یه متنی دیدم نوشته بود که همراه بچه هامون باید بزرگ شدن خودمونم جشن بگیریم..
با خودم فکر کردم واقعا درسته..
یاد روزایی میفتم که دل توی دلم نبود پسر کوچولومو بغل بگیرم..
روزای اول به دنیا اومدنش که با وجود سردرد وحشتناک و درد بخیه هام
بغلش میکردم و با دیدن صورت ماهش لبخند میزدم و به خودم میگفتم
دیدی تموم شد استرسای بارداری؟
وقتایی که کولیکش اذیتش میکرد و اونقدری روی پام میخوابوندمش که بعدش احساس میکردم زانوهام حس نداره برا حرکت ولی بازم تونستم و از پسش بر اومدم
هر مرحله ای که با نور چشمم میگذرونم و همه ی چالشایی که قراره باهم بگذرونیم باعث میشه جفتمون بزرگ بشیم و رشد کنیم
این متنو برای همه ی مامانایی مینویسم که واقعاااا و از ته دل تموم خودشونو برای کوچولوشون میزارن
اول که بیاین بغلم 😍😍❤️🥺🥺
بعدم میخوام بگم که میدونم سخت میگذره و حسابی خسته میشی گاهی
اینو بدون که خستگیت باعث نمیشه تو مامان بدی باشی...
تو تموم دنیای کوچولوت یا کوچولوهاتی...
کافیه یه بار خودتو جای اونا بزاری..تو یه قهرمان قوی و یه الگویی واسه بچه هات که بهش افتخار میکنن

خدا قوت به همه ی مامان گلیااا❤️

تصویر
۱۴ پاسخ

چقدرررررر قشنگ گفتی

🤩💋💗💗💖💖

🥺💔🌸

😍😢😘

چقدر قشنگ گفتی خواهری💗 خدا قوت بهت

ممنون بابا این صحبتهای زیبا😘💕

چقدر روحم جلا گرفت با این متن...😍🤩😊

ممنون مامان مهربون

گریم گرفت 😣یا سختیا که کشیدم افتادم بازم میگم خداروشکر که گزشت

😍😘🥹

👌👌👌👌👌

😍💋💋💋💋

😍😍❤نوازشگر بود متنت

عجب تلنگری😍😍
ممنون خواهر

سوال های مرتبط

مامان امیر عباس 😍 مامان امیر عباس 😍 ۹ ماهگی
سلام خانوما بیاین زار بزنیم واسه روزایی که‌ پریود میشیم و اعصاب نداریم:
از کجا شروع کنم؟؟؟ از سندروم پیش از قاعدگی بگم؟ یا از روزای اول پریودی و درداش؟
بگم که یه هفته قبلش اعصاب بلانسبت سگی میشه و پاچه همه رو میگیریم، سر چیزای الکی گریه میکنیم، اونقدر میخوریم که انگاری قراره قحطی بیاد بعدم اونقدر دل و پا و کمر درد میگیره و ضعف می‌ره که حد نداره، از یه طرف غرغر های شوهر از یه طرف بچه داری، حالام که پریود میشی باید با هزار تا زور قرص و شیاف و آمپول دردش رو‌ساکت کنی، بعدم که استرس پس دادن رو لباس سفید رو‌تخت یا جایی
چه قدر بده سرما خورده باشی پریود بشی بعد همش سرفه عطسه یهو میبینی یه چیزی مثه شیر سماور می‌ریزه پایین 😄😁
همه چیز بهم می‌ریزه تا این رحم نسبتا محترم خونریزیش تموم بشه، حالام که تموم میشه و یه هفته دیر میکنی انواع و اقسام دمنوش و‌گل گیاه واسه پریود شدن امتحان می‌کنی و همش میترسی که حامله نباشی
واقعا خدا چه حکمتی دید که زن باید پریود بشه؟؟ آخه تا کی مردا راحتی بکشن و ما زنا به خاطر این پریود سختی بکشی؟؟؟

بنظرتون خوب گفتم؟؟؟ 🫣😀😃😄😁
مامان jana مامان jana ۱۴ ماهگی
سلام مامانای مهربون خدا قوت میخاستم یچیزی بگم بهتون نمیدونم همه اینجوری ان یا چنتایی که دیدم تو گهواره فقط اونان ...من چندبار شده تو گهواره دیدم مامانا میان میگه خسته شدن بچه هاشون نمیخابن یا همش بغل میخان یا خودشون خسته شدن از این مسعولیت بزرگ ..درسته خستگی هست ولی یچیزی هس به اسم عشق به فرزندم انقدری دوسشدارم براش میمیرم اصلا خستگی حالیم نمیشه دخترم فوق العاده شلوغه مثل همه ی بچه ها شبا نمیخابهیا همش گریهمیکنه بغل میخواد منم با جون و دل براش انجام میدم هرچقدر کار داشته باشم اول بچم و راحتی بچم برام اولویته وقتی گریه میکنه بفکر خودم نیستم به فکر خوابم بفکر راحتیم یا خستگیم بفکر اینم که بچم اذیته یجاییش درد میکنه که گریه میکنه یا وقتایی که بغل میخاد انقدری بغلش میکنم بغلم نگهمیدارم که خودش بخواد میذارمش پایین الان چهار دست و پا میره اصلا نمیگم نرو نکن تاجایی که تونستم خونه رو امن کردم براش خودمم همش کنارشم که اتفاقی نیفته براش خدایی نکرده این کارار و میکنم چون میدونم این لحظه ها این روزا تکرار نمیشن عکسای روزای اولشو نگا میکنم دلتنگ اون لحظه ها میشم میدونم همین لحظه هام میگذره شیرینی خاطرش دوسدارم بمونه برا بچم و خودم یروزی میشه دیگ دخترمو بزرگ شذه نه بغل میخاد نه گریه های الکی نه بهونه گیری....قدراین لحظه هارو بدونیم بذاریم عاشقانه بگذره بچه هامون هرچی میخان همون باشیم اونا فقط مارو دارن تو این دنیا همه چیشون ماییم 🥺🥺🥺دخترم خیلی دوستت داره مامان کاش همیشه باشم که بتونم ازت خودم مراقبت کنم قلب منی
مامان امیر علی🧒 مامان امیر علی🧒 ۱۵ ماهگی
قلب مامان تو شدی مثه خون تو رگهام اصلا نمی‌دونم قبل تو چطور زندگی میکردم اصلا نمیدونم قبل تو معنی خوشحالی چی بود معنی عشق چی بود
الان خوشحال ترینم که تورو ۹ ماه توی شکمم ۱۰ ماه هم توی بغلم دارمت
پسرم روح من کسی که فقط منم به بخاطر خودم میخواد کسی که میدونم توی همه موقعیت های زندگیش برمیگرده منو نگاه میکنه ببین من هستم کنارش کسی که از نگاهش میخونم میگه مامان من عاشقتم ولی عشقمو با سر گذاشتن روی شونه هات نشون میدم آخ الهی فدای بوی مایع اکتیوت بشم مامان آخ قربون شیر ببلاک و شیشه شیر های بی بی لندت آخ فدای پوشک مای بیبیت آخ قربون آب قلم کمد لباس هاتو اتاق تو خودتو هرچی که مربوط به تو برم عمرم میدونم شاید عجیب باشه اما من عاشق بهم ریختگی خونه ای که تو هر روز میبریش توی هوا هم هستم بخدا که من تعجب میکنم خیلیا ناراحت میشن بچه هاشون خرابکاری میکنن پس چرا توی خرابکاری میکنی من حرص نمیخورم
خلاصه بگم ۱۰ ماه شده که من شدم یه مامان شدم یه زنی که عاشقانه برای تو هرکاری میکنه حتی وقتی داره گریه میکنه از دست روزگار ولی به روی تو لبخند میزنه حتی وقتی که از کمر درد داره میمیره اما با هر بار پی پی کزدنت با حوصله تورو میشوره شایدم حس کنه خیلی کثیفی و حمومت بده با همه ی ناز کردنات مدام غذای جدید درست کنه و تو توی ذوقش بزنی و نخوری
دیگه چی بگم از روزگار عاشقانه م باتو عمر و جونم ده ماه ی مامان