تجربه زایمانم ۱۴۰۳/۷/۲۸
یه هفته بود رابطه بدون جلوگیری.پیاده روی حتی ب اندازه ۱۰دقیقه هرروز.استفاده از گل مغربی رو شروع کردم۲روز قبل زایمانم رفتیم سینما کلی بازار گردی کردیم درحدی ک من ۳الی۴ساعت راه رفتم تاصبح پاهام درد میکرد خلاصه روزبعدش از صبح یه کمر درد های ریزی داشتم درحد خیلی خیلی کم تا شب ادامه داشتم شب رابطه داشتیم بعدش رفتم حموم اومدم دیدم کمر دردم بیشتر شد اما جدی نگرفتم تا ساعتای ۱۲شب صبر کردم دیدم بیشتر شد و انقباضاتم منظم شدن تا اینکه رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت نزدیک ۲سانتی و انقباضاتت هر۴دقیقه و بستریت میکنیم منم چون دردم کم بود گفتم باشه بستری میشم اما الان ن میرم پایین پیش شوهرم دوسه ساعت دیگ میام خلاصه رفتم پایین تا ساعتای ۴برگشتم بستری شدم معاینه کرد دردام یکم بیشتر شد تا ساعتای ۷شدید شد دردم و کیسه آبمو زدن ک بدترررردردم غیرقابل تحمل شد تا ساعت نزدیک ۹ صبح دردم وحشتناک شد و بهم آمپول بی دردی زدن وای خدای من انگار وارد بهشت شدم تمام دردام از وجودم رفتن و آروم شدم تا ساعت ۱۰ معاینه کردن گفتن فول شدی بریم اتاق زایمان رفتیمو پسرم ساعت ۱۰:۴۵دقیقه صبح دنیا اومد 😍🥹

۱۴ پاسخ

مبارک باشه ایشالله خوش قدم باشه انشالله مامان های دیگه زایمان کنن بیان تعریف کنن
امپول بی دردی چیه ؟

ب سلامتی مبارک باشه 😍
از.چند هفته ینی عزیزم این کار ها رو شروع کردی؟؟؟

مبارک باشه عزیزم‌ قدمش پر از خیر و برکت باشه براتون🥰🥰🤍❤👶🏻

سلام گلم میگم شما قبلا آمپول رو ویزیت کردی یا نه دیدن تحمل درد نداری زدن و اینکه موقع زایمان درد نداشتی

عزیزم امپول اپیدورال زدی،وقتی فول شدی تونسی زور بزنی اخه میگ بی حس میشی نمیتونی زور بزنی

این چه امپولیه همون اپیدورال؟ هذینش چقده این امپوله ؟

برای طبیعی چند روز بستری میکنن بیمارستان؟

امپول بیدردی چیه

چه تجربه شیرینی😇

طبیعی وقتی فول میشی سخته؟ چند کیلو بود بچت؟ تپل باشه سرویس میشیم؟

قدمش پر خیرو برکت باشه

مبارک باشه گلم زیر سایه پدرومادربزرگ شه🙏🌸

گلم قرص گل مغربی رو چطور استفاده میکردی

چند هفته زایمان کردید

سوال های مرتبط

مامان مهیار🤎🧸 مامان مهیار🤎🧸 ۲ ماهگی
سلام خانوما اومدم تجربه زایمانم رو براتون بزارم

من ۴۰ هفتم بود هنوز زایمان نکرده بودم همون روز ک ۴۰ هفته شدم رفتم پیاده روی فقط ۲ ساعت پیاده روی کردی بعداز ظهرم رفتم پیاده روی ۱ ساعت بعد شبش درد داشتم خیلی خیلی کم بود اینقد کم بود ک خوابیدم تا صب بعد صبح ساعت ۶ ونیم بیدار شدم برا همسرم چایی دم کنم دیدم دارم هی خیس میشم بعدش تا ساعت ۸ صبر کردم دیگ ساعت ۸ رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت فعلن ک خیس نیستی بزار تست بزنم تست ک زد گفت اره کیسه ابش نشتی دارع دیگ من رو بستری کردن بخاطر نشتی کیسه اب بعدش گفت چون ک نشتی داشته خود ب خود پیشرفت میکته وقتی ک اولین معاینه رو کرد ۲ سانت بودم دیگ ساعت ۹ شد بعد ۱ ساعت دیدن هیچ پیشرفتی نداشتم امپول فشار زدن من دیگ از ساعت ۱۲ دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود ساعت ۳ کیسه ابمو پاره کردن دیگ ساعت ۶و نیم عصر بود هنو تازه ۳ سانت بودم مامام اومد هی ورزشم میداد ساعت ۸ ۴ سانت شدم بعد ۴سانت دردام زیاد شد فقط ورزش میکردم هی اسکات عمیق میزدم دیگ ساعتای ۹ونیم بود گفت ۵ چقد دیر پیشرفت میکنی چهار نفر زایمان کردن تو هنوز زایمان نکردی بعدش پیشرفتم زیاد شد ساعت ۱۱ ۷سانت بودم ۱۲ ۸سانت دیگ ساعتا ۱ونیم بود ک من فول شدم بردنم رو تخت زایمان ۳ تازور زدم اقا مهیارم رو گذاشتن رو سینم🥹😍و بگم مامام خیلی خوب بود هی ک میدید دردام خیلی شد میبردم دوش اب گرم اروم میشد دردم
مامان بشری سادات مامان بشری سادات روزهای ابتدایی تولد
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
دوشنبه ۱۲/۶
۳۸هفته و ۳روز بودم رفتم دکتر، معاینه کرد دو سانت باز بودم. ان اس تی گرفت گفت حرکات بچه کمه بهتره بیای برای زایمان. گفت پس فردا بیا بیمارستان.
توی این دو روز حسابی ورزش کردم تا بلکه دردم بگیره ولی چهارشنبه صبح بدون درد راهی بیمارستان شدم. ساعت ۹.۳۰ بدون درد بستری شدم. اولین معاینه تحریکی رو که انجام دادن، دل دردای پریودی خیلی کم پیدا کردم. تا ساعت ۱۰ دکتر اومد معاینه کرد همون دو سانت بودم و برام سرم فشار با دوز کم تجویز کرد.
بعد از سرم فشار دل دردام کمی بیشتر شد ولی قابل تحمل بود. درخواست ماما همراه کردم. ماما همراه توی دردام بهم ورزش میداد که خیلی به کاهش دردم کمک میکرد. تا ساعت ۱به همین صورت گذشت. ساعت ۱ دوباره دکتر اومد برای معاینه که گفت ۳ سانت شده و کیسه آبمو زد. بعد از کیسه آب دردام خیلی بیشتر شد ولی یه کم که گذشت توی انقباض هام ضربان قلب بچه افت پیدا میکرد. که ماسک اکسیژن بهم وصل کردن تا شرایطم اوکی شد. یه ساعت بعد دوباره معاینه شدم که هنوز همون سه سانت بودم و هیچ پیشرفتی نداشتم. دردامم زیادتر شده بود.
مامان نی نی مامان نی نی ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی2
نوزدهم صبح ساعت 6 رفتیم بیمارستان و تا 7 کارای بستری انجام شد و رفتم زایشگاه تا ساعت 9 ازم ان اس تی میگرفتن و معاینه کردن گفتن 2 سانتی و لگنت خیلی عالیه و این حرفا بماند ک معاینه ها برا من واقعا یه کابوس وحشتنااااک بود انقدر ک درد داشتم ساعتای 9 صبح یه ریزه قرص ک فک کنم ده تیکش کرده بودن دادن بهم و گذاشتم زیر زبونم گفتن کم کم دردات شروع میشه بعد دوباره ان اس تی گذاشتن ک داشت درد و انقباض و نشون میداد ولی من خیلی کم حس میکردم از دردای پریود خیلی خیلی کمتر اون معطلی ک هیچکاری هم نداشتم بیشتر کلافم میکرد تا ساعتای 1 ظهر ک دوباره یه تیکه قرص دیگه بهم دادن و ازون ب بعد دیگه دردام شروع شد اولش کم بود ک رو تخت اوکی بودم بعد هی داشت بیشتر میشد ک دیگه بلند شدم و فقط نفس عمیق میکشیدم و ورزش میکردم و با همینا خودم و اروم مبکردم تا ساعتای 4 ک اومدن معاینه کردن گفتن 3 سانتی و الان میان ک بهت اپیدورال بزنن (من از قبل هماهنگ کرده بودم) گفتم هنوز خوبم و میتونم تحمل کنم ولی گفتن مشکلی نیست دیگ میتونی بگیری اینم بگم تو این فاصله تخت روبرویی من دو نفر بودن ک قبل من اپیدورال گرفتن و من تمام مراحلشو دیدم یکم استرسم کم شد (اونجا فهمیدم کیفیت امپول های بی حسی و اینکه دکتری ک تزریق میکنه چقد ماهر باشه رو عوارض بعدش خیلی تاثیر داره پس حواستون باشه حتما بیمارستان خوب برید ک دکتر خوبم داشته باشه) خلاصه دکتر ک آقا هم بود اومد و من اماده شدم و اپیدورال و زدن ک بدون درد نبود اما قابل تحمل فقط همینکه حس میکردم سوزن لای مهره های کمرم در حرکته خیلی عذاب بود بعد ک تموم شد دراز کشیدم و بعد ده دقیقه کم کم بی حس شدم و پاهامم کرخت شد