصورتشو بوس میکرد پوست بچه قرمز میشد چندین باربهش گفتم ریش تو بچه رو اذیت میکنه ماهم دست وپاش رو میبوسیم، چندباربا من بداخلاقی کرد که توبه بچه یاد دادی بگه دایی منوآخ میکنه چون بچه رو فشار هم میده،ولی من یادش ندادم بچه خودش اینجوری میگه یا قبلا که حرف نمیزد از دستش فرارمیکرد، دیشب مادرموداداشمو یه دختردایی م که چندوقته خونه م نیومده حدودیه ساعت اومدن خونه ی ما، موقع اومدنشون برق رفت، وپسرمن با پدرش پایین بود چهارطبقه رو بدون آسانسور اومدن توی تاریکی بالا، کل مسیربردارم سعی کرده بود دست بچه رو بگیره که نیفته بچه هم طبق معمول دستشو نداده بود رسیدن پاگردآخری دیدم داداشم دیگه کلافه ست بهش میگه به خدا می افتی خیلی تاریکه بیا دست منوبگیر