۹ پاسخ

چوب گز از عطاری بگیر دود کن سمت واژنت بخیه هات زود جوش میگیره دامن یا پیراهن بپوش کسی رو بگو چوب رو نگهداره برات .یه هفته روزی ۵ قیقه این کارو تکرار کنی خوب میشی عزیزم.

برا استخونت کاری نمیشه کرد خودش خوب میشه ب مرور
برا بخیه هات بتادین بزن با پنبه هر روز بعد حمام و شستن خشک کن باسشوار.اگ بخیه هات دیدی خشک هستن اذیت میکنن شبا روغن زرد حیوانی بزن یکم .... بعد یک هفته هم با جوشونده پوست انار بشور خودتو روزی یبار

مامان پناه مبارکه عزیزم
میگم ورزش میکردی چیز خاصی میخوردی یا کاری که خداروشکر زایمانت اسون شد ب ما هم بگو گلم 🦋💐

برای بخیه و برش بی حسی میزنن.
میگی که بالای واژن درد داری.بخاطر اینکه رحم داره دنباله بچه میگرده.طبیعی هست گرمی بخور درست میشه.

مبارکه گلم به سلامتی❤

عزیزم شما خیلی ورزش کردین؟

بخیه و برش درد داشت؟

خداروشکر عزیزم پس زایمان سختی نداشتی برای منم دعا کن میخام طبیعی زایمان کنم زایمانم راحت باشه❤️🥺

عزیزم وقتی برش زدن متوجه دردش شدی؟ 😥🥺 چند سانت برش خوردی

سوال های مرتبط

مامان مهیار🤎🧸 مامان مهیار🤎🧸 ۲ ماهگی
سلام خانوما اومدم تجربه زایمانم رو براتون بزارم

من ۴۰ هفتم بود هنوز زایمان نکرده بودم همون روز ک ۴۰ هفته شدم رفتم پیاده روی فقط ۲ ساعت پیاده روی کردی بعداز ظهرم رفتم پیاده روی ۱ ساعت بعد شبش درد داشتم خیلی خیلی کم بود اینقد کم بود ک خوابیدم تا صب بعد صبح ساعت ۶ ونیم بیدار شدم برا همسرم چایی دم کنم دیدم دارم هی خیس میشم بعدش تا ساعت ۸ صبر کردم دیگ ساعت ۸ رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت فعلن ک خیس نیستی بزار تست بزنم تست ک زد گفت اره کیسه ابش نشتی دارع دیگ من رو بستری کردن بخاطر نشتی کیسه اب بعدش گفت چون ک نشتی داشته خود ب خود پیشرفت میکته وقتی ک اولین معاینه رو کرد ۲ سانت بودم دیگ ساعت ۹ شد بعد ۱ ساعت دیدن هیچ پیشرفتی نداشتم امپول فشار زدن من دیگ از ساعت ۱۲ دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود ساعت ۳ کیسه ابمو پاره کردن دیگ ساعت ۶و نیم عصر بود هنو تازه ۳ سانت بودم مامام اومد هی ورزشم میداد ساعت ۸ ۴ سانت شدم بعد ۴سانت دردام زیاد شد فقط ورزش میکردم هی اسکات عمیق میزدم دیگ ساعتای ۹ونیم بود گفت ۵ چقد دیر پیشرفت میکنی چهار نفر زایمان کردن تو هنوز زایمان نکردی بعدش پیشرفتم زیاد شد ساعت ۱۱ ۷سانت بودم ۱۲ ۸سانت دیگ ساعتا ۱ونیم بود ک من فول شدم بردنم رو تخت زایمان ۳ تازور زدم اقا مهیارم رو گذاشتن رو سینم🥹😍و بگم مامام خیلی خوب بود هی ک میدید دردام خیلی شد میبردم دوش اب گرم اروم میشد دردم
مامان 💗👶🏻panah مامان 💗👶🏻panah ۲ ماهگی
مامان حیدرعلی مامان حیدرعلی ۲ ماهگی
تجربه زایمانم
صبح با شوهرم رابطه داشتم و مثل همیشه بعد رابطه لگنم زیر دلم درد گرفت رفتم مدرسه امتحان دادم اومدم ساعت ۱۱ بود وایساده بودم یهو اندازه یه مشت آب داغ ازم ریخت اول فک کردم بی اختیاری ادرار ولی بازن ادامه داشت قطع وصل میشد میشنستم میومد وایستادم بازم اومد زنگ زدم به شوهرم اومد رفتیم بیمارستان رفتم اتاق معاینه معاینه کرد گفت ۳ سانت ۶۰ درصد بازی وقتت هست هیچی رفتم بستری شدم از ساعت ۱۱ درد داشتم می‌گرفت ول میکرد ولی از ساعت۲ خیلی بد شد اشکم در میومد گریه میکردم گفتن برآم بی حسی بزنن آوردن تو سرم آمپول فشار زدن خیلی سریع خوابم گرفت کپسول اکسیژن آوردن گفتن دردت گرفت تو این نفس بکش بعد ساعت های ۳ یا ۳ نیم بود دردام بدتر شد ماما اومد معاینه کرد گفت پاهاتون به داخل شکمت زور بزن گلاب به روتون مدفوع هم داشتم دکتر گفت اگه مدفوع بیاد بچه هم میاد دیگه به اجبار زور میزدم که مدفوع خیلی کمی ازم اومد ببخشید میگم بعد دید سر بچه داره کم کم میاد بیرون سری بردنم تو اتاق توی راه جیغ میکشیدم که اومد بچه سری دراز کشیدم دکتر هی میگفت زور بزن منم زور میزدم سر زور زدن یکم قسمت واژنم پاره شد خیلی کم میسوخت داد میزدم دکتر میسوزه گفت زور بزن فقط منم چند تا زور زدم یهو انگار یه چیزی ازم خارج شد تمام دردام قطع شد بچه گذاشتن رو دلم دستشو گرفتم کلی قربون صدقش رفتم بعد بردنش وزن کنن از این کارا بعد اینکه جفتم اومد بیرون بخیه برام نزدن تمام
مامان دیانا مامان دیانا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی من👇

امروز ۴۰ هفته تموم شده بود وارد ۴۱ هفته شده بودم رفتم بیمارستان برای معاینه که بهم گفتن شرایطم خیلی خوبه و ۳ سانت رحمم بازه منم دردی نداشتم..
ساعت ۴ و نیم بستری شدم بهم سرم و آمپول زدن تا ساعت ۵ دردام کم کم شروع شد در حد درد پریودی خیلی خفیف هر دو دقیقه می‌گرفت تقریبا ۴۰ ثانیه طول می‌کشید ولی خیلی خفیف بود جوری که من خوابم گرفته بود🫢
تا ساعت ۵ و نیم کیسه آبم پاره شد و تقریبا دردام بیشتر شد یکم راه رفتم و رو توپ نشستم و دردارو با تنفس کنترل میکردم
همون موقع دکترم رسید پرسید که احساس مدفوع نداری؟ منم گفتم که چرا دارم بعد معاینه بهم گفت دیگه رو توپ نشین خیلی سریع داری پیشرفت میکنی🫠
ساعت ۶ برام آمپول هیوسین زدن که یکم آروم شدم ولی دردام زیاد شده بود تا ساعت ۶ و رب که دیگه نمیتونستم تحمل کنم و احساس زور داشتم منو بردن اتاق زایمان و تقریبا تنفس و اینا دیگه کارساز نبود داد میزدم ولی خب زیاد طول نکشید دو تا زور زدم و ساعت ۶ و نیم دخترم به دنیا اومد😍
درد داشت بخیه هم خوردم ولی خوبیش این بود زیاد طول نکشید و زود این روند تموم شد🫠🫠
مامان آنلی مامان آنلی ۲ ماهگی
خب منم زایمان کردم و حالا نوبتی هم باشه تجربمو بگم ..

من دیروز از صب ساعت ۶ صب انقباض داشتم ولی قابل تحمل بود مث درد پریودی بود میگرف ول‌ میکرد حتی جوری بود با وجود انقباض خابیدم . تا شب انقباض داشتم ولی نامنظم دردشم تحمل‌میکردم ساعت ۱ شب بود دیدم ترشح قهوه ای داشتم گفتم بزارم دردا بکشم بعد برم . بعدش ساعت ۳ و نیم دیدم خون ازم اومده ترشح خونی دیگ‌رفتم زایشگا ساعت ۴ بود رسیدم معاینه شدم گف ۲ سانتی برو راه برو منم دردام بیشتر شده بود ۲ ساعت راه رفتم هنوز ۲ سانت بودم چون درد داشتم بستریم کردن یواش یواش دردام شدید شد خیلی شدید انقد ک داشتم میمردم امپول فشار نمبزدن میگفتن دردات خوبع . مامانم پیشم بود اون کمرم ماساژ میداد ولی ی درصد از دردام‌کم نشد از ساعت ۴ صب تا ۱ و نیم درد کشیدم حتی ببخشید مدفوع هم کردم چون بم‌ میگفتن باید مدفوع کنی انقد بد بود انقد اذیت شدم کل بیمارستان گذاشته بودم رو سرم صدام تا طبقه ۴ بیمارستانم میرفت ساعت ۱ و نیم دخترم بدنیا اومد با وزن ۲۴۰۰ خیلی کوشولوهه ولی هر کسی بستگی ب شرایط خودش داره ولی من اگ برگردم عقب سزارین اننخاب میکنم . بچه اول اونم طبیعی سخته بخدا سخته . من مرگو ب چشام دیدم دستا مامانم بوس‌میکردم میگفنم التماست میکنم یکاری کن برام التماس ماما کردم گفتم درش بیارین ب پاتون میفتم انقد بد بود از ساعت ۵ تا ۱ نیمم فقط گریه میکردم انقد بیخال شده بودم جون صدا کردن دیگ بم‌نبود افتادم وسط زایشگا دست و پاهام میلرزید خیلی بد بود کاش هیچوقت برنگرده ن‌حاملگیم ن‌زایمانم