۱۳ پاسخ

منم همینجوری شدم پا درد لگن درد کمر درد همه باهم یهو تو این هفته سراغم اومد. خواب ک دیگه غنیمت شده
بازم شکرخدا میگذره خداخودش توان به همه ی مامان گلا بده

من بحدی خسته شدم از شرایطم ک دوروزه موهامو بازنکردم یه شونه بزنم

توروخدا ناشکری نکن
من که دیگه دارم نابود میشم بخدا خودمو به بیخیالی نزده بودم الان افسرده بودم هرکی میاد میگه شیر خشک نده سینتو بده انگار برای اونا بچه بزرگ میکنم از یه طرفم استرس بزرگ کردنشون تا الان خونه مامانمم یبار خودم مای بیبی نزدم نشستم لباساشونو عوض نکردم از الان ترس اینو دارم که رفتم خونه خودم چیکار کنم

دقیقا مننننننن

اینا میگذره دلتم تنگ میشه

منم دیشب بدترین شب بود بعد شوهرم میگه چرا انقدر غر میزنی
حالا این وسط نگرانی که هی به خودت میپیچی بچه چیزی نشه

عزیزم میگذره درکت میکنم واقعا سخته آدم احساس سنگینی داره ذهن هم درگیر دیگه یباره

من انقدرپهلوبه پهلومیشم ی موقعهامیترسم نکن بندناف بپیچ دورگردنش

منم همینم کمردرد شدید لگن درد استخون بکینیم حس میکنم میخواد بشکنه

منم همینم مخصوصا نصف شب ک دستشوییم میگیره بندبند استخونام درد میکنه و وقتی بلند میشم دلم درد میکنه از فشار ولی یه جوریه انگار بهش عادت کردم... فقط این حس سنگینی ک دارم واسم سخته...ان شاء الله این چند هفته آخر هم به خیر و خوشی بگذره

حق داری🥺

کاش برمیگشتم زمان بارداری
از وقتی بچه دنیا اومده خواب و‌خوراک ندارم
ت بارداری حالم بهتر بود

منم همینطوریم واقعا سخته

سوال های مرتبط