۱۵ پاسخ

❌️هر کی موافقه لایک‌کنه

والا دخترمن ۵سالشه کافیه بگم یدیقه حواست به ابجیت باشه یچیزایی بهم میگه چشمام چهارتا میشه
میگه من خودم هزارتا کار و زندگی دارم نمیتونستی بچه نگهداری خب نمیاوردی کی مجبورت کرد
😐😐😐منم مات میمونم

کاملا موافقم👌🏻

موافقم . همشم به بچه اول میگن تو بزرگ شدی دیگه تو کوتاه بیا اون کوچیکه
بابا بذاریم بچه بچگیشو بکنه

عزیزم میشه پست اخرم رو ببینی ممنون میشم🌹

عزیزدلممم
چقدر بچه سختشه با گریه می‌ره🥲
به نظرم بهش بگی قبول نمیکنه
مادر پنج تا بچه بودن سخته باید همسرش کمک کنه ..


نویان خوشگلموووو نگاهش کن🥹😍

پسرمن ۹ سالشه نون خریدن با اونه البته شوهرم وقت کنه زیاد میگیره تا پسرم کمتر بره ولی اصلا نشده خواهر یا برادرشو نگه داره من برم بیرون
ولی نگه میداره من غذا درست کنم
بعضی وقتا قر میزنه وای ما براش ی جوری جبران میکنیم

والله دختر من ۱۵ساله داره من با یه بچه کوچیک یکسره تو بغل قبل اومدنش سفره پهن میکنم از مدرسه میرسه غذاش آماده باشه ظرغارم خودم میشورم دخترم میره میخابه جارو زدنیم داشته باشم اکثرا بچه بغل کارامو میکنم حالش خوب باشه خودش میاد کمک میکنه ولی هیچ موقعه بیش از اندازه بهش زحمت نمیدم چون به خاسته خودم بچه اوردم نه به پشوانه دخترم بخدا تمام کاراهای دخترمم خودم اکثرا انجام میدم تا الان فقط ۸روز بیمارستان بودم پثشک پسرمو عوض کرده اونم مق زندگی داره ایکاش مادرا یزره فرهنگشون و درکشون رو بالا ببرن بعد به فکر بچه دوک باشن

آفرین
حتمااگ مامانشو دیدی بهش بگو

ما ۴تا خواهریم خواهر آخریمو‌من بزرگ کردم حوصله و وقتی ک‌اون موقع برای اون گذاشتم الان اصلا برای بچه خودم ندارم شاید مال اینه ک یکی بزرگ‌کردم و چون بچه بزرگه بودم هر کی خطایی میکرد من مقصر بودم ک‌ چرا نصیحتش نکردم هنوزم مامانم زنگ میزنه ب من ک زنگ بزن ب خواهرت بگو اینکارو‌کنه اینکارو‌ نکنه زنگ بزن ب اون یکی باهاش راجب فلان موضوع حرف بزن واقعا خسته شدم رها کنید بابا بچه اول بدبختو

یاعلی 5تا چطوری بهشون برسه

من تک فرزند بودم ولی خرید خونه با من بود الان هم اعصابم بخاطر کارایی ک نمیتونم کنم براشون خورده خیلی بار مسئولیت زیادی رو دوشمخ

من داداش کوچیکمو نکه می‌داشتم لباساسو میشستم کهنه هاشو ...
الان همون داداش کوچیکه عصای دستمه کلی مواظب دخترمه

منم دختر اولم ۱۲ سالشه وقتی میرم بیرون دختر ۱۱ ماهه رو میزارم پیشش خیلی باهاش مهربونه اونم خیلی ابجی بزرگشون دوست داره

منم خواهرمو نگه میداشتم چون مامانم می‌رفت سرکار بعد داداشم دنیا اومد بازم من نگه میداشتم
یادم نمیاد چیزی که غر زده باشم یا اذیت شده باشم ولی خوب بود

سوال های مرتبط

مامان دلارُز💕🍭 مامان دلارُز💕🍭 ۱۳ ماهگی
سلام سلام💕
من اومدم تجربیاتم رو از روش تغذیه ای دلا بگم💕
شاید به کار خیلیاتون بیاد💕
اگرم سوالی داشتین بپرسین تا جایی که بدونم جواب میدم💕

اول اینو بگم که تو روش تغذیه مستقل و یا سنتی بچه ها قراره که با غذا آشنا بشن و غذای اصلیشون شیر مادر یا شیرخشک هست.

همیشه طبق یه قاعده و قانونی به ما گفتن که به بچه ها غذا یا شیر بدین،مثلا نوزادی که دنیا اومده میگن هردوساعت از خواب بیدارش کن شیرش بده که این روش غلطه،چرااا؟چون اول اینکه ما باید بدونیم بچه گشنه باشه بیدار میشه،ما با بیدار کردن بچه هم خواب بچه رو مختل میکنیم و نمیزاریم خواب راحتی داشته باشه و هم عادتش میدیم که تو باید بیدار بشی هر دوساعت شیر بخوری،حتی اگر گشنت نباشه❤️اما گرسنگی کاملا غریزیه و ما باید به این حس اعتماد کنیم و به اینکه بچمون گشنشه یا سیره احترام بزاریم❤️
یا مثلا دکترا تعریف میکنن که بچه ی ۶ماهه از شروع غذای کمکی تا ۸ماهگی به یه وعده غذا در روز نیاز دارن اما این تعریف ها اشتباهه.
همه ی اینا بستگی به بچه داره،چون هر بچه با بچه ی دیگه متفاوته،یه بچه ممکنه اشتهاش کم باشه و نخواد چند روز هیچ غذایی جز شیر بخوره و یه بچه شاید میلش بکشه دو وعده غذا بخوره(لطفاااا به بچه هاتون اعتماد کنید)توی پروسه ی غذاخوردن نباید هیچ زور و اجباری باشه،،وای مامان بایدددد غذاتو بخوری،وای باید میان وعدتو بخوری ،وای باید حتما ۱۲۰ سی سی شیر بخوری،این تعاریف رو بریزین دور اگر یه بچه ی خوش غذا میخواین❤️
برای آشنا شدن با غذا اگر وعده های غذایی زیاد باشن ممکنه بچه کلا از غذا زده بشه❤️

قرار نیست حتما بچه ی ۶ماهه با غذا سیر بشه،یادمون نره که غذای اصلی بچه تا یک سال شیره مگر در شرایط خاص❤️
مامان نویان مامان نویان ۱۲ ماهگی
امروز رفتم تو یه فروشگاه چیزی بخرم
یه دختر پنج شش ساله اومد با روی خوش سمت نویان ...بعد هر سمت میرفتم می اومد باهام یهو دیدم دست نویان رو می گیره نویان زد زیر گریه ‌‌..من گفتم شاید چون غریبه س ترسیده
دوباره این کار تکرار شد نویان بیشتر گریه کرد برگشتم گفتم دستش رو نگیر ولی گریه نویان قطع نمیشد مامان دختره اومد نویان رو بغل کرد گفت ببخشید خاله ...
نویان رو بغل کردم دوباره تکرار کرد این سری سرم رو برگردوندم دیدم نگو با ناخوناش داره دست بچه رو فشار میده من خاک برسر اصلا متوجه نشدم فقط گفتم کوچولو چرا اینجوری کردی دستش رو ...مامانش گفت بزنش گفتم من اجازه ندارم بعد فروشنده گفت این همه بچه ها رو می چزونه قبل شما هم صورت یه بچه رو چنگ انداخت ...به مادرش گفتم شما وقتی می دونی بچه تون اسیب میزنه چرا به مادر بچه ها نمی گید که مراقب باشن چرا پسر من گریه میکنه به من گوشزد نمی کنی دخترم داره فلان کار رو میکنه ...
اونقدر گریه کردم که بچه م اینجوری زخم میشد من نمی فهمیدم ...
مامان دلارُز💕🍭 مامان دلارُز💕🍭 ۱۳ ماهگی
یادتون باشه شما تا یک سالگی فرصت دارین ۱۰۰نوع ماده غذایی رو به بچه ها معرفی کنید.
قبل از یک سالگی بچه ها آماده امتحان کردن هر طعم جدیدی هستن و بعد از یک سالگی یکمی سخت تر میشه بهشون مواد غذایی جدید رو معرفی کرد،چون سخت تر طعم و بافت جدید رو میخوان که امتحان کنن❤️
پس اصلا این تایم طلایی تا یک سالگی رو از دست نده❤️


اینم بگم که چه به روش سنتی چه مستقل شما بچتون رو با طعم و بافت های مختلف آشنا کنید.
یا حتی با غذاهای سرد و گرم
مثلا بعضی وقتا بهش برنج سرد بدید،خورشت سرد بدید
بزارید آشنا بشن و اگه یه زمانی مجبور بودین غذای سرد بهش بدین نگن نه این چیه😅

یه چیزی بهتون بگم
روش تغذیه مستقل یا روش سنتی که خودمون به بچه غذا میدیم هردو غذاخوردنه و انتخابش با شماست
اما اینو تو ذهنتون داشته باشین که ما هرچی بیشتر به بچه هامون پر و بال بدیم،تو همه ی کارها،قطعا بچه ی مستقل تری داریم که همیشه نیاز به ما نداره❤️اگر من یه روز پام شکست و مجبور شدم ۲روز پیش بچم نباشم این بچه میتونه خودشو سیر کنه؟اصلا بلده چیزی بجوه؟یا همیشه باید با یه کاسه فرنی بیفتم دنبالش؟
مامان نفسم😍 مامان نفسم😍 ۱۶ ماهگی
این تاپیک رو برای خودم مینویسم.برای اینکه هرروز ببینمش...بخونمش..‌
امروز تایپک یه مامانی رو دیدم که بچش فوت شده بود.اسمشو نمیگم که ناراحتتون نکنم. دخترمو رو پام تکون میدادم و با خوندن نوشته های اون خانم اشک میریختم.
اینقد برای سخت بود که فقط چند تاشو دیدم.انگار اون لحظه بهم تلنگر زدن.به خودم اومدم.یاد گله و شکایتام از بدغذایی و شب بیداری ها،خونه ی نامرتب،ارزوی یه خرید یا استراحت بی دغدغه و خیلی چیزای دیگه افتادم.از طرفیم یاد دوسال تلاش و گریه  و دکتر رفتن برای بچه دار شدن...
میدونم بچه داری سخته ،فراز و نشیب های زیادی داره و مشکلات با خودشون بزرگتر میشه اما از امروز میخوام سعی کنم مادر بهتری باشم.من با میل خودم این بچه رو به دنیا اوردم پس وظیفمه شبا بیدار بشم،باهاش بازی کنم و براش وقت بذارم.اینا رو نوشتم که هروقت خسته شدم با دیدم این متن به خودم بیام. به این فکر کنم که این بچه پیش من امانته و چند سال بعد برای تحصیل و زندگی از من جدا میشه.میخوام تلاش کنم قدر این لحظات رو بیشتر بدونم...