۲۸ پاسخ

چه جالب ،خداروشکر که اذیت نشدی راحت زایمان کردی

الهی آمین

سلام وخداقوت بر مادرقهرمان،،ان شاالله که قدمش پرخیروبرکت باشه، شما ماماهمراه گرفته بودی؟

سلام عزیزم مبارک باشه چجوری کیسه آبت پاره شد ؟

چشمتون روشن...زمینی شدن فندق کوچولوتون مبارک...فقط یه مادر میتونه اینقدر عاشقانه یه انسان دیگه رو در وجود خودش نگه داره تا به دنیا بیاد
در پناه لبخند پر از عشق خداوند باشید

خداروشکر عزیزم مبارک باشه

خداراشکر مامان قوی 😍 الهی همیشه شاد و سلامت باشید در کنار هم و کانون خانوادتون همیشه داغ باشه 😍🤲برای ما هم دعا کن 😎

سلام چشمت روشن... ماروهم دعا کنین انشالله مثل خودتون یه زایمان خوب و راحت تجربه کنیم... خیلی درد داشت تا بچه داشت خارج میشد؟؟؟

مبارکت باشه عزیزم😘😘

عزیزم بسلامتیی
من بچه دوممه اولی سزارین بود این سزارین میشم

قدم نو رسیده مبارک
اصلا تا ۴۰ روز تنها نباش چه خودت چه بچه همه اش باید یکی پیشتون باشه

سلام عزیزم مبارک باشه ان شاءالله قدمش پر خیر و برکت باشه 😍 چ زایمان خوبی خداروشکر

بسلامتی عزیزم
بچه چندمت بود چقدر خوب بود زایمانت خداروشکر

مبارک باشه انشالله قدمش پر از خیر و برکت باشه

مبارم باشههههه😍

عزیزمم مبارک باشه و خوش قدم واقعا خدا خیلی خودت و کوچولوت را دوست داشته که طبیعی شده 😍

بسلامتی قدمش پرخیروبرکت🥰الهی همگی درآرامش زمان مناسبش زایمان کنیم

بسلامتی عزیزم قدمش پر خیر و برکت باشه برات

قدم نورسیده مبارک گلم...خداروشکر

عزیزم بسلامتی ، خداروشکر ، خیلی ممنون که تجربتو گذاشتی واقعا از استرس بقیه کم میکنی، من خیلی استرس زایمان بدون دکتر رو دارم نمیدونم چرا، ولی اینو گفتی دلم اروم شد

ان شاالله بسلامتی عزیزم

عزیزم هزینه بیمارستان چقدشد

خداروشکر که زایمان خوبی داشتید البته چون سومی بوده هم بی دلیل نیس
هرچی زایمان بیشتری داشته باشی روندش راحتتر میشه

مبارک باشه انشالله صاحب اسم ورسم باشه..خداروشکر طبیعی بودی من سزریان شدم مرگو جلو چشام دیدم

کدوم بیمارستان

کدوم بیمارستان
کدوم دکتر

و کدوم بیمارستان رفتی

دکترتون کی بود؟؟ راضی بودی ازش؟؟

سوال های مرتبط

مامان قند مامان قند ۴ ماهگی
صبحتون بخیر🪷
من معمولا تاپیک نمیذارم ولی تجربه ای دارم که فکر کنم به درد خیلی از مامانا خصوصا کسایی که جز دوستانم هستن بخوره.
من تمایل دارم که زایمان طبیعی (فیزیولوژیک) داشته باشم چون هم قبل بارداری هم در طول بارداری به صورت حرفه ای ورزش کرده بودم و بدنم آماده بود، هم دوست داشتم زود مستقل شم و خودم به بچه رسیدگی کنم هم کلی تحقیق کرده بودم و مقاله خونده بودم و کلاس رفته بودم در بابت مزایای زایمان طبیعی و تمام مدت تحت نظر متخصص بودم اما تصمیمم این بود که تو بیمارستان محب یاس تهران زایمان کنم(دولتی)
تا اینکه دکترم تو ویزیت آخر گفت باید معاینه ت کنم و متاسفانه تشخیص دادن که لگنم برای زایمان طبیعی مناسب نیست و وقت سزارین برام تعیین کردن
راستشو بتوام بگم اولش خیلی شوکه شدم و واقعا حالم بد شد در حدی که دلم میخواست گریه کنم اما با علم بر اینکه ( هیچ چیز در این جهان اتفاقی نیست) تصمیم گرفتم این نوع زایمان و بپذیرم و از وجود بچه بیشتر لذت ببرم ، این تاپیک برای این هست که به مامانای گلی که تمرکزشون روی یک نوع زایمان هست بگم که لطفا خودتون رو برای هر دو زایمان آماده کنید چون تقریبا ما توی بارداری و زایمان هیچ کنترلی نداریم حداقل با این دیدگاه از روان خودمون محافظت کنیم و از جریان زندگی لذت ببریم
مامان آوین مامان آوین ۶ ماهگی
تجربه زایمان......سلام خانم های گل گهواره ببخشید که دیر شد وقت نکردم براتون تجربه را بزارم من برای زایمان راحت تر از سیو شش هفته ورزش و پیاده روی وپله را شروع کرده بودم و از سیو و هشت هفته ویک روز دمنوش گل گاو زبان ودمنوش به را روز در میان میل میکردم واز سیو وهفت هفته شیاف گل مغربی را هم مصرف میکردم روزی دوتا سرتون را درد نیازم وسوره مریم وزاریات وانشقاق را هر روز می‌خوندم خلاصه زایمان راحتی داشتم با اینکه زایمان اولم بود ومنم خیلی ترسو وخلاصه از شش صبح دردم شروع شد حالت درد پریودی وقلنج دل هر ساعت می‌گرفت ورود تموم میشد ومن با همین وضح تا ساعت یازده خوابیدم فکر نمی‌کردم درد زایمان باشه وساعت دوازده اینا نیم ساعتی می‌گرفت وشدتش خیلی کم بود وساعت حدود دو لکه بینی داشتم خون رنگ تیره اومد ودیگه نیومد بعد من دیگه واقعا دیگه به خودم مسلط شدم که درد زایمانه و رفتم حموم وخونه تمیز کردم ولباس هامو سشتم وساعت چهار رفتم خونه مادرم که خونه تنها نباشم واونجا درد ها داشت بیشتر میشد تا ساعت شش اینا بیست دقیقه ای می‌گرفت وبازم شدت کم بود وزمانش زود تموم میشد در حد سی ثانیه بود و تا یازده صبر کردم بعد دیگه دیدم درد ها پنج دقیقه ای شده دیگه به سلامتی راهی بیمارستان شدیم که بعد اینکه معاینه شدم گفت دو سه سانتی برو ساعت دوسه ساعت دیگه بیا که منم اومدم توی حیاط بیمارستان که سرد بود تب و لزر کردم دوباره برگشتم داخل سالن ومنتظر موندم و ودر حین درها پیاده روی میکردم البته از صبح پیاده روی میکردم وساعت سه ونیم رفتم سیریس که خون ریزی داشتم ودردم خیلی شدید شده بود و رفتیم زایشگاه ودوباره معاینه کرد وگفت شش سانتی وسریع منو بردن داخل زایشگاه وروی تخت دراز کشیدم وسرم وصل کردن ودردم داشت شدید تر میشد
مامان حنانه مامان حنانه ۷ ماهگی
سلام منم خدا رو شکر دیروز زایمان کردم اومدم تجربه زایمانم رو بگم من توی ۴۰ هفته و ۳ روز زایمان کردم و اینکه هر کاری میکردم که زایمان کنم نمی‌شد همون روز واسه ان اس تی رفتم بیمارستان بهشون گفتم که بستریم کنن اما گفتن که ۴ روز دیگه وقت داری برو واسه ۴ روز دیگه معاینه که شدم ۲ نیم باز بودم اما دوست نداشتم معاینه بشم ی ماما اومد گفت ی معاینه معمولی هست اما انگار دروغ گفت معاینه تحریکی انجام داد و از همون لحظه دردم شروع شد اما خیلی کم و قابل تشخیص نبود بعد کم کم بیشتر میشد تا رسید ب ساعت ۲ نیم شب که دردام شدید شد هر سه دقیقه یکبار می‌گرفت کم کم زمانش کم میشد البته بگم همون شب رابطه هم داشتم وقتی که هر ۳ دقیقه یکبار شد رفتم بیمارستان معاینه شدم گفتن همون دو سانتی برو خونه رفتم خونه تا دردم شد هر ۱۰ سانیه یک بار بعد رفتم بیمارستان دم در زایشگاه نشستم نتونستم سر پا وایسم ماما ها میگفتن این از دروغ می‌کنه تا بستریش کنیم ببریدش خونه بعد ی ماما دیگه گفت بزار هی معاینه اش کنیم شاید راست بگه اومد معاینه کرد گفت وای این کله بچه س ببریدش اتاق زایمان بعد خود ب خود کیسه ابم پاره شد بعد از ۵ دقیقه دخترم ب دنیا اومد که بهترین حس دنیا رو داشتم بعد از تولدش انگار از جهنم وارد بهشت شدم کل دردی که کشیدم ۲ ساعت بود موقع زور زدن زیاد درد نداشتم واقعا قابل تحمل بود زور زدن ولی قبل از اینکه کیسه ابم پاره شه دردش سخت بود ولی باز خیلی زود تموم شد بعد از اون واقعا انگار اصلا زایمان نکردم اما بخیه ها هم اذیت میکردن اما با شیاف اوکی بود خلاصه طبیعی واقعا زایمان خوبیه ببخشید اگه طولانی شد