پارت ۶

بعدش منو بردن بخش که شوهرم اومد بالاسرم 😍 بدنم میلرزید از پرستارا پرسید چرا میلرزه که گفتن عادیه
پمپ درد نداشتم دکترم گفت لازم نیست و دردش هم واقعا قابل تحمل بود با شیاف
پرستار هر چهارساعت یبار شیاف میذاشت که دقیقا مصادف بود با شروع درد

با هیچکس حرف نمیزدم به همراهم هم گفته بودم که کسی زنگ زد با من حرف نزنه و ….

ساعت ۵ گفتن میتونم چیزی بخورم که من نسکافه خوردم غلیظ که خیلی کمک میکرد اما اون تکون سر کار خودشو کرده بود و من تا هفت روز بعد زایمان سردرد شدید و گردن درد داشتم ولی الان برطرف شده

۰ پاسخ

مقالات مرتبط

تفاوت شیر خشک با شیر مادر
8 تفاوت شیر مادر با شیر خشک که نمیدانید!
سوالاتی که باید قبل ازدواج پرسید
سوالاتی که باید قبل ازدواج پرسید | سوالات ضروری خواستگاری
زمان حرف زدن کودک
سن حرف زدن کودک پسر و دختر | راه‌های تسریع زمان حرف زدن کو...
حرف زدن کودک اوتیسم
حرف زدن کودک اوتیسم و درمان دیر حرف زدن+آموزش‌های لازم

سوال های مرتبط

مامان لنا💕 مامان لنا💕 ۲ ماهگی
تجربه سزارین ۳
بعد با دخترم بردنمون از سالن بیرون مامانم و شوهرم بودن شوهرم و مامانم کلا رفته بودن سمت بچه😂😂 شوهرم با گریه اومد بالاسرم پیشونیم بوس کرد گفت دیدیش خیلی بامزه اس دستت درد نکنه من انقدر حالم بد بود که اسلا نمیتونستم حرف بزنم حال بدم همین لرزش بود فقط درد نداشتم رفتم بخش خوابم برد تا ساعت ۱۰ بیدار‌ شدم کم کم داشت بی حسی میرفت تا ساعت ۱۲ بی حسی رفت و زیر دلم حالت درد پریود یکم شدید تر گرفت که شیاف گذاشتم اوکی بود و قابل تحمل ساعت ۳ کم کم مایعات خوردم سه چهارتا نسکافه خوردم و آب کمپوت ساعت ۵ اومد پرستار شکممو فشار داد که درد داشت ولی همون لحظه بود
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان سوین خانم مامان سوین خانم ۱ ماهگی
تجربه من از زایمان سزارین‌
من جمعه ۳۰ اذر ساعت ۶ونیم صبح رفتم بیمارستان فلسفی و تا دکترم بیاد ساعت شد۸ ساعت۸ منو بردن اتاق عمل که همه ی فامیل میگفتن بیحسی درد داره و بیهوش کامل بهتره و بعدا کمرت درد نمیگیره خلاصه امپول بیحسی رو زد و ی خواب اور هم زد و وقتی چشم باز کردم دکترم گفت کارت تموم شد ساعت ۹ دخترم بدنیا اومد تا ساعت ۸ شب چیزی نخوردم بعدش نسکافه خوردم که سردرد نشم حرف هم نمیزدم تا درد سراغم میومد به همسرم یا مامانم میگفتم به پرستارا بگید ی ارامبخشی یا شیاف برام بزارن که میذاشتن دست دکترم درد نکنه خیلی دستش سبک بود و دکتر خیلی خیلی خوبی بود
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان نویان🫶🏻❤️ مامان نویان🫶🏻❤️ ۱ ماهگی
بخام از تجربه زایمانم بگم عمل راحت بود دردش هم با پمپ درد و شیاف قابل تحمل بود که من خیلی استرس داشتم
دکتر و پرسنل خدایی خیلی ریلکس و خوش برخورد
سوند وصل کردن خیلی بد بود انگار همش سوزش و ادرار داشتم تا بیحس شدم
اینکه گفتن تا ۱۲ ساعت سرتو تکون نده حرف نزن چیزیم نخور من یکسره داشتم حرف میزدم و میگفتم و میخندیدم و خداروشکر اذیت نشدم
فشار دادن شکم برای تخلیه رحم بعد از بیحسی وای منکه یکم استانه تحمل دردم پایینه خیلی بهم دردناک گذشت
اولین راه رفتن بعد از عمل هم دردش قابل تحمل بود و من سرگیجه نداشتم
امشب هم هستم بیمارستان تا فردا که ترخیص بشم
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان مهراد مامان مهراد ۲ ماهگی
پارت دوم عمل سزارین


وقتی ب هوش اومدم دیدم دو نفر دارن منو ماساژ رحمی میدن چون حس داشتم درد اش فهمیدم درد داشت اما قابل تحمل بود بد اوردن تو بخش چون بیهوشی رفته بود درد داشتم پمپ درد نداشتم نگرفتم چون دکتر گفت خوب نیست دارو میده کنترل میشه که توی سرم ها مسکن بود شیاف زدن اروم شدم ی یک ساعت بد دوباره کم شروع شد که با تکرار کردن پرستار ها من چون ۱۲ ظهر زایمان کردم بچه چون بند ناف دور گردنش بود بردن گذاشتن تو دستکاه چند ساعتی ۱۱ شب بهم گفتن چیزی بخور اول که میایی فقط تشنه ایی ۱۱ شب اومدن گفتن نسکافه بخور کمپوت بد میام سوند در میاریم کمک ات میکنیم که راه بری اومدن بلندم کردن که قبلش شیاف زدم. اما موقع بلند شدن درد داشتم تا توالت رفتم اومدم بیرون لباس مو عوض کردن کمک ام کردن رو تخت نشستم کمک بهیارم عالی بود مهربون دوست داشتنی. شیاف زد برام مامانم بود بچه مامانم نگه میداشت فیلم برام گذاشتن که از بچه چطور مراقبت اولیه انجام بدم بد که صبح شد دکترم اومد چک کرد منو گفت مرخصی که اماده شدم برای خونه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان 💙Miran💙 مامان 💙Miran💙 ۲ ماهگی
پارت ۵سزلرین
بعد از اینکه بردن بخش له پرستار گفتم به همراهم بگو بیاد پیشم که گفت باشه دبدم نیومدن از تخت بغلیم گوشیشو گرفتم زنگ زدم به مامانم و اومدن پیشم همسرم منو دید کلی گرریه کرد و منم احساسی شدم گریه کردم و پرستار اومد لباسامو عوض کرد و پد گذاشت برام و من همچنان از ۱۲شب قبل ناشتا بودم کم کم بی حسیم رفت اما درد مثل گرفتگی پریودی بود و قابل تحمل راستی من پمپ درد هم نداشتم پرستار اومد ی شیاف گذاشت و اروم شدم و ملاقاتی شروع شد همه اومدن پیشم و بچه هم اوردن پیشم بعد ساعت ۶ غروب بهم چایی عسل دادن خوردم و غذامو اوردن خوردم ساعت ۱۰شب اومد سوند رو کشید که خیلی کمممم سوخت و دردی نداشت
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان جوجه🌼 مامان جوجه🌼 ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت دوم
رفتم توی ریکاوری که لرز شدید و درد داشتم و صدام گرفته بود. به شدت گرسنه بودم. مدام پرستارا رو صدا میزدم که بیان مسکن بزنن گفتن نه شیاف زدیم برات نمیخواد یه پرستار اومد که نی نی رو گذاشت زیر سینم . وای نگم که چقدر درد داشت وقتی سینه رو میخورد. اونجا بود که نی نی رو دیدم. خیلی منتظر بودم که ببرنم توی بخش. خیلی اذیتم کردن . دیگه بعد یک ساعت ونیم دو ساعت رفتم بخش. دیگه اومدن توضیح دادن و بچه رو گذاشتن شیر بدم و کارای پرونده رو انجام دادن. من همورویید داشتم و شیاف دوتا یی گذاشتم که خیلی اذیت شدم بدتر شدم اسهال شدم.دل درد زیاد نداشتم خیلی قابل تحمل بود ‌دیگه از ساعت شش بعداز ظهر دوشنبه تا ظهر سه شنبه اصلا شیافت و مسکن نگرفتم دردش قابل تحمل بود. دیگه اخر شب دوشنبه ساعت دوازده اومدن سند رو دراوردن گفتن راه برو. خیلی سخت بود در حد چند قدم بیشتر نتونستم و دستشویی واقعا سخت بود.
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان محمدجواد ومیراث مامان محمدجواد ومیراث ۱۱ ماهگی
پارت دوم
اتاق عمل نیم ساعتی طول کشید ، من چندثانیه حالت تهوع گرفتم فقط که سرم رو به پهلو کج کردن خوب شدم ، بعد از اتمام هم بچه رو اوردن دیدم و سریع من رو بردن ریکاوری و بچه رو بردن بخش نوزادان ، اون روز شلوغ بود و من تا سه ساعت توی ریکاوری موندم بعد از دو ساعت تونستم حرکت بدم کمی پاهامو ، یکمی سردم سد که بهشون گفتم و برام بخاری اوردن و خوب سد ، همونحا درخواست پمپ درد کردم ، دکترم بعد از یک ساعت اومد و معذرت خواهی کرد که میدونم درد داره اما به نغع خودته و رحممو فشار داد ابنجا واقعادرد داشت و حیغ کشیدم بعد از سه ساعت آوردن منو بردن بخش تو اتاقم و بچه رو هم بعد از نیم ساعت آوردن دردام داشت سروع میسد اما پرستارا زود زود سروم میزدن و شیاف میذاشتم و قابل تحمل بود سختیش این بود که نباید سروگردنمو تکون میدادم و نباید خرف میزدم تا ساعت هشت شب ، شب که شد دکتر گفت با نسکافه و چای شروع کنم و کاچی و سوپ هم خوردم و بهم کفتن باید راه برم فقط چند قدم اولش سخت بود و بعدش برام راحت شد
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آرتا👶🏻☃️🐨 مامان آرتا👶🏻☃️🐨 ۱ ماهگی
پارت چهارم زایمان سزارین

بعد از ریکاوری منتقلمون کردن بخش
تا دوساعت من هیچ دردی نداشتم بعدش کم کم اثر بی حسی رفت اروم اروم دردام شروع میشدن مثل درد پریود بود که گفتم اومدن مسکن زدن دیگه دردم بیشتر نشد
و حدود شیش هفت ساعت بعد گفتن باید کم کم شروع کنی مایعات بخوری
و بعدش چهار پنج ساعت بعد فتن باید پاشی راه بری
من با کمک همسرم پاشدم راه رفتم
خیلییی دردش قابل تحمل بود ولی بشرطی که یک ساعت قبلشدوتا شیاف همزمان بذارین
درد اولین راه رفتن براتون مثل پریودی قابل تحمل میشه
خلاصهبرا من که بهترین روز زندگیم بود و بی شک سزارین بهترین انتخاب عمرم بود چون واقعا اونقدری که میگن اذییت نشدم
بازم میگم که روزی دوبار همزمان دوتا شیاف بردارین نمیذاره درد زیادی حس کنین
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان دخملی مامان دخملی ۳ ماهگی
آقا خیلی زیاد شد توضیحاتم از ریکاوری منو بردن که ببرن بخش تو راهرو همسرمو دیدم و خیالش از بابت من راحت شد
قسمت سخت بعدی این بود که با اون دردا تختم رو چسبوندن به یه تخت دیگه و گفتن خودمو بکشونم رو اون تخت
واقعا برام سخت بود
ساعت ۵ عصر دخترم بدنیا اومد و ساعت ۱۱ من تو بخش بودم گفتن دیگه میتونم سرمو تکون بدم و از ساعت ۴ میتونم مایعات بخورم
ولی من تا ساعت ۴ تکون نخوردم و بالش زیر سرم نذاشتم
دردا هم خب سخت بود ولی سه ساعت یه بار دوتا شیاف میزاشتم
وقتی تونستم مایعات بخورم دوتا نسکافه تو یه لیوان آبجوش مامانم قاطی کرد و داد بهم خوردم و تا میتونستم آبمیوه و آب کمپوت و این چیزا خوردم
بعدشم یه شربت و شیاف بیزاکودیل دادن بهم و گفتن پاشم راه برم
خیلی درد داشت و سخت ترین قسمت سزارین برام این راه رفتن بود ولی خب هرچی گذشت راه رفتن هم برام قابل تحمل شد
عصر اون روز مرخص شدیم و دردای خونه هم با شیاف قابل تحمل بود

برگردم عقب قطعا همین راهو بازم انتخاب میکنم و از انتخابم خیلی راضیم و اینکه اونقدری که فکر میکردم ترسناک و وحشتناک نبود
دیگه همین.
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان امیر مهدی مامان امیر مهدی ۵ ماهگی
پارت دوم تجربه زایمان سزارین
سریع گفتن به پشت بخواب و خوابیدم و پاهام که کامل بی حس شده بود شروع کردن


جو اتاق عمل برای من که دوبار رفته بود اتاق عمل خیلی خاص نبود

فقط بعد بی حسی حس خفه شدن داشتم
قفسه سینم انگار چیزی داشت فشارش میداد حس تهوع داشتم که برام امپول تهوع زدن و چون تا روز آخر بارداری حالت تهوع داشتم شب قبلش دمیترون خورده بودم

۱۰و۴۰ آمپول بی حسی زدن تا ۱۰و ۵۵ گل پسرم به دنیا اومد
صداش که اومد خیلی خیلی خوب بود
نشونم دادنش و بردنش
بعدش تا ۱۱و ۴۰بخیه زدن و برام سریع دوتا شیاف گذاشتن و رفتم ریکاروری
اونجا کم کم ی حسی مثل درد پریودی کم داشتم که بخاطر نبود بچه بود و این درد برای زایمان طبیعی هم هست
واقعا هم درد خاصی نبود قابل تحمل بود
بچم آوردن بهش شیر دادم
حدود ۱۲و نیم بود رفتم بخش که هنوز یکم سر بودم موقع جا به جایی از این تخت به اون تخت یکم اذیت شدم
داخل بخش ی پرستار اومد تا ماساژ بده که گفتم نکنه ی ذره فشار داد و رفت
من خیلی حرف زدم تو بخش ولی اصلا سرم تکون ندادم که گردن درد و سردرد نگیرم

واقعا خدمه توحید ی خانم جوون بود عالی بود خودش تمیز میکرد و شیاف میزاشت

درد هاش تقریبا مثل درد پریودی بود خب بستگی به آستانه درد هرکسی داره من تا میخاست شروع بشه دوتا شیاف میزاشتم و یک بار تو اتاق عمل یک بار تو بخش دوتا گذاشتم بقیش یکی یکی بود
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ... مامان ... ۸ ماهگی
پارت ۷
گوشی هم تختینو گرفتم زنگ زدم شوعرم فش کشش کردم اونم گف که منو راه نمیدن مادرمو با وسایلامو گوشیم فرستاد بی حسیمو پریده بود ولی اصن درد نداشتم ینی داشتم کلی ن دردی که نشه تحمل کرد حتا از درد پریودی هم ضعیف تر بهم گفتن سرو گردنتو تکون نده حرف نزن ولی من گوش نکردم و تکون داد مدام جواب گوشیمو میدادم که چند روز بعدش گردن دردو سردرد داشتم ساعت۱۲ شب اومدن سوندو دراوردن دراوردنش درد نداشت با کمک خاهرم بلند شدم حتا اولین راه رفتنمم درد نداشتم بلند شدم رفتم دشویی ایرانی از فرنگیاییه بیمارستان متنفر بودم نشستم تو دشویی ایرانی اونم درد نداشت بعدش دیگه بدون کمک خاهرم راه میرفتم دیگه حالم خوب شده بود کمپوت اناناسو وسوپ خوردمو گرفتم خابیدم پمپ دردم نداشتم هر ۵ ساعت یبار دوتاشیاف میزدم
خلاصه از همینجا دست دکترمو میبوسم واثن دستش خیلی سبک بود اصن اذیت نشدم نینیم ساعت ۱۱نیم صبح روز ۱۰/۳/۱۴۰۳،به دنیا اومد
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان ابوالفضل❤️ مامان ابوالفضل❤️ ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت سوم
و من همینطووور داشتم درد میکشیدم دردای غیر قابل تحملی بود خیلی سخت بووود و ساعت ۶ اومدن و گفتن یساعت دیگه به‌دکترت زنگ میزنیم بیاد برا زایمان و من دیگه واقعا نمیتونستم تحمل کنم خیلی خیلی درد کشیدم و دردش شدید بود و همینطور تا صب که دکترم بیاد سروم فشار بهم وصل میکردن و تا اینکه کذشت و ساعت ۷ صبح به دکترم زنگ زدن که بیاد برا زایمان و یه ساعت شد و نیومده بود هنوز من همچنان داشتم درد میکشیدم و زور میزدم
و....
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان هانیس جون🐣🧸🤎 مامان هانیس جون🐣🧸🤎 ۴ ماهگی
ادامه تجربه زایمانم🥰
نیم ساعت تو ریکاوری بودم‌که لرز خیلی شدیدی داشتم و گفتن طبیعیه بخاطر بیحسیه که زدن بهت
بعد اومدن منو بردن و گفتن باید بری تو بخش دم در اتاق عمل یه خانومی بود محکم شکممو ماساژ داد یکم درد داشت ولی نه اونقدری که ازش غول ساخته بودن ،درو باز کردن و شوهرمو دیدم انگار یه جون به جونام اضافه شد🥺
اومد پیشونیمو بوسید و از رو تخت جابجام کردن و بردنم تو بخش
گفتن باید بچه رو شیر بدی ولی من چون سینه ام پهن بود بچم سینه نگرفت و بهش شیر خشک دادیم
کم کم دردام شروع شد و پرستارا برام شیاف میذاشتن کمتر میشد ولی قابل تحمل بود
گفتن تا ۸ ساعت نباید هیچی بخوری و من حدودا ساعتای ۱۰ بود بهم اجازه دادن چای و خرما بخورم،بعد اومدن سوند رو درآوردن که اصلا درد نداشت و گفتن ساعت ۱ باید خودت پاشی راه بری
ساعت ۱ شد و من دستشویی داشتم با کمک مادرم و پرستار بلند شدم از تخت درد که‌داشت خیلی همینکه پاشدم سرپا خون زد بیرون که زد رو دمپاییم ریخت تو اتاق و سرم گیج میرفت حالم میخواست بد شه خونریزی شدید داشتم و پرستار گفت اگه اینجوری باشی مرخصت نمیکنیم زنگ زدن به دکترم و دکترم گفت آمپول بزنید براش تا خونریزیش کمتر بشه و واقعا کمتر هم شد
و فرداش صبح ساعت ۱۰ مرخصم کردن و گفتن تو خونه هر ۶ ساعت شیاف بزار تا دردت کمتر بشه و واقعا جواب بود🥰
اینم از تجربه من شاید به درد کسی بخوره❤🌹
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان ماهلین مامان ماهلین ۶ ماهگی
خانما دیروز ظهر سزارین شدم دردش تا چند ساعت نداشتم
با اینکه پمپ درد هم داشتم بازم درد داشتم موقع پایین اومدن از تخت خیلی اذیت شدم و ماساژ رحمی خیلی سخت بود
الآنم هنوز درد دارم که با شیاف کنترل میشه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان شاهان کوچولو🩵 مامان شاهان کوچولو🩵 ۴ ماهگی
زایمان پارت ۴

قبل از عمل منو بردن پیش شوهرم و همراهم (خواهرم) که ببینمشون ولی من هیچی از حرف های شوهرم رو یادم نمیاد و موقع عمل پرستار برام تکرارشون می‌کرد😅😍
نمی‌دونم سردم بود یا از استرس تمام بدنم میلرزید از یه طرفم موقع رفتن رو تخت زایمان استرس سوند رو داشتم که در نیاد که بهم گفتن نترس اون هیچی نمیشه
گفتن بهم رو تخت بشینم . نشستم و کمر و شونه هامو به جلو بردم اصلا آمپول بی حسی رو نفهمیدم اونجا انقد شوخی میکردن که اصلا متوجه نشدم
فقط یه لحظه دیگه درد سوند رو حس نکردم و حالم خوب بود
خوب که چه عرض کنم عالی بودم نه درد داشتم 😍 نه سردم بود 😍
مشاهده ۲ پاسخ دیگر