۱۰ پاسخ

حالا چکار به باسن بچه شما داشته من دیدم حالا دوس دارن یه نوازش میکنن یا اجازه میگیررن دستشو یه بوس میکنن.کارتون درست بوده اعتراض کردید منم بودم همینکارو میکردم

منم متنفرم از این کار ... ی مشت ادم بیشعور

حالا شاید منظوری نداشته همینجوری زده

ما موقع خداحافظی بعد از عروسی پسر خاله شوهرم لپ بچمو جوری بوسید ک ضف و از حال رفتن دخترم از گریه رو یه لحظه توی بغلش دیدم سریع رفتم جلو بچمو کشیدم بیرون و بهش گفتم حیوان وحشی آرام باش و همینطور همسر سیب زمینیم و پدر شوهرم و احمق‌های اطراف گفتن عیب نداره تو چیزی نگو ولی من رفتم جلوتر و یک نیشگون وحشتناک از بازو یارو گرفتم بازم خالی نشدم اومدم خونه دیدم لپ دخترم کبود شده زنگ زدم ب زنش ریدم دوباره بهشون و با عذرخواهی فراوان کمی آروم شدم ...همه فهمیدند که دختر منو فقط اجازه دارن از دور تماشا کنند👌

عزیزم تو مادر دانا مهربان و مسئولیت پذیر و آگاهی هستی خیلی خوشحال باش از اینکه هوش بالایی داری و خیلی ب موقع و درست واکنش نشان دادی ...اگر فیلم کودک آزاری دیده باشی متوجه میشی که زدن ب باسن از طرف بزرگسالان چ معنی داره...حالا بشنو از اتفاقی که دیشب توی عروسی اقوام برای ما افتاد

ولی خوب اینو راس میگه بچه رو نباید سرکار برد
حتی فروشندگی لباس
چون منم رفتم ی جا واسه کار گفت حق نداری بچه بیاری خواستی بچه بیاری برو خونت بشین نگهش دار

حق داری
باسن و لب و شرمگاهیش جز اندام خصوصیش
کسی حق نداره دست بزنه زن و مرد هم نداره

کار خوبی کردی بقیه برات مهم نباشن

کاری نمیشه منک میزنم به باسن بچم

اقا بود ؟؟؟؟اگر اقا بوده حق داری

سوال های مرتبط

مامان نیکان مامان نیکان ۲ سالگی
چقد امروز عصر حسه بدی گرفتم، و متاسفانه اخلاقم یه جوریه که تا به حالت قبل برگردم خیلی طول میکشه.
من نیکانو میبرم کلاسه مادر و کودک، بعد نیکان بی نهایت پر جنب و جوش و پر انرژیه، و یه اخلاقه بدی که داره اینه که تو کلاس هر بچه ایی به هر چیزی دس بزنه سریع میره ازش میگیره و گاهی هلشون میده یا سفت دستشونو فشار میده یا با صدای بلند حرف میزنه.
من چون میدونم اینجوریه مدام حواسم بهشه، و اصلا نمیتونم مثله مامانایه دیگه بشینم، باید کلا چشمم به نیکان باشه که کسی رو اذیت نکنه و کسی غیر از خودم بهش تذکر نده.
امروز یه مامانی جلسه ی اولش بود بچه اش رو میاورد، وسطه بازی کردن یهو نیکان پاشد واسه شیطونی و رفت سمته اون بچه هه که اولین حلسه اش بود با یونولیت لوله اییایی که بازی میکردن خواست بچه هه رو بزنه، من سریع گفتم نه نه و رفتم سمتش که مادره که نزدیک تر بود خیلیییییی با لحت تند و بدی دست نیکان و گرفت محکم و گفت نباید بزنیش( خیلی تند و عصبانی) نیکانم که معلوم بود دستش درد گرفته دستشو با اون یکی دستش گرفت و گریه کرد. منم بغلش کردم و بوسیدمش و به مادره گفتم اینا بچه ان من خودم حواسم هست بچه ی کسی رو اذیت نمکنه شمام تذکر میدین آروم تر تذکر بدین نه اینجوری.
دست نیکانو نگا کردم دیدم جای ناخنش رو دست نیکان مونذه بود که پوستش کنده شده بودو خراش برداشته بود. دلم آتیش گرفت براش😔 گفتم دستشو اینقد محکم فشار دادی که پوست دستش کنده شده.
معذرت خواهی کرد ولی من از عصر عصبی ترینم.
هزاااار بار به نیکان میگم مامان جان بچه هارو هل نده، نزنشون، آروم حرف بزن، اصلا انگار نه انگار.
حسه بدی بهم دست میده بگن بچه اش بی ادبه، من خیلی برای نیکان وقت میزارم، خیلی حرف میزنم باش، نمیدونم چرا اینجوریه