خانوما لطفا بگین کدوماتون بچتونو رو از خودتون جدا خوابوندین ؟؟؟ از کی؟
کیا هم پیش خودشون میخوابونن؟
آیا پیش والد بجه بخوابه ارامش بیشتری تو خواب داره؟؟؟؟
بچم تا ۳ماهونیم ک غلت نمیزد رو تخت پیشمون بود بیشتر تو ننو کنار تختمون ...وقتایی روتخت پیشمون بودوسط خواب کمتر نق میزدو بیدار میشد
بعد علت زدن دیگه بیشتر رو ننو بود تاوقتی ک کلا علت زدنش بیشتر شد و ننو رو میگرفت به ایسته از ۶ماه دیگه براش پایین تختمون تشو گذاشتیم
الان ی مدته شب خیلی نق میزنه دیشب به حدی خسته شدم عصبی شدم هی پامیشدم شوهرم گفت بیار روتخت اوردن خیلی راحت خوابید فقط برادشیر میومد سمت من بعدش میچرخید سمت شوهرم میخوابید
الان یهفتس داریم برا تختش محافظمیداریم ببریم تو اتاق خودش بخوابه ولی با این شرایط هی جع بزته وسط خواب من پاشم برم ی اتاق دیگه واقعا خسته شدم
اگه تختشو بیارم بچسبونم به تخت خودم خوبه؟ تختش یکنفره بزرگساله ی سمتشو محافظ زدیم اونوسمت ک محافظ ندارع بچسبونم؟؟
دوس داشتم بچم تو اتاق خودش بره ولی واقعا خسته شدم
شما ها چیکار میکنین تجربتونو بگین؟

۱۱ پاسخ

ما سه تایی تو سالن میخوابیم دلم‌نمیاد جدا کنمش

ما سه تایی توی سالن روی زمین میخوابیم 🤭

بچه ی من تو اتاق خودش میخوابه
از نوزادیش تو گهواره گنار تختم گذاشتم، ۲ ماهش بود گهوارشو گذاشتم دم در داخل اتاق، یکم که گذشت گذاشتم بیرون اتاق، بعدش توی اتاقش بردم با گهواره، ۶ ماه تمام که شد بردمش تو تختش دیگه مونده، بعدش ۸ ماهش شد تا اونموقع ۳ ۴ ساعت یکیار شیر میخورد، ۸ ماه تمام که شد یهو دیدم هر ۱ ساعت برای شیر بیدار میشد دهنم سرویس شد شیر شبو کم کم قطع کردم، به جاش آب میدادم تو شیشه شیر، شیر خودمم میخوره خیلی سختم بود همش میرفتم شیر میدادم، ۸ ماه و ۲۰ روز کامل قطع کردم شیر شبو، آقا به طرز شگفت انگیری یهو از ۱۰ شب میخوابید تا ۸ و ۹ صبح💃خیلی خوب شده خداروشکر فعلا راضیم😅گاهی شبا که خیلیییی کم پیش میاد ۵ صبح هم بیدار مبشه اب میخوره باز میخوابه

پسرم اصلا تو تختش بند نمیشه میزارمش ولی با به غلط بیدار میش

من دخترم پیش مامیخابه خیلی ب باباش وابستس شبابایدباباش بقلش کنه خودشو ت بقل باباش جاکنه بخابه وگرنه اینق اینوراونورمیکنه سخت میخابه

تخت خودشو بچسبون به تخت خودتون بخوابونش تو اونجا بنظرم الان زوده برا جدا کردن چون شیر میخوره باید مدام بری و بیایی خودت درست نمیخوایی . دختر منم کنار هم میخوابیم از همون اول وقتی بیشتر به خودم نزدیکش میکردم تا صبح راحت می‌خوابید الآنم بااینکه بالشت براش میزارم میاد رو بالش من سر می‌زاره . گناه دارن

من یک ماهی میشه که جداش کردم ..کلا روی تخت خودمون هم نمیخوابوندم چون خطر داره
بیشتر اوقات توی تخت کنار مادر میخوابید
گااهی فقط روی تخت خودمون میاوردمش..
دیگه غلت زدنش خیلی زیاد شد و کلافه میشد
بعدم بلند میشد وامیستاد خیلی خطر داشت دیگه
منم برای اینکه عادت کنه یک هفته خواب روزش رو توی اتاق خودت میخوابوندمش روی زمین
بعد دیگه کم کم خوابش هم مستقل شد
دیگه شب هم آوردمش توی تخت خودش
خودمم پایین تختش میخوابم..
توی تختش خیلییییی راحته کامل میتونه غلت بزنه و اصلا خطر هم نداره

من از چهارماهگی کم کم جداش کردم الان یه وقتایی نق میزنه بهانه این که پیشم بخوابه میگیره ولی اکثر مواقع جدامیخوابه وقتی میخوابونمش خودم میرم اتاق

عزیزم اگه زیر شیش ماه جدا نکردی جای خوابشو بهتره تا ۱۸ ماهگی صبر کنی تا سن اضطراب جداییش تموم شه... منم وایسادم تا ۱۸ ماهگی دقیقا ب این خاطر ک هم پیش من راحت تر میخوابه و شیر خودمو میخوره هم این که هی بخواستم برم تو اتاقش کل شب باید بیدار میموندم چون خیلی بیدار میشه شبا

پسر من شیرخشک میخوره از ۶ ماهگی تو اتاق خودش تو تخت خودش میخوابه
حداروشکر خوابش خوبه

من تختش کنار تختمون گذاشتم تو تختش می‌خوابه بعضی موقع وقتی خسته میشه میزارم وسط باهامون بازی می‌کنه میخوابع

سوال های مرتبط

مامان ریحانه جانم مامان ریحانه جانم ۱۱ ماهگی
بچه ها دیروز یه چیزی شد واقعا یه لحظه تا سکته فاصله داشتم
ریحانه رو ساعت نزدیک 3 ظهر خوابوندم گذاشتمش روی تختش، تختش از این تخت کنار مادر هاست درحال حاضر، تخت جداگانه فعلا نخریدم اتاقش یکم جاش کمه. خلاصه همیشه وقتی بیدار میشه اول یه صدایی میکنه من متوجه میشم بیدار شده میرم سراغش و اینا، دیروز تقریبا یه ربع بعد از اینکه خوابوندمش، صدای النگو هاشو شنیدم و یه نق خیلی کوچولو زد، رفتم ببینم اگه جاش بدجوره درستش کنم، چشمتون روز بد نبینه... از تخت خودش اومده بود رو تخت من، چهار دست و پا اومده بود لبه ی تختتتتتتت🫢🫢🫢🫢🫢ببین میگم لبه یعنی از جلو و سمت چپش که وایساده بود چهار دستو پا، فقط 10 سانت از هر طرف تا لبه ی تشک تخت فاصله داشت، اگه ی ثانیه دیر رسیده بودم خاک عالم بر سرم میشد🤕😭😭وقتی درو باز کردم دیدم لبه تخت وایساده ینی فقط آروم جوری ک خودش نترسه گفتم یا ابالفضل، شوهرم بدو بدو اومد گفتم ینی یه ثانیه واقعا یه ثانیه دیر کرده بودم افتاده بود بدبخت می‌شدیم..
من حتی بالشت هم میزارم که وول نخوره از روی تخت خودش بیاد روی تخت ما، ولی نمیدونم واقعا دیروز چیشد خیلی بی صدا بیدار شده بود، واقعا میفهمم بچه‌ها فرشته ی نگهبان دارن، مراقب دارن که اتفاقی براشون نیفته، هر لحظه میرم تو اتاق یاد دیروز میفتم مو به تنم سیخ میشه. دیگه خلاصه تخت شو جمع کردم، دیشب تو اتاق خودش روی زمین خوابیدم باهاش