۱۱ پاسخ

اولا که خدا رحمتشون کنه پدرتون رو دوما ببخشید ولی شوهرتون خیلی نفهمه که شرایط شمارو اصلا درک نکرده وتو همچین موقعیتی تنهاتون گذاشته ..هرچه قدرم عصبی باشه باید خودشووکنترل میکرد شما الان عزیزتونو ازدست دادین داغدارین یعنی چی این رفتارا

خدا رحمت کنه پدر عزیزتون رو....حالا شما از مادرتون بخواین چند روز بیاد خونه ی شما تا حال و هواش عوض بشه و همسرتون بهونه نیاره

عزیزم خدا پدرت بیامرزه مادرت الان خودش داع دیده ست ناراحت مشکل توهم به عصه هاش اصافه میشه اگه شوهرت همیشه این اخلاق داره فعلا برو خونت بزار مادرتم عصه نخوز بعدا تویه وقت مناسب رفتار شوهرت بهش گوشزد کن فکر اینطوری بهتر

تاپیکای قبلت هم خوندم
زندگی کنار اینجور ادمی فقط مریضت میکنه
خودتو نجات بده
حضانت بچت هم تا ۷ سالگی باخودته
مهریه خوبی هم اگه داری با اون تهدیدش کن
مرگ یه بار شیون هم یبار
وقتی تو این روزای سخت کنارت نیست پس بذار تا ابد نباشه

برو پیش دخترت بخدا بابات هم راضی نست ک اینجوری بشه یا زندگیت بهم بخوره . حالا شوهرت نفهم گیری کرده شما بیخیال شو بعد ب وقتش آدمش کن

برو خونه پیش دخترت ۲ روز بمون خونه بعد بیا مهم دخترتون ک گریه می کنه غذا نمیخوره شما وایستادیم ک چی بشه

متاسفانه شوهرت بویی از انسانیت نبرده

حدارحمت کنه پدرتون باز خداراشکر مادرتون دارین من بدبخت نه پدر نه مادر شوهرم هم ازبی گسی من سو استفاده میکنه هرجی از دهنش درمیاد بهم میگه میدونه جایی ندارم برم

سردخترم تازه زایمان کرده بودم گفتم چرانمیای خونه بابام پیشم بمونی میگفت بابام مزیضه مادربزرگم مریضه وازاینجورچیزا من بگو اون.بگو اومددختراولم وبرداشت ورفت.یه ساعت نشده اوردش روزای خیلیی خیلی بدی داشتم اینوچندسال من حلالش نمیکنم هیچ وقت واسه فحشاش نامردیاش خیانتاش مجبورم بمونم 😭مادرم خیلی مریضه نمیتونم خونه بابام برم به زورتحملش میکنم

بچه موقه خوابش عاصبش میکنه تورو میخواد

چه بی درک شما پدرتون تاره فوت کرده خدا بیامرزه پدرت را چرا فوت شده

سوال های مرتبط

مامان پرنسس مامان پرنسس ۴ سالگی
سلام
دیروز تولد بودیم مادر مامانم عاشق عروسهاش هست همچنین خاله ام من دیروز ناهار نخوردم کیکم هم نخوردم بعد خاله ام ۲تا ظرف پفک هندی درست کرده بود یکیو اوردپخش کرد منم کم برداشتم برای خودم چند تا دونه بعد رفتم سراغ اون یکی ظرف پفک هندی بخورم قشنگ تو جم بلند گفت نخور اونو دست نزن همچنین ضایع شدم که تو جم بعد زن داییم گفت میری از اون ظرف پفک هندی بیاری خوشم اومد گفتم والله منم اومدم چند تا بخورم بهم گفت نخور ب اون دست نزن گفتم زندایی خودت برو بردار من برم باز میگه دست نزن زن داییم گفت پس برای چی آورده رفت آورد ب همه تعارف کرد نه مادربزرگم که خاله ام ب اون هیچی نگفتن خیلی ناراحت شدم هی میگم من تولد اینا نمیام مامانم گفت باید بیای یکی از دایی هام مجرده منو تو جمع ضایع کرد ب هر دو زندایی هام میگفت این دیونه س منو میگفت منم گفتم خودت دیونه ای اینجوری همه رو میبینی بعد گفت دایی رژیم بگیر یه کم گفتن شوهرم بالشت پر دوست داره چوب شور دوست نداره خندید گاز گرقت رفت نتونست جواب بده احمق خدا جواب تک تکشونو بده. از همه میخوریم والله

ببخشید زیاد چت کردم🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈