به وقت مادری♥
زیبا ترین اتاق برای یک زن مادر شدن است در همین حین سخت ترین کار هم مادر بودن است ♥
بارداری قشنگی های خودش رو داره سختی های خودش کلا جاده پر از فراز و نشیب مثل جاده هراز 🖐🏻
شاید دیدن ترک ها اول اذیت بشی ناراحت بشی ولی وقتی یه لقد کوچولوش میزنه میفهمی دلیل ترک ها چیه کیه اینقد ارزشمند هست که غصه ترک شکم رو نمیخوری و بیشتر لذتشو میبری و میگی خب میخام مادر بشم الکی که نیست 😋🙄
به پایان هشت ماهگی میرسم و تا زایمانم راهی نیست توی وجودم زندگی درجریان هست که با هر تکونش جون به جونم اضاف میشه با هر تکونش دنیامو تکون میده میدونم بعد از این راه طولانی و سخت تری دارم ولی شب و روز هفته رو میشمارم که زود تر درآغوشم بگیرم و اون عطر و بو که هیچ جای دنیا پیدا نمیشه یک بار دیگر استشمام کنم و زیبا ترین لحظه برای من دیدنش باشد هر چند دوباره هست اما برای منه مادر هربار اولین بار است 😊🥺
در دنیا هیچ چیز برایم مانند پسرانم نیست تمام وجودم برای پسرانم هست و من برای پسرانم میجگم میکوشم تا پسرانم شاد باشند♥
یه مادر قوی باید باشم تا پسرانم قوی باشند 💪🏻🤞🏻
من مادر پسرانم را به خدا میسپارم که حافظشان باشد 🙏🏼♥

تصویر
۳ پاسخ

خیلی قشنگ بود عزیزمم انرژی گرفتم سر صبح 😍😍😍😍

به به چ زیباخداحفظ کنه همه بچه هارووقوت وصبرمادراروزیادکنه انشالله

خیلی قشنگ بود الهی خدا حافظ خودتو پسرات باشه 🥺🥲😍😍

سوال های مرتبط

مامان هامین معجزه من مامان هامین معجزه من ۳ ماهگی
مادر فقط همین نیست که هر صبح با صدای دردانه اش بیدار می شود ....
من هم مادرم ...‌منی وقتی شب در خواب تو را میبینم دلم نمیخواهد صبح شود.....
وقتی در خواب تو را در آغوشم میبینم میدانم که ندارمت .....ولی دلم برایت میلرزد....صبح که بیدار میشوم لبخند به لب دارم ....چون روی ماه تو را دیده ام ....چون تو در آغوشم بودی ...چون بوی تنت را به ریه هاشم کشیده ام...
حتی در خواب و برای یک لحظه.....آری من هم مادرم .... مادر فرزنده دیدهو نیامده ام ...مادر توی که برای داشتنت در روز های قشنگ جوانیم را در مطب درکتر ها و بیمارستان ها گذرانده ام ... مادر تویی که برای داشتنت مشت مشت قرص میخوردم ..و صد ها آمپول میزدم .. و منی که تنم از مرحمت آمپول های گران قیمت کبود است.. منو امسال من مادر تر از هر مادری هستیم ... مادران زجر کشیده مادرانی کا ثانیه به ثانیه از روز هایمان با حسرت داشتن دلبندمان میگذراندیم ...که با دیدن یه کفش نوزادی پشت ویترین دلمان میلرزید و پر از غصه...پر میشود در حسرت دیدن تو با این کفش ها و تاتی تاتی کردنت... آری من هم مادرم ...فقط تو را ندارم عزیزکم ....فقط در رویا هایم برایت مادرانگی میکنم ...🤍🤍جان مادر دلم برای دیدنت لک میزند .........🥺و پایان انتظار من رسید
الهی شکرت ۱۴۰۲/۰۹/۱۸بهترین روز زندگیم تاریخ مثبت شدن مادرانگیم
بماند یادگار از اول ۹ماهگی
❤❤❤
مامان Masiha مامان Masiha هفته سی‌ام بارداری
گفتنی های این دوران: شب های سختی رو دارم تجربه می کنم اما خداروشکر، نمیشه گفت همش سختیه چون من درسته که همزمان با تغییرات،،،، بدنم از آسودگی پیشین فاصله گرفته و دارم از این لحاظ هر هفته یک چالش سخت که اغلب بی خوابی شبانه رو به همراه داره تجربه میکنم، اما من خدایی رو دارم که از روح خودش در من دمیده و ورای ترس ها و نگرانی های من، مراقب کودک درون وجود منه... من بی خواب شدم درست، بدنم پر از زخم شده درست، آلرژی و عفونت گرفتم درست، تکرر ادرار دارم درست، سینه ها و شکمم سفت و سنگین شدن درست، راه رفتن و بلند شدنم سخت تر شده درست. ناخن هام شکننده شدن درست... اما همه ی اینها فدای یه تار موی مادر شدن😭😭😭 من بی خوابی هارو به جان میخرم و پذیرای تمام دردهای مادر شدن هستم و از همین حالا عاشقم و امیدوارم وجود و تولد این بچه مثل اسمی که براش انتخاب کردم جان تازه ای برای من باشه از پس سختی ها... خدایا باز هم بخواه که قوی باشم و قوی تر ادامه بدم و مادر خوبی از آب دربیام هر چند لازمه ش شب نخوابی ها و دردهای عجیب و غریب باشه... آمین
مامان ماهرخ💫🐣 مامان ماهرخ💫🐣 ۱ ماهگی
هزاران سال است که زن ها حامله میشوندوشکم هایشان میشودخانه موجودی دیگر.
هزاران سال است که آدم های دیگر شاهدبارداری و زائیدن زنان هستند،اماهنوز هیچ کس به آن عادت نکرده است.
نه خودزن های حامله ونه رهگذرها.
انگار شکم های بزرگ و موجودات درونشان هیچ وقت عادی و تکراری نمیشوند.
جدا چقدر عجیب است نفس کشیدن کسی زیرپوست تو.
چقدرعجیب است تماشای تکان خوردنش و دلبسته شدن به موجودی که ساکن دنیایی دیگر است.
بچه دارشدن مثل یک جادوست،مثل افسانه ای شیرین و عجیب و غریب که سخت میشودباورش کرد،همین که اولین بار نقطه ای تپنده را نشانت میدهند و میگویند این بچه شماست، همه چیز تغییرمیکند.
دستت را میگذاری روی شکمت و حس میکنی از همین حالا باید قوی تر وبهتر باشی،باید محافظت کنی از این نقطه تپنده کوچک و حامی و الگویش باشی.
هر روز بزرگتر که میشود احساساتت بیشتر موج میزند.
شروع به تکان خوردن که میکند،فکر میکنی دیگر خودت نیستی،دیگر پاهایت روی زمین نیست.
لذتی وجودت را میگیرد که با کمتر چیزی قابل قیاس است.
با گذشت هر روز و هرماه عاشق تر میشوی.
چقدرقلبت میتپدبرایش.
برای اویی که هیچ نمیدانی چه شکلی خواهدبود.
از همین روزهاست که نگرانش میشوی و حاضری جانت را برای سلامتی اش بدهی.
بارداری مثل یک جورجادوست.جادویی که تورا برای همیشه تغییر میدهد و اسمت را برای همیشه عوض میکند.
بعداز این کسی هست که تورا مادر صدا میکند.....
مامان کــارن👨‍👩‍👧 مامان کــارن👨‍👩‍👧 ۳ ماهگی
♦️مادرشدن عجب حسی یه......

💟تقدیم به همه ی مادرهای دلسوز و فداکار❤️


.💟میلیون ها سال است که زن ها حامله می شوند و شکم هایشان می شود خانه موجودی دیگر.
💟میلیون ها سال است که آدم های دیگر شاهد بارداری و زاییدن زنان هستند، اما هنوز هیچکس به آن عادت نکرده است. نه خود زن های حامله و نه رهگذرها. مردم دوست دارند به زن های باردار لبخند بزنند و مراقبشان باشند.
💟انگار شکم های بزرگ و موجودات درونشان هیچ وقت عادی و تکراری نمی شوند. جداً چقدر عجیب است نفس کشیدن کسی زیر پوست تو. چقدر عجیب است تماشای تکان خوردنش و چقدر عجیب است دلبسته شدن به موجودی که ساکن دنیایی دیگر است.

💟یک چیزهایی هیچ وقت عادی نمی شود. بچه دار شدن مثل یک جادوست. مثل افسانه ای شیرین و عجیب و غریب که سخت می شود باورش کرد. آخر چطور می شود یک دفعه مادر شد. همین که اولین بار نقطه ای تپنده را نشانت می دهند و می گویند این بچه شماست، همه چیز تغییر می کند. دستت را می گذاری روی شکم و حس می کنی از همین حالا باید قوی تر باشی. باید محافظت کنی از این نقطه تپنده کوچک. باید حامی اش باشی، همراهش باشی. هر روز بزرگتر که می شود،

💟احساساتت بیشتر موج بر می دارد. شروع به تکان خوردن که می کند فکر می کنی دیگر خودت نیستی، دیگر پاهایت روی زمین نیست. لذتی وجودت را می گیرد که با کمتر چیزی قابل قیاس است.


💟با گذشت هر روز و هر ماه چقدر عاشق تر می شوی. چقدر قلبت می تپد برایش. برای اویی که هیچ نمی دانی چه شکلی خواهد بود. چشم هایش، دهانش، انگشت هایش. از همین روزهاست که نگرانش می شوی. که چرا تکان نمی خورد، چرا نمی چرخد، چرا با لگدهایش نمی گوید من اینجام.

💟بارداری مثل یک جور جادوست.
مامان کوچولو بچه🧸 مامان کوچولو بچه🧸 ۴ ماهگی
بماند به یادگار برای پسرم 👶🏻
پسر کوچولوم من هنوز ندیدمت ولی هر روز و هر شب تصویر صورتت از جلو چشمام نمیره هر روز با خودم فکر میکنم که اون صورت ماهت چطوره ...
این روزها دارم لحظه شماری میکنم برای اومدنت هیچ وقت فکر نمیکردم بعد از داشتن خواهر کوچولوت بتونم انقد عاشق بچه ای دیگه باشم اما تو ...تو با تکون خوردن هات یه طوری قند تو دلم آب میکنی که نگو ...
نمی دونی این روزها چقدر آجی منتظرت هست و هر روز یه عالمه می بوسه تو را میدونم که وقتی اومدی دوستای خوبی برای هم میشید ...همدم هایی که همیشه کنار هم هستند ...من تو روزهای سختی گذروندیم تا به این مرحله رسیدیم از اون تاریخی که بهم گفتن تا چند وقت پیش فقط من تو خدا میدونیم که با هر سونو چقدر استرس وجودم می گرفت ...تو را خدا دوباره به من بخشید و من همیشه شاکرش هستم ..میخام بدونی عاشقتم و تا آخرین لحظه عمرم همه تلاشم برای خوشبختی تو و آبجی کوچولوت میکنم تا شما آدم هایی شادی باشید برسید به چیزهایی که دوست دارید ...😍😍😍😍
به تاریخ ۲۸خرداد 1403