پارت سوم تجربه زایمان
وقتی دنیا اومد کامل گزاشتنش بغلم
بخیه هام خیلی درد داشت گفتم اصلا نفهمیدم چجوری اومد بچه هم اومد درد انقباض کاملا از بین رفت شکمم که فشار میداد خیلی درد داشت خونریزیمم متوسط بود
تجربه های که داشتم و یکم کیسه آب گرم حتما ببرید ماما همراه یا ماما خصوصی بگیرید که سوزن بی حسی و اینا بزنه چون واقعا نزنه درد داشت تا جای هم که میشه زیر بار سوزن فشار نرید 🤦
اینم گل دختر ما متولد /1403/8/8
عکس دخملی هم می‌زارم 🥹😍

تصویر
۱۰ پاسخ

قدمش مبارک ❤️

قدمش مبارک 🌹🌹🌹🌹

مبارک باشه عزیزم

azizaammm😍🥺

ببخشید خانما وقتی ب دنیا بچه چن تا بلیز تنش میکنن ؟

وووویییی خداااا قربون خوشگلیاش🌱🩵🌱🩵🌱

ماشالا😍😍خداحفظش کنه
عزیزم گفته بودی که دور شکمش۲هفته عقبه الان چندکیلو دنیا اومد؟اوکیه همه‌چی؟

چند کیلو بود

حالا شبیه پسرت شد یا نه

وای خدا
خدا حفظش کنه 🥹🥰

مقالات مرتبط

علت درد شکم بعد از سزارین
علت درد شکم و زیرشکم بعد از سزارین
مراقبت از بخیه زایمان طبیعی
مراقبت‌های لازم از بخیه زایمان طبیعی
درد مفاصل بعد از زایمان
درد مفاصل و زانو درد بعد از زایمان و علت آن
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد؟

سوال های مرتبط

مامان همتا 🧸🧡 مامان همتا 🧸🧡 ۱ ماهگی
پارت ۴ تجربه زایمان
دیگه اتاق و واسه زایمان آماده کردن و خانم دکتر هم اومد و چند تا ماما هم بودن انقد خوشحال شدم که داره تموم میشه دیگه من فقط داشتم زور میزدم و جیغ یکی از ماما ها شکمم و فشار میداد ک خیلی درد داشت بعد دیگه نفهمیدم چی شد که اون حس خوبه اومد و صدای دختر مو شنیدم و گذاشتنش روی شکمم و منم بغلش کردم و جاتون خالی کلی کیف کردم 😍و بعد که بچه رو ورداشتن گذاشتنش اون طرف و منم فقط چشمم بهش بود فقط اون جایی ک شکمم و فشار میدادن خیلی بد بود درد داشت زیاد خلاصه همون ساعت ۱و نیم زایمان کردم و بخیه هامم یک ساعت طول کشید و تمام مدت من چشمم به دخترم بود و دو ساعت هر یک ربع به یک ربع میومد و شکمم و فشار میداد
بعدشم ک بردنمون بخش و این شد زایمان من
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان گوجه سبز 💚 مامان گوجه سبز 💚 ۱ ماهگی
پارت اخر .... وقتی ماما همراه اومد با توب ورزش کردم خیلی خوب بود بنظرم تاثیر داشت با اینکارا من زودی فول شدم تا قبل از اومدن ماماهمراه داشتم برا خودم درد تحمل میکردم مطمعنم اگ از همون اول میذاشتن بیاد بالاسرم و کنارم باشه زود زایمان میکردم ، وقتی دردم میگرفت سریع نقاط دردمو فشار میداد و میگفت نفس بکش ، با اینکارا یکم زود درد ول میکنه ، از ساعت ۹ بطور جدی درد داشتم تا ساعت ۱۲ و ۴۵ دقیقه که بچم دنیا اومد درد انقباضات برام خیلی سخت بود ولی خداییش موقه زور زدن دردش زیاد نیست نسبت به انقباضات بد دنیا اومدن خونریزی کردم یکم چندبار شکممو فشار دادن که اونم خیلی درد داشت ❤️اینم تجربه من😄💋
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان تیام مامان تیام روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت اخر
تقریبا یه پنج شش باری زور دادم که گفت دوبار دیگه زور بدی بسه یه ماما دیگه اومد جدی بود اون خیلی عالی تحریکم کرد بعد با دوتا انقباض پشت هم زور زدم سربچمم از همون اول معلوم بود دیگه وسایل اورد سوزن بی حسی زد برید برا زور آخر با انقباض اخر چنتا پرستار دیگم بالا سرم بودن امید میدادن که داره میاد زورتو قطع نکن منم زور زدم تا بچه خارج شد خیلی راحت شدم بعدم جفتم خارج کردو شکمم فشار داد بیحسی زد بخیه کرد
خلاصه که حتما ماما همراه بگیرید اگر اون دهانه رحمم اینجور تحریک نمیکرد هنوز داشتم درد میکشیدم پرستارا هم میگفتن باید باز بشی کاری از دست ما برنمیاد. پرستارا بیمارستان تعجب کرده بودن میگفتن چقد خوب پیشرفت کردی منم چیزی نگفتم خلاصه که با کمک ماما خیلی زایمانم راحت شد خودش یه دلگرمی بود حتما ماما همراه بگیرید
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان پسرم💙🫂 مامان پسرم💙🫂 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
من از ۱۱ درد داشتم محل نزاشتم گفتم اینا طبیعیه شبش ایقد پیاده روی کردم بعدش اومدم خونه خوابیدم صبح پاشدم یهو یه درد شدیدی گرفتم که نمیتونستم نفس بکشم دیگ زنگ زدم شوهرم که از سرکار کار بیاد رفتم دوش آب گرم گرفتم دردام هی داشت شدید میشود بیمارستان هم تا خونمون یک ساعت فاصله داشت همش میگفتم بچه تو راه دنیا نیاد😂
دیگ شوهرم اومد رفتیم بیمارستان معاینه که کردن کیسه آبم کلا پاره شد و دهانه رحمم ۴ سانت باز شده بود بهم گفتن برو یک ساعت دیگ بیا منم دردام شدید بود رفتم یکم پیاده روی کردم زنگ زدم ماما همراه اومد دیگ رفتم بستری شدم دیگ ماما همراه شروع کردیم به ورزش کردن خیلی درد داشتم ولی به زور ورزش میکردم دوتا سوزن فشار زدن ساعت ۲ ظهر بستری شدم ساعت ۱۲ شب دهانه رحمم ۹ سانت باز شد رفتم اتاق زایمان و نیم ساعته پسرمو گذاشتن توی بغلم قشنگ ترین حس دنیا بود🥹♥️
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان بچش🤤💗 مامان بچش🤤💗 ۵ ماهگی
مامانایی که قصد زایمان طبیعی دارن واقعا ماما همراه بگیرید خیلی جوابه من ماما همراه گرفتم از ساعت سه بعدازظهر که دردام شروع شد ماما بالا سرم بود تا 8شب که زایمان کردم ینی روند زایمانمو خیلییی زود پیش برد البته من خیلی درد داشتم و همکاری هم نمیکردم باهاش یا وگرنه به گفته خودش من خیلی زودتر زایمان میکردم
یه خانمی از شب قبل درد داشت زایمان نمیکرد تا فردا ظهر ساعت 2بود ماما همراه گرفت یه ساعته فول شد دیگه منم غوری درخاست ماما همراه کردم منی که هرچی امپول فشار میزدن روم تاثیر نداشت تا ماما همراه گرفتم از سه تا 8زایمان کردم ،از زایمان طبیعی متنفرم ولی خداروشکر که ماما همراه داشتم زود فول شدم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان شاهان مامان شاهان ۶ ماهگی
زایمان طبیعی پارت سوم😐
ساعت ۶ صبح از خواب بیدار شدم گفتم گرسنمه کل پرستارا و اینا منو می‌شناختن با همه حرف زده بودم ساعت ۶ صبحانه بهم دادن خوردم بعدش آب میوه و خرما خوردم ساعت ۸ کیسه آبم رو پاره کردن اصلا درد نداشت خیلی باحال بود آب گرم و خون ازم اومد دکترمم اومد ماما همراهم پیشم بود تا اون موقع داشت خوش می‌گذشت که....!
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان پسته💞السانا مامان پسته💞السانا ۳ ماهگی
پارت ۲
ماما همراهم نزدیک ۱۱ شب اومد شده بودم ۴ سانت هی ورزش میکردم آب گرم می‌گرفت روغن سیاهدانه میزد کمرم واقعا آروم میشدم وقتی درد داشتم میگفت بشین فشار بیاد به سر بچه نفس عمیق بکش فوت کن ، ۵ سانت که شدم کیسه آبم اومدن زدن دیگ ساعت ۱ شب اینا دیگه بعد ۶ سانت دردا بیشتر می‌شد آمپول بی دردی هم قبول نکردم بزنم چون عوارض سردرد داشت ماما همراهم گفت نزنی بهتره دیگه نزدیک ساعت ۵ فول شدم با دردای خودم آمپول فشار هم نزدم فقط ساعت اخر غیر قابل تحمل بود وقتی بچه اومد بیرون همش یادم رفت 😍فقط اصلا نمیذاشت رو تخت بخوابم همش سرپا حالت گربه واقعا وقتی میخابیدم بدتر بود ماما همراهم خیلی کمکم کرد از هفته ۳۴ میرفتم کلاس ورزش حتما ی ماما همراه خوب بگیرید باتجربه من که از طبیعی راضی بودم فقط یکم بخیه هام میسوزه دیگ هیچی راحتم شیر میدم ب بچم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان آوا 💜 مامان آوا 💜 ۳ ماهگی
تجربه سوم
یکم درد داشتم تا ساعت ۱۲شب یه ماما اومد یه چی مثل سرنگ وصل کرد بهم بعد اونو از کیسه آبم آب گرفت یکم ازم خون آب اومد تو اتاق زایمان منو گذاشتن رفتن اون کمربند ها هم بسته بود سیرومم وصل بود هر یه ساعت یبار میومدن معاینه میکردن میرفتن میگفتن همونجوری هست ساعتای ۴صبح بود منم کل شب سردم بود یکمم درد داشتم یه آب ازم اومد که مال کیسه آبم بود ماما اومد معاینه کرد گفت کیسه آب پاره شده از ساعت پنج دردام شروع شد خیلی درد غیر قابل تحمل بود انگار کمرم داشت دو نصف میشود شیفت عوض شد یه ماما بد اخلاق اومد هر دقیقه به دقیقه با اون همه درد تو دردام معاینم میکرد انگشتاشو فشار میداد قر میزد من نوکرت نیستم داد نزن فلان تا شب کلی درد کشیدم گریه کردم بعد با کلی درد دست انداختن تا ساعت دو سه ظهر دو سانت شده بود گریه میکردم میگفتم لگنم کوچیکه سزارینم کنین میگفتن نمیکنیم ده روزم بمونی باید طبیعی زایمان کنی ساعتای چهار اینا بود گفت سه سانت شده با هر بار معاینه کلی درد میکشیدم ساعت پنج گفت شش سانت شده یه خانومه اتاق بغلم یه بیست دیقه میشود اورده بودنش بچه چندمش بود اول گفتن بسته است بعد نیم ساعت گفتن ده سانت شده از من زودتر زایمان کرد رفت بخش من هنوز بعد دو روز درد کشیدن بسختی ۶ سانت شده بودم بعد که اونو زایمان داد اومد معاینم کرد گفت الان ۹ سانت شد با هزار فشار درد که کشیدم پارگی ام دادن بلاخره دخترم بدنیا اومد ساعت ۶:۲۰بعد گذاشتنش اونور تختم یه نیم ساعتی ماما بخیه ام میکرد گوشت بی حس کرده بود ولی پوست با زدن سوزن درد میکرد کلی بخیه خوردم پاره زیاد کردن اصلا من اماده زایمان طبیعی نبودم باید سزارینم میکردن بزور اینجوری شدم گفتم بخیه هام چند تاست گفت زیاد نشمردم بعد منو دخترمو گذاشتن رفتن
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان بچک مامان بچک ۴ ماهگی
تجربه سزارین

صبح رفتم بیمارستان فشار و ضربان قلب بچه رو‌ چک‌ کردن بعد یک‌ربع قبل از رفتن به اتاق عمل برام سوند گذاشتن موقع گذاشتنش یکم سوزش داشت و یکم احساس ناراحتی داشت بعدش تا بی حس بشم بعد رفتیم اتاق عمل و بی حسی نخاعی که برام‌ زدن رو میتونم بگم متوجه نشدم و‌ اصلا درد نداشت چند دقیقه بعد هم نی‌نی رو دنیا آوردن و آوردن گذاشتن رو صورتم خیلی سریع بود و حس خوبی داشت من اصلا فشار هم که بعضیا میگن متوجه نشدم بعدشم رفتم ریکاوری و باز نی‌نی رو آوردن شیر دادم بهش همه چیز عالی بود تا وقتی بردنم بخش اومدن حسابی شکمم رو فشار دادن اون درد داشت بعدم عصر که بی حسی رفت دردام شروع شد که مسکن زدن برام و غول مرحله آخر بلند شدن‌ و راه رفتن بود که خیلی سخته فرداشم مرخص شدم و اومدم خونه چون پانسمان ضد آب بود دوش گرفتم راحت سبک شدم ولی تا امروز بلند شدن برام سخته و گاهی درد دارم که دکتر شیاف داده. امروزم رفتم بخیه کشیدم که اونم متوجه نشدم اصلا و‌ تمام. سزارین واقعا لحظه تولد خیلی خوبه ولی بعدش مراقبت میخواد و اصلا آسون نیست حتما باید کمک داشته باشی یه ۲۴ ساعت سخت داشت و در کل میتونم بگم راضیم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان ریحانه 🩷🥰 مامان ریحانه 🩷🥰 ۷ ماهگی
سلام خانما دخمل منم بلاخره به دنیا اومد 🫠
خیلی خلاصه بگم یه جا شانس آوردم بعد بی حسی سون رو وصل کردن
البته چون عجله ای شد چرا که ۵ و نیم اومد ۸ بستری ‌ردن تازه داشتن سرم وصل میکردن که دکتر گفت سریع بیارینش
پمپ درد هم از خود بیمارستان گرفتم تا الان خوب بود فعلا درد زیادی ندارم تا آخر شب موقع راه رفتن ببینم روی اون درد تاثیر داره یا نه
ماساژ شکمی هم ۲ بار یه بار اتاق عمل که اول شستشو داد بعد فشار دومی تو ریکاوری که یکم درد داشت ولی قابل تحمل بود
سرکلاژ هم آخر عمل باز کرد
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر
مامان ماهان مامان ماهان ۲ ماهگی
پارت(۷) زایمان طبیعی
وقتی بخیه تموم شد برای اینکه جفت و خونای توی رحمم بیاد بیرون شکممو فشار میدادن یکم درد داشت دو ساعت منو تو زایشگاه نگه داشتن و اونجا به بچه شیر میدادم بخیه هام اول هنوز بیحسی بود یکم درد داشت بعدش منو ساعتای ۹ونیم ۱٠ بود که بردن بخش اونجا بستری بودم پرستارای خوبی داشتن و اینکه شب بود یکی اومد باز معاینم کنه ببینن گاز نمونده تو رحمم چون خطرناکه یکم ترسیدم چون درد داشتم از طرفی هم برای بخیه هام میترسیدم تحمل کردم درد داشت ولی زود تموم شد برای سرویس رفتن از اولش رو خودم اب میگرفتم تا سوزش ادرار رو زخمم رو حس نکنم یکم نشستن سخت بود

ادامه دارد...
مامان امیرسام❤️دلارام مامان امیرسام❤️دلارام روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم
آهرش نوار خوب نبود بستریم کردن یه ماما داشتم خیلی معاینه تحریکی انجام میداد برام که سریع دهانه رحمم باز بشه آمپول فشار هم بهم زدن آمپول فشار خیلی بد بود دردام و شدید شدید کرد از ساعت هشت بستری شدم تا نه خوب بود درام از وقتی سوزن فشار زدن به شدت دزدان زیاد شد
از ساعت نه تا ده دردام خیلی بد بود مامانم با روغن کمرو ماساژ میداد تار آورم بشه همین ماساژ و کیسه اب گرم خیلی جوابه
بعد دکتر می‌گفت تا ساعت 12 الا 1 نصف شب زایمان می‌کنی و گفت هر موقع فشار به عقبمخ اومد صداش بزنم منم یهو ساعت 10و ربع دزدان شدید بود و مثل فشار سریع اومد معاینه کرد و تعجب کرد گفت فولی برو تا بریم برا زایمان همه چی آماده کرد و رسید به قسمت زور زدن گفت زور بزن اولش نمی‌تونستم بعد انگا. مدفوع داشتم. اصلا انگار یکی جای من زور میزد هر چی زور داشتم و زدم تو مقعد اول یکم مدفوع اومد بعد سر بچه گفت آفرین سر بچه رو دارم میبینم بعد در حد سوزش حس کردم اینم بگم قرار بود برش پرینه بزنه می‌گفت چون 20 سالته اگه نزنم داغون میشی ولی من پرینه ام نرم بود بدون برش البته بماند خودش یکم پاره شد 🤦 ولی خوب چهار تا بخیه بیرون چهار تا بخیه داخل سوزن سری هم اصلا نزد 😭 خیلی درد داشت بخیه هر چی هم التماس میکردم بزنه می‌گفت فرقی نداره🤕
مامان حسین جان👼🏻🧸 مامان حسین جان👼🏻🧸 ۲ ماهگی
پارت دوم

فردا صبح من و یک خانم دیگه دونفر باید برای زایمان آماده می‌شدیم د درد نداشتم من ۲ سانت باز بودم( زایمان اون خانم رو حتما حتما براتون تعریف میکنم)
خلاصه سرم ها زده و شد و آن اس تی ها وصل شد بهم گفتن هروقت ۳ سانت شد با ماما همراهم تماس میگیرن هیچ درد نداشتم و ساعت حدود های ۲ بود ۳ سانت شدم ماما همراهم خودشو رسوند من همچنان درد نداشتم
تا حدود ۵ سانت باز شدم که گفت برای بهتر پیش رفتن باید کیسه آب پاره بشه
و پاره کردن هیچ درد ی نداشت احساس جالبی بود یه عالم آب از شکم آدم خارج میشه
واقعا بعدش خیلی سریع پیش رفت با ورزش های که ماما همراه بهم میداد ساعت ۵بود که معاینه کردن و گفتن ۷ سانت باز شد زنگ زدن دکترم هم اومد درد های شدید من از ۵ونیم شروع شد
خیلی بی قرار شده بودم احساس زور داشتم ماما همراه خیلی کمکم کرد همش بهم پوزیشن های زایمانی میداد
درد های من ساعت ۶ با بیرون اومد پسرم تموم شو وحتی بعدش زمانی که دکتر بهم بخیه زد متوجه نشدم ماما بچه رو آورد بهم نشون داد و حین بخیه خوردن بهم آبمیوه میداد واقعا خیلی مهربون و دلسوز بود و خیلی کمکم کرد
خلاصه زایمان من ساعت ۶ تموم شد دوساعت زایشگاه بخش بسترش نگهم داشتن پسرم‌آوردن و بهش شیر دادم بعد دوساعت رفتم بخش زنان بعدش
دیگه هیچ درد ی نداشتم
این بود از تجربه زایمان من🤱🏻👼🏻🤎

اگه مایل هستیداز تجربه زایمان اون‌خانم هم بگم که از نادر ترین ها بود
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر
مامان امیر مهدی مامان امیر مهدی ۲ ماهگی
پارت دوم تجربه زایمان سزارین
سریع گفتن به پشت بخواب و خوابیدم و پاهام که کامل بی حس شده بود شروع کردن


جو اتاق عمل برای من که دوبار رفته بود اتاق عمل خیلی خاص نبود

فقط بعد بی حسی حس خفه شدن داشتم
قفسه سینم انگار چیزی داشت فشارش میداد حس تهوع داشتم که برام امپول تهوع زدن و چون تا روز آخر بارداری حالت تهوع داشتم شب قبلش دمیترون خورده بودم

۱۰و۴۰ آمپول بی حسی زدن تا ۱۰و ۵۵ گل پسرم به دنیا اومد
صداش که اومد خیلی خیلی خوب بود
نشونم دادنش و بردنش
بعدش تا ۱۱و ۴۰بخیه زدن و برام سریع دوتا شیاف گذاشتن و رفتم ریکاروری
اونجا کم کم ی حسی مثل درد پریودی کم داشتم که بخاطر نبود بچه بود و این درد برای زایمان طبیعی هم هست
واقعا هم درد خاصی نبود قابل تحمل بود
بچم آوردن بهش شیر دادم
حدود ۱۲و نیم بود رفتم بخش که هنوز یکم سر بودم موقع جا به جایی از این تخت به اون تخت یکم اذیت شدم
داخل بخش ی پرستار اومد تا ماساژ بده که گفتم نکنه ی ذره فشار داد و رفت
من خیلی حرف زدم تو بخش ولی اصلا سرم تکون ندادم که گردن درد و سردرد نگیرم

واقعا خدمه توحید ی خانم جوون بود عالی بود خودش تمیز میکرد و شیاف میزاشت

درد هاش تقریبا مثل درد پریودی بود خب بستگی به آستانه درد هرکسی داره من تا میخاست شروع بشه دوتا شیاف میزاشتم و یک بار تو اتاق عمل یک بار تو بخش دوتا گذاشتم بقیش یکی یکی بود
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان 🧡آقا سبحان🧡 مامان 🧡آقا سبحان🧡 ۶ ماهگی
کسایی که با آمپول فشار زایمان کردید درد خیلی داشت؟
مشاهده ۶ پاسخ دیگر